افسون (Encanto) شصتمین انیمیشن والت دیزنی است که نقطه قوتش ترانههای لین مانوئل میراندا و صداپیشگان درجه یک آن هستند، اما ...
افسون (Encanto) شصتمین انیمیشن والت دیزنی است که نقطه قوتش ترانههای لین مانوئل میراندا و صداپیشگان درجه یک آن هستند، اما ...
این انیمیشن موزیکال شصتمین فیلم رسمی کمپانی والت دیزنی است که بالاترین نقطۀ قوتش صداهای سرزنده و ترانههای عالی لین مانوئل میراندا است. اما این فیلم با وجود محاسنی که دارد و سر و صدایی که به راه انداخت نشاندهندۀ بحرانی برای والت دیزنی است و یک قدم دیگر به سمت بنبست سرگرمیهای بیروح و کلیشهای است؛ مضمونی کاملا ماشینی و مصنوعی که در کارخانهای که مشهور به رویاسازی شده.
ماهیت و تم اصلی داستان با موضوع نقد کمال گرایی و بی نقص بودن است اما در کل به مخاطب القا می شود که انگار این فیلم دنبال همان کمال بی نقص و بی مشکل بودن است.
خط داستانی فیلم هم تصنعی و کج دار و مریض به نظر میرسد و نمی تواند به خوبی مخاطب را با داستان همراه سازد و به گونه ای که روایت داستان را هم ضعیف کرده است.
قهرمان فیلم میرابل مادریگا است؛ یک دختر نوجوان پر انرژی، باهوش، درونگرا، مهربان و عینکی که با خانواده پرجمعیت همه با هم در یک خانۀ بزرگ و جادویی زندگی میکند. این خانۀ جادویی خانهای زنده است که میتواند فکر کند و عکس العمل نشان دهد و حتی پاسخ دهد و کمک کند، محل آن هم یک روستای خوشمنظره در یک درّۀ جادویی است.
مادربزرگ میرابل یک مادرسالار با ابهت به اسم آبیولا است که شوهرش را سالها پیش در هنگام فرار از دست دزدان گم کرده است و در همان هنگام این جادو و دره جادویی به مادربزرگ اهدا شده و این خانه به شکلی جادویی در همان زمان برای او به وجود آمده و یک جور مبارزه علیه آن اندوه بزرگ بوده است. همۀ بچهها و نوههای آبیولا یک نیروی جادویی مخصوص به خود دارند که این باعث افتخار آبیولاست. جولیا، مادر میرابل، میتواند با غذاهایش بیماران را شفا بدهد و به نظرم آدمی که زیاد خردهگیر باشد از خودش میپرسد که پس چرا او بینایی دخترش را شفا نمیدهد. ایزابلا، خواهر میرابل، یک پرنسس تمام عیار است که میتواند با زیباییاش گلها را شکوفا کند.
خواهر دیگرش لوسیا خیلی قوی است و میتواند ساختمانها را از جا بلند کند. خاله پپا میتواند آب و هوا را کنترل کند و دخترعمو دولوریس شنوایی فوقالعادهای دارد. یکی دیگر از اعضای این خانواده جورواجور پسرعمو کامیلو است که میتواند تغییر شکل بدهد، چون خودش هم هنوز نمیداند که دقیقا کیست اما صبر کنید؛ یک نفر هست که هیچ موهبتی ندارد و او کسی نیست جز میرابل بیچاره. اما وقتی که یک بحران وحشتناک و ناگهانی پیش میآید و همۀ اعضای خانوادۀ مادریگال قدرتهایشان را از دست میدهند، این میرابل است که وارد میشود و همه کس و همه چیز را نجات میدهد.
او ردی از برونو، عموی گمشدۀ خانواده پیدا میکند که قدرت پیشگوییاش باعث شده بود بتواند این بحران و نقش میرابل در حل آن را از قبل بداند. و خب حالا شاید بهتر باشد که اعضای این خانواده که تعصب زیادی روی قدرتهای خود داشتهاند به این نتیجه برسند که نیروهایشان در واقع علامتی جمعی برای غم و بدبختی بوده است. شاید آنها به میرابل بیادعا و فروتن احتیاج داشتهاند تا باعث شود به این درک تازه برسند.
در این انیمیشن به شخصیت های اصلی خوب پرداخته شده و شخصیت های فرعی فقط گذرا و موردی به آنها پرداخته می شود تا حدی که برخی از این شخصیت ها اصلا کارایی نداشته و فقط حضور دارند مثل پدر و مادر میرابل که نقشی در پیشبرد و رشد داستان ندارند. نکته دیگر این است که روستای محل زندگی این خانواده جادویی که اصلا در داستان مشخص نیست و فقط در یک مورد به روستا اشاره شده و نشان داده می شود و همین طور اهالی ساکن این روستا که در روند این داستان اصلا مهم نیستند تا صحنه پایانی انیمیشن.
پس بالاخره استعدادهای جادویی آنها چیز خوبی بوده یا نه؟ در دو صحنۀ ابتدایی فیلم به نظر نمیرسد که این قدرتها خیلی هم چیز بدی باشند؛ انگار آنها جزئی از خوشبختی معصومانۀ هر کدام از افراد خانواده هستند و اصلا باعث ایجاد روحیهای منفی نشدهاند؛ و نکتۀ دیگر این که اصلا هدف اصلیای که در خط داستانی فیلم دنبال میشود نجات دادن همین نیروهای جادویی است؛ بنابراین اینکه در نهایت این نیروها به عنوان چیزی منفی نشان داده میشوند یک چرخش ناگهانی غیر قابل توجیه و ناخوشایند است. این در واقع یک تناقض است که فیلم نه به آن اذعان میکند و نه آن را حل میکند؛ به خصوص که اشارهای کوچک هم به این میشود که ممکن است آن نیروها دوباره به صورتی جادویی احیا شوند و برگردند.
خلاصۀ کلام: به تماشای یک انیمیشن سردرگم و بی پاسخ و بی نتیجه و صرفا شاد و پر انرژی بنشینید
افسون (Encanto) شصتمین انیمیشن والت دیزنی است که نقطه قوتش ترانههای لین مانوئل میراندا و صداپیشگان درجه یک آن هستند، اما ...