آیا در دنیای مدرن امروزدین هنوز کارکرد دارد؟

10:22 - 1400/09/14

تحولاتی که در دنیا اتفاق افتاده است، بیشتر مربوط به بُعد مادی انسان بوده است، و آن نیازهای معنوی انسان همان نیازهایی است که قرن ها و هزاره های پیش، انسان داشته است، و از آن جا که دین ناظر به بُعد معنوی انسان، مفاهیم خودش را عرضه می کند، در همه شرایط و در همه موقعیت ها برای انسان مفید است.

آیا در دنیای مدرن امروزدین هنوز کارکرد دارد؟

این پرسش از دو منظر قابل پاسخ گویی است. یکی از منظر تئوریک، و دیگری از منظر عملی.

الف. به لحاظ بحث تئوریک پاسخی که ما داریم به طور خلاصه این است که انسان دارای دو بُعد است؛ یک بُعد مادی و یک بُعد معنوی. تحولاتی که در دنیا اتفاق افتاده است، بیشتر مربوط به بُعد مادی انسان بوده، و آن نیازهای معنوی انسان همان نیازهایی است که انسان قرن ها و هزاره های پیش داشته، و از آن جا که دینِ ناظر به بُعد معنوی انسان، مفاهیم خودش را عرضه می کند، در همه شرایط و در همه موقعیت ها برای انسان مفید است.

ب. اما از بُعد عملی، باید گفت: چالش مدرنیته و دین چالشی نیست که فقط اسلام با آن مواجه باشد! بلکه همه ادیان با آن مواجه اند، اما تجربه جمهوری اسلامی ایران این بوده است که ما طی سی سال یک حکومت روز آمد را بر اساس مفاهیم دینی عرضه کردیم. ما نمی گوییم این حکومت نقص ندارد، و در آن امور خلاف شرع اتفاق نمی افتد، هیچ کس چنین ادعایی ندارد. اما آنچه مطرح است، این است که اساس این حکومت و معیارهای آن بر مفاهیم دینی استوار شده است؛ یعنی ما منشأ قدرت را بر اساس مفاهیم دینی تصویر و تفسیر کردیم. در فلسفه سیاسی جمهوری اسلامی ایران، نقش مردم را بر اساس تفسیری که دین از جایگاه مردم ارائه کرده است، توضیح داده ایم.

قبل بیان اصل پاسخ تذکر نکته ای ضروری است که این سؤال، فقط در محدوده ایران مطرح نیست، بلکه حقیقت این است که بعد از احیای تفکر دینی در جهان - که به برکت انقلاب اسلامی آغاز شد - این سوال امروز به یک سوال جهانی تبدیل شده است.

سال 2008 میلادی در داووس سوئیس در اجلاس معروف اقتصاد جهانی که موضوعش دین و مدرنیته بود، سوال اصلی همین بود که آیا دین در دنیای مدرن جایگاهی دارد یا نه؟

مدیر جلسه تونی بلر بود و شرکت کنندگانش عبدالله بدوی نخست وزیر کشور مالزی و چند شخصیت آمریکایی بودند، در آن جا این پاسخ داده شد [1] که ما از دو منظر می توانیم به این بحث نگاه کنیم: یکی از منظر تئوریک، و دیگری از منظر عملی.

الف. به لحاظ بحث تئوریک پاسخی که ما داریم به طور خلاصه این است. البته این پاسخ نیاز به تفصیل دارد که انسان دارای دو بُعد است؛ یک بُعد مادی و یک بُعد معنوی و تحولاتی که در دنیا اتفاق افتاده است، بیشتر مربوط به بُعد مادی انسان بوده است، و آن نیازهای معنوی انسان همان نیازهایی است که قرن ها و هزاره های پیش، انسان داشته است، و از آن جا که دین ناظر به بُعد معنوی انسان، مفاهیم خودش را عرضه می کند، در همه شرایط و در همه موقعیت ها برای انسان مفید است.

البته خصوصیت و ویژگی اسلام در میان ادیان و مکتب اهل بیت (ع) در بین تفسیرهای موجود از اسلام، این است که اسلام نه تنها به بُعد معنوی انسان توجه دارد، بلکه بُعد مادی انسان را نیز مورد توجه قرار داده، و ارتباط بین بُعد مادی و معنوی را یک ارتباط نزدیک، بلکه در هم تنیده می بیند، که اگر انسان در بُعد مادی با مشکلاتی مواجه شود، این می تواند یک ضربه جدی به بُعد معنوی انسان بزند، همچنان که ارتقای در بُعد معنوی یا تنزل در آن، در زندگی مادی انسان نقش دارد.

این که آموزه های دینی می گوید، اگر انسان ایمانش قوی شود روزی اش فراوان می شود، ارتباط بین معنویت و امور مادی است: کاد الفقر أن یکون کفراً". [2] این که اگر انسان روزی اش قطع شود، چه بسا ممکن است گرفتار کفر شود، این ارتباط بین مادیت و معنویت است. اسلام با نگاه "الدنیا مزرعة الآخره"، [3] می خواهد دنیای ما را طوری سامان دهد که آخرت ما تأمین شود. این بُعد نظری مسئله است. این موضوع بحث مفصل تری را می طلبد که در این مقال فرصت آن نیست.

لازم به ذکر است چنان که در جای خود گفته شد، [4] دین آن حقیقتی است که انسان را از مبدایی که انسان در آن مبدأ خلق می شود و به آن منتهایی که برای آن منتها و مقصد آفریده شده است، می رساند. این حقیقت ناظر به همه ابعاد وجودی انسان در همه شرایط و موقعیت ها است. البته نسخه پایانی این حقیقت که دیانت خاتم باشد، در مکتب اهل بیت (ع) هم تفسیرش، همه ابعاد انسان را در تمام شرایط در بر می گیرد.

ب. اما از بُعد عملی، نکته ای که در اجلاس داووس هم روی این نکته تاکید شد. این است که چالش مدرنیته و دین چالشی نیست که فقط اسلام با آن مواجه باشد! بلکه همه ادیان با آن مواجه اند، اما تجربه جمهوری اسلامی ایران این بوده است که ما طی سی سال یک حکومت روز آمد را بر اساس مفاهیم دینی عرضه کردیم. ما نمی گوییم این حکومت نقص ندارد، و در آن امور خلاف شرع اتفاق نمی افتد، هیچ کس چنین ادعایی ندارد.

در زمان حکومت علی بن ابی طالب (ع) کارگزاران آن حضرت هم خلاف می کردند! احیاناً خلاف شرع رخ می داد. حتی حکومت امام علی (ع) با آن که خود آن حضرت معصوم بود، چون بدنه حکومتش معصوم نبودند، عاری از نقص و ضعف نبود، اما آنچه مطرح است، این است که اساس این حکومت و معیارهای آن بر مفاهیم دینی استوار شده است؛ یعنی ما منشأ قدرت را بر اساس مفاهیم دینی تصویر و تفسیر کردیم. در فلسفه سیاسی جمهوری اسلامی ایران، نقش مردم را بر اساس تفسیری که دین از جایگاه مردم ارائه کرده است، توضیح داده ایم.

نقش قوا و مسئولیت های آنها را بر اساس وظایفی که دین برای حکومت اسلامی تفسیر کرده عرضه کردیم؛ و به همین دلیل اگر بخواهیم امروز یک نمونه امروزی از دین را که اجرا و آزمون شده است، نشان دهیم و بگوییم که این دین می تواند دنیا را اداره کند – علی رغم کاستی ها و مشکلاتی که داشته - حکومت جمهوری اسلامی ایران است که نمونه ای از کاربرد و کارکرد دین در دنیای معاصر است که تجلی آن در ولایت فقیه است.

ما وقتی نگاه می کنیم با فراز و فرودهای که انقلاب اسلامی داشته و همه مشکلاتی که مردم ما پشت سر گذاشته اند، باز می بینیم که مردم ما ارزش دین را چشیده اند و همین باعث می شود که وقتی مقام معظم رهبری به قم سفر کردند، از ایشان استقبال با شکوهی شود. این استقبال گسترده مردم قم، نشان از آن دارد که این انقلاب ارزشمند است و مردم هنوز احساس می کنند که معیارها و ارزش های انقلاب محفوظ است، با تمام نقض ها و انتقادهایی که وجود دارد. اساساً این گونه نقص ها و مشکلات امر طبیعی است.

نباید تصور کرد وقتی از حکومت اسلامی سخن می گوییم، منظور این است که یک حکومت بدون عیب و نقص داریم، بلکه آنچه که مهم است، این است که این حکومت توانسته ارزش هایی را بیاورد و حاکمی را تصویر کند که تفاوت جوهری با حاکم و حکومت های دیگر دارد، حاکم اسلامی یک حاکم معنوی است، جایگاه اصلی قدرت او در معنویت او است، و این جایگاه در هیچ جای دیگری مشابه اش را نمی توان یافت، حتی در حکومت های به تعبیری دینی؛ مانند حکومت واتیکان که البته یک جایگاه خاص دارد، ولی آن جایگاه بیش از این که جایگاه معنویت باشد و بیش از این که جایگاه مفاهیم و معیارها باشد، به تعبیر مقام معظم رهبری، این در واقع یک حکومت صنفی است، و یک صنف است که حکومت می کند.

اما در حکومت جمهوری اسلامی ایران، حکومت، حکومت معیارها است؛ حکومت، حکومت مفاهیم است؛ حکومت، حکومت ارزش ها است. یک صنف حاکم نیست. به تعبیر ایشان روحانیت حاکم نیست، البته درست است که روحانیت در رأس است و حاکم ما روحانی است؛ چون این مفاهیم در روحانیت تجلی پیدا کرده است، ولی روحانیت و صنف موضوعیت ندارد و حکومت صنفی نیست.

 
پی نوشت:

[1]    پاسخ دهنده حضرت آیت الله هادوی تهرانی.

[2]    کلینی، کافی، ج 2، ص 307، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365.

[3]    ورام بن ابی فراس، ج 1، ص 183، مکتبة الفقیه، قم.

[4]    در پاسخ های دین و هدف آن، 10446 (سایت: 10370) موجود در همین سایت.

بر گرفته از اسلام کوئست

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 3 =
*****

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.