- درد دل ام ابیها(س) با امیرمومنان(ع)، پس از بازگشت از مسجد، گواه این است که بیشترین آزردگی ایشان از سکوت انصار در برابر استناد غاصبان به رای مردم است. مقصر دانستن چند نفر انگشت شمار در این ظلم بزرگ، تحریف تاریخ است.
هر واقعه تاریخی را میتوان از زوایای گوناگون دید و مورد نقد و بررسی قرار داد، و بخشی از آن را تلختر یا شیرینتر دید. واقعه شهادت حضرت زهرا -علیهاالسلام- نیز از این امر مستثنا نیست. از دید نگارنده در میان وقایع پس از رحلت رسول اکرم -صلی الله علیه و آله- بخشی از پاسخی که خلیفه اول در جریان خطبه فدکیه به بانوی گرامی اسلام میدهد، دردناکتر از دیگر رخدادهاست، و حتی شاید بشود کلیت ماجراهای منجر به شهادت حضرت را با محوریت همین بخش تحلیل و تفسیر کرد.
ابوبکر در بخشی از پاسخی که به استدلالهای حضرت زهرا -سلام الله علیها- میدهد، این گونه به رای مردم برای حکم خود در غصب فدک احتجاج میکند: «این تصمیم به اتفاق تمام مسلمانان بود، و تنها دست به این کار نزدم، و در رأى و نظرم مستبدّانه عمل ننمودم» و در ادامه، همین مضمون را با عبارت دیگری تکرار میکند و مردم را حَکَم قرار میدهد: «این مسلمانان بین من و تو حَکَم هستند، و آنان این حکومت را به من سپردند، و به تصمیم آنها این منصب را پذیرفتم، نه متکبّر بوده و نه مستبدّ به رأى هستم، و نه چیزى را براى خود برداشتهام، و اینان همگى گواه و شاهدند.»
درددل ام ابیها با جانشین به حق پیامبر، پس از بازگشت از مسجد، گواه این است که بیشترین آزردگی ایشان معطوف به همان بخش از روایت است؛ آنجا که رو به امیر مومنان -علیه السلام- میفرماید: «... انصار حمایتشان را از من باز داشته، و مهاجران یاریشان را از من دریغ نمودند، و مردم از یاریم چشمپوشى کردند، نه مدافعى دارم و نه کسى که مانع از کردار آنان گردد، در حالى که خشمم را فروبرده بودم از خانه خارج شدم و بدون نتیجه بازگشتم... اى کاش قبل از این کار و قبل از اینکه این چنین خوار شوم، مرده بودم!»
تمام آن وقایع تلخی که پس از رحلت پیامبر رخ داد، جز با همراهی مردم -گرچه در قالب سکوت در برابر ظلم غاصبان- عملی نمیشد. مقصر دانستن چند نفر انگشت شمار، تحریف تاریخ است؛ جامعه اسلامی را نمیتوان از این واقعه تبرئه کرد. شاهد دیگری بر این مسئله، جایی است که عامل به آتش کشیدن در خانه، در پاسخ به حضرت زهرا که با بیان نکوهش آمیز میپرسد: «آیا آمدی تا خانه ما را بسوزانی؟»، بیشرمانه میگوید: «آرى. مگر آن که چون بقیّه امّت با ابوبکر بیعت کنید».
جالب است که آن شخص، دختر پیامبر را نه با عنوان مخالفت با حکومت یا عدم بیعت با خلیفه مسلمانان، که با عنوان همراه نشدن با مردم متهم میکند؛ گویی جرم عدم همراهی با مردم، از خود بیعت با خلیفه سنگینتر است.
درست است که در جریان سقیفه از مردم رای گرفته نشد، ولی اگر مردم و به ویژه اصحاب پیامبر در برابر غاصبان میایستادند، یا دستکم در برابر تظلم دختر گرامی پیامبر، با سکوت خود، ظالم را تایید نمیکردند، حق اهل بیت پیامبر زیر پا نهاده نمیشد.
در هر جامعهای، بهویژه جامعه اسلامی، مردم نه تنها در برابر همراهیها با جریانات مختلف مسئول هستند، بلکه باید در برابر سکوت و بیتفاوتی نسبت به رخدادهای مختلف نیز پاسخگو باشند.
راز این همه تاکید امامین انقلاب بر آگاهی هرچه بیشتر عموم مردم نسبت به جبهه بندیها در سطح داخلی و بینالمللی، و حضور آگاهانه و حداکثری مردم، همین نقش بازدارنده و شتاب دهنده است که آنچه که میتواند در تحولات مختلف، بازدارندگی و پیشروی ایجاد کند، همین حساسیت و حضور اجتماعی سیاسی عموم مردم است؛ حقیقتی که درک هرچه بیشتر آن، رفاه مادی و معنوی خود مردم را در پی خواهد داشت.