- آنچه انقلاب را از همانندی به هر خیزش مردمی دیگر رهانیده است درهم آمیختن دو عنصر به ظاهر ناسازگار یعنی « خداباوری» و «مردم محوری» در همدیگر و پدیدار کردن ترکیبی از اراده خدا و خواست مردم است.
یکی از ویژگیهای ممتاز و منحصربهفرد حضرت امام خمینی (ره) دل سپردن به امداد الهی و تأکید همزمان بر نقش مردم است. شاید جهان در عصر حاضر اندیشمندی مصلح همانند ایشان ندیده باشد که در منظومه فکری او «مردم» زنجیره اعتقادی و محور نظریه حکومتی وی باشند.
مهارت شگرف ایشان، تلفیق عناصر عقیدتی با مؤلفههای سیاست اینجهانی بود؛ تلفیق مفاهیمی چون تکیه بر نصرت الهی و باور به اراده خداوند، با دموکراسی و اعتنا به رأی مردم. اهمیت این مسئله در این است که در زمان پیروزی انقلاب اسلامی، این دو نگاه و تفکر جدا از هم تعریف میشد؛ رهبران دینی عزلتنشین و بریده از سیاست، منادی توجه به معنویات بوده و سیاستمداران بیگانه از دین، تنها به حکمرانی مادی و بشری توجه داشتند.
در چنین شرایطی، پدیدهای ظهور کرد که توانست با ترکیب این دو اندیشه، مرزهای جدایی دین و سیاست را از میان ببرد و به قهر مردممحوری با خداباوری پایان دهد.
زایش انقلاب ایران که اسلامخواهی اصلیترین مایه خیزش مردمی در آن بود، تبلور اراده الهی برای ظهور یک گفتمان جدید در دنیایی بود که به غیر از بلوک شرق و غرب در آن نشانی از قدرت سومی نبود؛ اما به یکباره جهانیان شاهد بودند که دست خدا از آستین مردی بیرون آمد که به مردم خویش شعار «نه شرقی، نه غربی» را آموخته است.
امام خمینی (ره) که انقلاب را حاصل دعوت انبیا میدانست، با دمیدن روح «الله» در کالبد مردمی نظام اسلامی در پیچیدهترین شرایط، مردمی را که ولینعمت خویش میدانست، به نقش اراده الهی در ثبات و ادامه حیات انقلاب توجه داد. در آن روزی که جوانان پرشور وطن، با جان و دل خویش، پرچم آزادی را بر گنبد شکافته مسجد جامع خرمشهر برافراشتند و غرق در شادی پیروزی شدند، امام خمینی (ره) که شاهد جشن ملی مردم از پای تلویزیون بود، به یکباره پیامی متفاوت صادر کرد و رزمندگان را به این نکته توجه داد که دچار غرور نشده و خدا را عامل اصلی بدانند.
پیر خردپیشه انقلاب که نصرت الهی را با تمام وجود لمس کرده بود به عنوان رهبر سیاسی ایران، کانون خداباوری مردم و مسئولان کشوری بود. ایشان با قلبی آرام و ضمیری امیدوار به خداوند، هیچ تلاشی برای برگزیدن جانشین خویش نکرد؛ چراکه به تدبیر الهی مطمئن بود. از همین روی، مردم دلداده به آرمان امام، مشاهده کردند که مشیت الهی بار دیگر در جانشینی ایشان متبلور شد و مسیری که در زمان حیات امام در مورد جانشینی ایشان آغاز گشته بود، سرانجام به برگزیده شدن شاگردی الهی و سیاستورز همانند مقام معظم رهبری منجر گردید.
مهمترین درسی که رهبری انقلاب از استاد ربانی خویش فراگرفته بود، ایمان به نصرت الهی در عین باور به آحاد مردم بود. ایشان که بیشترین حسن ظن را به رأی مردم داشته و همیشه مدافع سرسخت نتیجه انتخاب مردم بودهاند، در روند پیش روی انقلاب، نگاه توحیدی خویش را گوشزد کرده و همیشه در سخنان خویش پیوند میان جامعه و اراده الهی را متجلی ساختهاند.
ایشان اجازه نداده است تمایزی میان اراده خدا و خواست مردم شکل بگیرد. در کوران فتنهها، نخست پناه به گوشه مسجد جمکران برده و سپس با حضور در میان مردم و خطاب به ملت ایران مسیر آینده را ترسیم و نصرت الهی را وعده داده و آنان را به ایستادگی پای کار انقلاب فراخواندهاند.
در نهم دی که به نوعی جنگ احزاب در برابر انقلاب اسلامی بود، تمامی اتاقهای فکر جریان فتنه، طراحی حساب شدهای برای به چالش کشیدن انقلاب کرده و مقدمات را فراهم آورده بودند، اما محاسبات متعارف برهمخورده و در فضای غبارآلود، روشنای حقیقت الهی، همه سیاهی و ظلمت خیانت و خباثت را از میان برد و با جوشش فطری مردم ایران یکباره صفوف در هم تنیده دشمن در هم شکست و این حضور مردم حرف آخر را در میدان انقلاب رقم زد.
در حالی که رسانههای جهانی خبر از حضور بدون فراخوان مردم پای انقلاب میدادند، رهبری انقلاب، درست همانند لحظه تاریخی فتح خرمشهر، دست قدرت الهی را مجری یوم الله نه دی دانسته و فرمودند: «مردم وقتی احساس میکنند دشمن در مقابل نظام اسلامی ایستاده است، میآیند توی میدان. این حرکتِ ایمانی است، این حرکتِ قلبی است؛ این چیزی است که انگیزه خدائی در آن وجود دارد؛ دست قدرت خداست، دست اراده الهی است؛ این چیزها دست من و امثال من نیست. دلها دست خداست. ارادهها مقهور اراده پروردگار است. وقتی حرکت خدائی شد، برای خدا شد، اخلاص در کار بود، خدای متعال اینجور دفاع میکند. لذا میفرماید: «انّ اللَّه یدافع عن الّذین امنوا»[1]
پی نوشت:
1- پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری (https://b2n.ir/j81138)
زایش انقلاب ایران که اسلامخواهی اصلیترین مایه خیزش مردمی در آن بود تبلور اراده الهی برای ظهور یک گفتمان جدید در دنیایی بود که به غیر از بلوک شرق و غرب در آن نشانی از قدرت سومی نبود اما به یکباره جهانیان شاهد بودند که دست خدا با جنبش خویش از آستین مردی بیرون آمد که به مردم خویش شعار « نه شرقی، نه غربی» را آموخته است