بسمه تعالی
سلام مثل بهاره گل و شـکوفـه داره
بوی قشنگ دوستی همراه خود مـیـاره
وقتی سلام تو میدی شاپرکا میخندن
بال هاشونو برامون وا میکنن می بندن
گوش بده باز می خونن پرنده های زیبا
با چه چه و با جیک جیک سلام میدن به گلها
سلام بچهها، چطوره حالتون؟ خوبین؟ سرحالین؟
باز با یه قصه دیگه، پیش شما اومدم، امیدوارم از این قصه هم لذت ببرین!
قصه امروز ما در مورد یه دختر کوچولوی مهربون و شیطونه. حالا اگه دوست دارین بریم سراغ قصه:
توی یه شهر کوچیک، خونوادهای زندگی میکردن که توی اون، یه دختر کوچیک چهار پنج سالهی بازیگوش و باهوش بنام «فرشته» بود. یه شب که بابای فرشته نشسته بود و داشت فکر میکرد، فرشته کوچولو آروم آروم و پاورچین پاورچین اومد و روی دوش باباش نشست. اونها همین طور که با هم شوخی و بازی میکردن، یه دفعه صدای اذون بلند شد.
بابا که این صدا رو شنید. دختر کوچولوی نازش رو بغل کرد و بوسید و با مهربونی گفت: فرشته جان، الآن وقت نمازه!
بعد هم از جاش بلند شد و وضو گرفت. فرشته کوچولو یه گوشه نشسته بود و به نماز خوندن بابا و مامان نگاه میکرد. وقتی نماز تموم شد، اون دید که بابا و مامان تسبیح رو رو برداشتن و شروع به شمردن دونه های اون کردن. بعد هم اون رو روی جانماز خودشون گذاشتن. فرشته که از کار مامان و باباش تعجب کرده بود، تسبیح رو برداشت، اون رو دور انگشتش چرخوند و شروع به دویدن کرد. همینطور که میچرخید یه دفعه تسبیح از انگشتش رها شد و محکم به دیوار برخورد کرد. بند نخیِ اون پاره شد و دونهها روی زمین ریخت. فرشته که حسابی شوکه شده بود، سرش رو پایین انداخت و یواشکی به سمت اتاقش رفت. باباش صداش کرد: دخترم ! کجا میری؟! بیا با هم دونهها رو جمع کنیم!
فرشته کوچولو که خیلی خجالت کشیده بود، به طرف باباش اومد و گفت: بابایی معذرت میخوام. من نمیخواستم اینجوری بشه. بابا هم که ناراحتی دخترش رو دید، اون رو بغل کرد و گفت: اشکالی نداره. اونها به کمک همدیگه تسبیح رو درست کردن. فرشته از باباش پرسید: بابا جون! شما چرا تسبیح رو میشمارین؟
بابا به فرشته خندی و گفت: دخترم این یه تسبیحه! ما چیزی رو نمیشماریم، ما با اون ذکر میگیم! تا حالا تسبیحات حضرت زهرا شنیدی؟! فرشته کوچولو با تعجب به باباش نگاه کرد و گفت: تسبیحات حضرت زهرا یعنی چی؟! یعنی حضرت زهرا به شما تسبیح داده!
بابا جواب داد: نه دخترم گلم، این ماجرا داره دختر کوچولوی بابا!
دخترم، حضرت زهرا(سلام الله علیها) که چهارتا دختر و پسر کوچیک داشت و توی خونه هم کارش زیاد بود، تصمیم گرفتن تا برای خودشون یه خدمتکار بگیرن. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم) که این جریان رو شنیدن، فرمودند: زهرا جان! میخوای یه راه بهتر بهت یاد بدم؟ حضرت زهرا(سلام الله علیها) خندیدن و گفتن: بله. پیامبر هم فرمودند: همیشه بعد از نماز ۳۴ بار الله اکبر بگو و بعد ۳۳ بار الحمدلله و بعد از اون ۳۳ بار سبحان الله. حضرت زهرا(سلام الله علیها) که این رو شنیدن خیلی خوشحال شدن و به بچه هاشون فرمودند: شما هم این کار رو انجام بدین.
ما هم چون حضرت زهرا(سلام الله علیها) را دوست داریم و میدونیم که ایشون حرفهای خوبی میزنن همین کار رو بعد از نمازمون انجام میدیم
فرشته کوچولو که خیلی خوشحال شده بود، باباش رو بوسید و گفت: بابا جون من هم که حضرت زهرا(سلام الله علیها) را خیلی دوست دارم، می تونم مثل شما این کار را انجام بدم؟!
بابا خنده ای کرد و گفت: تو هم دخترم این کار میتونی انجام بدی.
بله بچه ها، یکی از کارهای خوبی که بعد از نماز خیلی ثواب داره و خدا جایزه های خوبی به خاطر انجام دادنش به ما میده اینه که بعد از هر نمازمون این تسبیحات رو بگیم همه امام ها ی ما هم این کار انجام دادن.امام ششم ما شیعیان یعنی حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرمایند: تسبیحات فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در هر روز پس از هر نماز، نزد من محبوب تر از هزار رکعت نماز(مستحبی) در هر روز است. ( کافی: ج ۳، ص ۳۴۳، ح ۱۵)
خب بچه های گلم، این قصه هم به پایان رسید و من باید از شما خداحافظی کنم. من همه شما رو به خدای بزرگ و مهربون میسپارم. خدا یارو نگهدارتون.
قصه کودکانه و شنیدنی تسبیحات حضرت فاطمه زهرا(س)
08:42 - 1400/10/20
کلمات کلیدی: