ارزش خوب بودن انسان های مذهبی

11:11 - 1400/09/15

انسان مذهبی، علاوه بر اینکه امنیت و آرامش درونی خود را تامین می‌کند، در جامعه نیز آثار وجودی زیادی از خود بر جای می‌گذارد.

ارزش خوب بودن انسان های مذهبی

بعد از باور به اینکه خدا وجود دارد و برای انسان و اداره جامعه قوانینی وضع کرده است، آنگاه نوبت به قوانین فردی و اجتماعی می‌رسد. بنابر این جایگاه کارآیی و تاثیر گذاری مباحث اخلاقی، در جامعه معلوم می‌شود.
ارزش خوب بودن انسان نیز زمانی معلوم می‌شود که جامعه‌ به ارزش‌های انسانی، اهمیت ‌دهد در نتیجه جامعه‌ای آرام و مطمئن بوده و مردم در آن جامعه احساس امنیت می‌کنند بر خلاف جامعه‌ای که به هیچ‌کدام از ارزش‌های انسانی اهمیت نمی‌دهد.

امروزه سخنان خوب زیاد گفته می‌شود ولی عمل خوب از انسان‌ها کمتر دیده می‌شود از طرفی مغالطه کاری و سخنانی که از اساس باطل است زیاد کنار هم قرار می‌گیرد و نه تنها ارزش انسان‌های مذهبی و خوب؛ بلکه ارزش دین و در نهایت خدا را زیر سوال می‌برد.

نمونه‌ای از پرحرفی بعضی از مغرضان، در سه قسم 
قسم یکم. گویند: اگر فقط برای کسب رضایت و پاداش خدا یا اجتناب از نارضایتی و عذاب او، انسان خوبی هستید، این اخلاقیات نیست، این تملق‌گویی‌ و یک‌جور پاچه‌‌خواری جلوی دوربین امنیّتی عظیمی است که از آسمان شما را زیر نظر دارد و تمام حرکات و اندیشه‌هایتان را ثبت می‌کند! این غایت زبونی یک انسان است.

جواب اینکه: انسان ناچار از این است که بنده باشد زیرا خدا او را عبد آفریده است،[1] هیچ کسی نمی‌تواند بگوید که من آزاد هستم، حال یا باید عبد خدا باشد و به دستورات او عمل کند یا عبد غیر خدا.

اگر انسان عبد خدا شد، به کرامت در دنیا و آخرت دست پیدا می‌کند.[2] این هرگز پستی و زبونی نخواهد بود. در غیر این صورت یا بنده هواهای نفسانی می‌شود، یا بنده شیطان و یا بنده سردمداران بی رحم غرب و شرق، می‌شود. در این صورت است فرد و به دنبال آن جامعه به انواع فساد و تبه‌کاری، دزدی و تجاوز گرفتار می‌شود و این غایت زبونی و پستی انسان است. 

قسم دوم. اگر بگویید حتی در صورت عدم وجود نظارت الهی، همچنان آدم خوبی باقی می‌مانید، پس برای خوب بودن، نیازی به اثبات وجود خدا و تحمیل‌ آن به دیگران نیست.

جواب اینکه: خداوند متعال برای هدایت انسان‌ دو حجت قرار داده است، حجت بیرون که همان پیامبران الهی هستند و عقل که حجت درون است.[3] و این دو حجت به دلیل اینکه با بر مبنای فطرت درونی همه انسان‌ها حکم می‌کنند نه تنها هیچ‌گونه منافاتی با هم ندارد؛ بلکه به طور کامل با هم سازگار بوده و همپوشانی دارند و این را همه انسان‌های دارای نفس سالم، بالوجدان درک می‌کنند.

پس در صورت نبودن نظارت الهی، تا حدودی می‌توان انسان خوبی بود؛ زیرا عقلی که خدا در وجود انسان قرار داده است به مجموعه ای از کلیات دستور می‌دهد مانند خوب بودن عدالت، بد بودن دروغ و...، ولی انسان در بسیاری از موارد نیازمند قانون‌های الهی هست؛ زیرا دين اطلاعاتی را در اختیار انسان قرار می‌دهد تا بين او، جهان، زندگى و خويشتن خودش، آشتي برقرار گردد و همه چيز را به ديد مثبت بنگرد.[4]، پس در هر صورت نیاز به خداوند متعال وجود دارد؛ و کسی که از اساس به خدا باور ندارد گویا عقل را کنار گذاشته است؛ زیرا برای رد کردن خدا، باید به طور دائم با وجدان و عقل، مبارزه کند.

قسم سوم. اگر بگویید که در غیاب خدا، مرتکب دزدی، تجاوز و قتل می‌شوید، بدین معناست که اشخاصی غیر اخلاقی و بر ضد انسانیّت [خوب بودن] هستید.

جواب اینکه: آری اگر انسان به واقع، به خدا باور نداشته باشد و خدا را فقط در کلیسا و آن هم در یک روز مشخص، خلاصه کند، یا به بخشی از دین باور داشته باشد و بخشی عظیمی از آن را رها کند، به یقین ضد اخلاق، بلکه ضد انسانیت است؛ ولی اعتقاد خداباوران بر این است که خدا در همه جا حاضر و ناظر است و لحظه ای از انسان دور نیست، پس غیابی برای خدا تصور نمی‌شود که در غیاب او تجاوزی صورت گیرد.[5]

جایگاه و کارکرد انسان‌های خوب در جامعه
وجدان هر انسانی به یقین این را باور دارد که بین انسان خوب، و بد فرق است، در نتیجه به انسان خوب علاقه نشان می‌دهد هر چند طبیعت ثانوی [طبیعت خودساخته با هواهای نفسانی] او را کنار بزند؛ زیرا دارای آثار فراوانی در جامعه است. از جمله:

1.امنیت. وقتی غالب افراد یک جامعه از انسان‌های مذهبی و خداباور حقیقی، تشکیل شود، آن جامعه، از امنیت خاصی برخوردار خواهد بود. خداوند متعال برای ایجاد آرامش دو نکته مهم انسانی را تذکر می دهد؛ یک. باور و ایمان، دو. اهل ظلم نباشید تا آرامش برقرار شود.[6]

2.بر قراری عدالت. عدالت یکی از مقوله‌های برون مذهبی است که هر جامعه‌ای به آن نیاز دارد. از طرفی نیاز اصلی برای برقراری عدالت، این است که همه انسان‌ها تحت یک قانون قرار بگیرند و قانونی قابل تحمل برای همه انسان‌هاست که مطابق با فطرت و سرشت درونی بشری باشد، که این قانون در قالب مذهب و دین جلوه کرده است. پس اجرای عدالت، ناگزیر از دین و مذهب هست.[7]

تذکر: نظام سلطه و سردمداران از خدا بی‌خبر، در بسیاری از موارد، افرادی را تحت عناوین مختلف تربیت می‌کنند و آن‌ها را به عنوان مسلمان و مذهبی، به جان مسلمانان و مردم می‌اندازند تا با ایجاد تفرقه بین مسلمانان، اسلام هراسی در جامعه به وجود بیاورند، مانند داعش که دست‌پرورده غرب بود.

پی نوشت
[1]. سوره ذاریات، آیه56.
[2]. سوره یس، آیات 22و 27.
[3]. تحف العقول، حرانی، ص386.
[4]. انتظار بشر از دین، جوادی آملی، ص46.
[5]. سوره طلاق، آیه12.
[6]. سوره انعام، آیه82.
[7]. سوره نحل، آیه90.

دین‌داران دین‌باور، در هر زمانی مورد هجمه دشمنان بوده‌اند، ولی باید توجه داشت که باور به خدا و باور به دین آثار زیادی بر انسان دارد. مومن مذهبی نیز مایه آرامش، امنیت و حتی مقدمه‌ای برای برقراری عدالت اجتماعی خواهد بود.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 1 =
*****