بهترین راه ترویج مکتب سلیمانی و تکثیر امثال حاج قاسم، الگوپذیری از خود شهید است. مکتب سلیمانی مکتبی است که سلیمانی را ساخت، نه مکتبی که سلیمانی ساخته باشد. ایشان چنین ادعایی نداشت و چنین آدمهایی هیچوقت نگفتند من! بلکه همیشه گفتند مکتب.

ایثارگران به واسطه ایمان راستین، به راحتی در صف مجاهدان راه خدا درآمده و با ایثار جان و مال، دین خدا را یاری میکنند. کسی که جان برکف از اسلام و مرزهای اسلامی دفاع میکند، خود را به آب و آتش میزند و چهبسا خون پاکش در راه پاسداری از اسلام و ارزش های اسلامی ریخته شود، از اینجهت بالاترین درجه ایثار و محبوبترین مقام را نزد خدا دارد؛ چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ارزش خون پاک شهیدان راه خدا میفرماید: «مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ مِنْ قَطْرَةِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛[1]هيچ قطرهاى نزد خداى تعالى محبوبتر از قطره خونى كه در راه خدا ريخته شود نيست.» ازاینرو در این کوتاه نوشته تلاش داریم به یکی از ویژگیهایی که در مکتب و سیره شهید سردار سلیمانی ظهور و بروز بیشتری دارد یعنی ایثار و فداکاری اشاره نماییم.
اهمیت و جایگاه ایثار
ایثار، یعنی مقدم داشتن دیگری بر خود؛ یعنی روح انسان آنقدر بزرگ شود که همه منافع را برای خودش نخواهد بلکه دیگری را بر خود در کسب سود و منفعتی یا پرهیز از ضرر و زیانی مقدم بدارد که نهایت برادری و دوستی بین دو نفر را نشان میدهد. نقطه مقابلش بخل هست که پرهیز از رساندن هرگونه سودی به دیگران است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در اینباره میفرمایند: «حَسْبُ الْمَرْء مِنْ كَرَمِهِ إِيثَارُهُ عَلَى نَفْسِه؛[2] از کرامت و بزرگواری مرد همین بس، که دیگران را بر خود ترجیح دهد.»
مدال ایثارگری امیرالمؤمنین علی علیه السلام
اولین ایثارگر واقعی در اسلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. امام صادق علیه السلام فرمود: شبی که علی علیه السلام در بستر پیامبر خدا به جای وی خوابید، خدای متعال، به دو فرشته از فرشتگانش (جبرائیل و میکائیل) که در میان فرشتگان بیش از همه با یکدیگر الفت و برادری داشتند، وحی فرمود: میخواهم یکی از شما دو تا را بمیرانم، پس انتخاب کنید. هر یك از آن دو، مردن را به دیگری حواله داد و هر کدام از آنها ماندن را برگزید. پس خداوند متعال، به آن دو وحی فرمود:
«أَيْن أَنْتُمَا عَنْ عَبْدِي هَذَا الرَّاضِي بِالْمَوْتِ الْبَائِتُ عَلَى فِرَاشِ ابْنِ عَمِّهِ يَقِيهِ الرَّدَى بِنَفْسِه أَمَا إِنِّي قَدْ عَلِمْتُ مِنْ سَرِيرَتِهِ أَنَّ تَلَفَ نَفْسِهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنْ أَنْ تُؤْخَذَ شَعْرَةٌ مِنْ شَعْرِ ابْنِ عَمِّه انْزِلَا إِلَيْهِ فَاحْفَظَاهُ وَ اكْلَآهُ إِلَى الصُّبْح؛[3] شما کجا و این بندهام که مردن را برگزید و در بستر پسرعمویش خوابید تا با جان خویش، او را از نابودی نگه دارد، کجا! هان! من دانستم که او از صمیم دل، حاضر است خودش از بین برود؛ اما مویی از بدن پسرعمو یش کم نشود!فرود آیید و تا به صبح، از او پاسداری کنید.»
مدال ایثارگری حضرت ابالفضل العباس علیه السلام
امام سجاد علیه السلام سیمای درخشان حضرت ابالفضل العباس را این گونه ترسیم فرموده است: «رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ يَعْنِي ابْنَ عَلِيٍّ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاه؛[4]خداوند بیامرزد عمویم عباس را که از خود گذشت و رنجها کشید و خود را فدای برادرش کرد.»
مدال ایثارگری انصار
بعد از هجرت نیز ایثار بین مسلمانان پررنگ شد؛ مهمترین آیهای که در آن به صراحت از ایثار یاد شده، درباره میزبانی صمیمانه انصار از مهاجران پس از مهاجرت مسلمانان مکه به مدینه است: «وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛[5] در این آیه از خصلت مهماندوستی و جود و بخشش خالصانه مسلمانان مدینه نسبت به مهاجران مکه یاد شده و ایثار آنان به رغم نیاز شدید خویش ستایش شده است. انصار، ابتدا مهاجرین را یکی از خودشان دانستند و بعد آنها را بر خودشان مقدم داشتند.
بال پرواز حاج قاسم
حاج قاسم نیز اهل حرف نبود؛ مرد میدان و اهل عمل بود. ایشان «وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ» را که ما خواندهایم و شنیدهایم در عمل پیاده میکرد. همانطورکه مقام معظم رهبری امام خامنهای فرمودند: «ایشان بارها، بارها، بارها جان خودشان را در معرض تهاجم دشمن قرار دادهاند». [6]
حاج قاسم کسی بود که دنبال راحتی خودش نبود. چهل سال خود را به آب و آتش زد و آرام و قرار نداشت تا دیگران با خیال راحت به زندگی ادامه دهند. او در نامه به دخترش از این ایثار چنین گفت:
«عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمیخوابد و نباید بخوابد تا دیگران در آرامش بخوابند بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی میکنید. چه کنم برای آن دختر بیپناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است؟ پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه میتوانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا ماندهام.
دخترم خیلی خستهام. سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمیخواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک میریزم که پلکهایم جرئت بر هم آمدن نداشته باشد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند. وقتی فکر میکنم آن دختر هراسان تویی، نرجس است، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سر بریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظارهگر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمیتوانم اینگونه زندگی بکنم.»[7]
حاج قاسم زیر باد خنک کولر!
سردار حسنی سعدی[8] تعریف میکرد: یک روز رفتیم خانه دو شهید انجم شعاع، پدر این شهدا خودش جانباز ۵۰ درصد و در زمان جنگ تحمیلی برای مدت نسبتاً طولانی راننده سردارسلیمانی بود. ایشان گفت: زمانی سردار سلیمانی را از جبهه برای حضور در جلسات به تهران میبردم. حاج قاسم به دلیل کار زیاد و خستگی، میرفت آخر استیشن میخوابید، من که میدیدم هوا گرم است کولر ماشین را روشن میکردم اما سردار به محض خنک شدن هوا بیدار میشد و میگفت: کولر را خاموش کن. درست نیست من زیر باد خنک کولر بخوابم و رزمندگان و بسیجیان در هوای گرم بیابانها باشند. و زمانی که هوا سرد بود و من بخاری ماشین را روشن میکردم باز با مخالفت سردار روبرو میشدم و ایشان میگفت: درست نیست، زمانی که همرزمان ما در بیابان سردشان است ما گرم باشیم.»[9]
پینوشت
[1]. الكافي؛ ج5 ؛ ص53.
[2]. كشف الغمة في معرفة الأئمة؛ ج2؛ ص348.
[3]. كنز الفوائد؛ ج2؛ ص55.
[4]. الخصال ؛ ج1؛ ص68.
[5]. سوره حشر: آیه 9.
[6]. بیانات در مراسم اعطای نشان عالی ذوالفقار به فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ 1397/12/19.
[7]. حاج قاسم این نامه را یازده سال پیش از شهادت خود نوشته است؛ KHAMENEI.IR .https://b2n.ir/w11415.
[8]. همرزم سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، مدیر کل سابق بنیاد شهید و امور ایثار گران کرمان.
[9]. خبرگزاری جمهوری اسلامی؛ راز موفقیت حاج قاسم از زبان همرزمش، کد خبر: 83635123.
بعد از شهادت حاج قاسم موجی از روحیه شهادت طلبی در بین مردم ایجاد شد. نوجوانها و جوانها با افتخار در مصاحبهها و گفتارشان میگفتند: «من یک قاسم سلیمانیام.» مردم به خود میبالیدند که ما مملکتی هستیم با این شعار: «یک ایران، سلیمانی» و «ایران پر از سلیمانیه!».