امام علی و صدیقه طاهره (سلام الله علیهما) تا آن جا که وظیفهی آنها اقتضاء داشت و خطر بزرگتی در میان نبود، نسبت به ماجرای غصب خلافت روشنگری کردند.
پیامبر گرامی اسلام قبل از شهادت، امیرالمومنین را به صبر در برابر ظلم سفارش کردند. در برخی منابع اهل سنت وصیت پیامبر به امیرالمومنین این چنین نقل شده است:
«بعد از من اختلافی پدید خواهد آمد، پس اگر توانستی در صلح باشی، صلح کن.»[۱]
جماعتی با استناد به این روایت پرسش زیر را مطرح میکنند:
اگر حضرت علی(علیهالسلام) از طرف پیامبر مامور به سکوت و صلح با خلفا، بودند چگونه شیعه ادعا میکند حضرت فاطمه با خلفا درگیر شده و به شهادت رسیدهاند؟
در ادامه به این پرسش خواهیم پرداخت.
وظیفه امام در برابر حق و باطل
اولین نکتهای که باید توجه کنیم وظیفهی امام به عنوان حجت خداست. امام معصوم حجت خدا و حافظ دین او بر روی زمین است. چگونه ممکن است امام در برابر آشکارترین و بزرگترین ظلم تاریخ سکوت کند؟
تغییر محور خلافت و جانشینی آخرین رسول خداوند نه تنها ظلمی به مسلمانان بلکه ستمی به وسعت تمام بشریت است. مگر میشود امام معصوم نسبت به پایمال شدن حقی این چنین بزرگ واکنشی نشان ندهد؟!
وصیت پیامبر به امیرالمومنین چه بود؟
روایتی که در ابتدا از اهل سنت ذکر کردیم در منابع شیعه نیامده، آنچه در کتابهای ما آمده است سفارش پیامبر به حفظ جان امام و اساس جامعه اسلامی است.
«سلیم بن قیس هلالی» وصیت پیامبر را این چنین نقل میکند:
«به زودى قريش براى ظلم به تو متحد شده و بر تو غلبه مىكنند، پس چنانچه يارانى يافتى با آنها مقابله كن و اگر كسى را پيدا نكردى دستنگهدار و خونت را حفظ كن.»[۲]
در این کلام سخنی از تسلیم و سکوت در برابر باطل وجود ندارد، بلکه پیامبر به حضرت سفارش میکنند که اگر یاور داشتی با دشمن مقابله کن و سکوت را کنار بگذار.
در حقیقت از این وصیت برمیآید که وظیفه ابتدایی امام علی(علیهالسلام) مقابله با جریان طاغوت و برگرداندن کاروان مسلمانان در جاده ولایت است. این وظیفه زمانی تبدیل به صبر میشود که تعداد یاران حضرت اندک بوده و امیدی به پیروزی نباشد.
حضرت امیر در این باره میفرمایند:
«به خدا قسم اگر من به تعداد اصحاب طالوت، یا تعداد اهل بدر، نیرو داشتم، حتماً با شمشیر شما را می زدم تا اینکه بر صراط مستقیم باز گردید.»[۳]
البته باید توجه کنیم هر زمانی، شرایط خاص خودش را دارد گاهی نیز قیام علیه ظلم و شهادت در راه خدا برای بیداری امت اسلامی ضروری است؛ همانطور که سیدالشهداء علیه السلام این چنین عمل کرد.
بنابراین رسول الله هرگز امام علی را به صبر و سکوت علیه ظلم دعوت نکردهاند.
بدون شک اگر تعداد یاران و پشتیبانان حضرت مناسب بود، حضرت علیه جریان نفاق قیام کرده و خلافت پیامبر را پس میگرفتند.
صلح و جلوگیری از اختلاف؛ عامل دیگر عدم برخورد با خلفا
یکی از دلایلی که حضرت امیر علیه السلام را به عدم ستیز با سران سقیفه واداشت، جلوگیری از اختلاف میان امت بود.
وصیتی که در ابتدا از منابع اهل سنت ذکر کردیم میتواند به همین مسئله اشاره داشته باشد.
صرف نظراز اعتبار سندی، باز هم این روایت بر سکوت به عنوان وظیفه ابتدایی امام از سوی پیامبر دلالت ندارد.
پیامبر در این حدیث از اختلاف بعد از خود و لزوم صلح و عدم تفرقه میان مسلمانان سخن میگویند.
برقراری آرامش و حفظ وحدت به معنای کتمان حقیقت و سکوت در برابر ظلم نیست. صلح تنها زمانی از بین میرفت که حضرت دست به شمشیر برده و با غاصبان خلافت، ستیز میکردند؛ در حالی که حضرت هرگز چنین اقدامی نکردند.
امام(علیهالسلام) نیز در روایتی به توضیح این موضوع پرداخته؛ میفرمایند:
«من بیم آن داشتم که اگر در زمان خلفای ثلاثه قیام کنم و میان امت تفرقه بیفتد، رسول اکرم به من بفرماید که چرا بین امت تفرقه انداختی.»[۴]
نتیجه
از آنچه گفتیم روشن میشود که وظیفه ابتدایی حضرت امیر و صدیقه طاهره(سلاماللهعلیهما) دفاع از حقیقت و مبارزه با ظلم بوده است؛ به همین خاطر است حضرت علی همراه حضرت زهرا(سلاماللهعلیهما) به درب خانه انصار و مهاجرین رفته و از ایشان طلب یاری میکردند.[۵] اما وقتی از یاری انصار و مهاجرین نامید گشتند، برای حفظ آرامش و وحدت امت اسلامی، از ستیز با غاصبان خلافت منصرف شدند.
سوال و پرسش اساسی این است که چرا با وجود سخن پیامبر نسبت به عدم اذیت آزار فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها)[۶]، عدهای حضرت را به آتش زدن خانه تهدید کردند؟[۷]
پینوشت
[۱] مسند احمد بن حنبل(تحقیق شاکری)، ج۱، ص۴۶۹.
[۲] کتاب سلیم، ج۲، ۹۰۷.
[۳] کافی(چاپ دارالحدیث)، ج۱۵، ص۹۶.
[۴] کتاب سلیم، ج۲، ص۶۶۵.
[۵] احتجاج، ج۱، ص۸۱.
[۶] صحیح بخاری، ج۵، ص۲۱
[۷] تاریخ ابیالفداء، ج۱، ص۲۱۹.
حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) حجت خداوند بر روی زمین بودند و وظیفه حضرت تبیین حقیقت و مبارزه با ظلم است. به همین خاطر حضرت با جریان سقیفه مخالفت کرده و به روشنگری پرداختند و در نهایت توسط جریان باطل به شهادت رسیدند.