التماس شاهانه!

10:49 - 1400/11/13

- روزگار طولانی در ایران ما سپری شد که شخص اول کشور را دست بیگانه، تعیین و تحمیل می‌کرد و شاه مجبور به التماس و اطاعت بود. چیزی که در سالهای پس از انقلاب به عزت و افتخار تبدیل شد.

پهلوی

روزگار طولانی بر این مملکت گذشت که شخص اول کشور را دست بیگانه تعیین و تحمیل می‌کرد تا مجری سیاست‌ها و حافظ منافع او باشد. در مقابل، کسی که خود را شاه می‌نامید نیز متعهد بود تا هر گونه خدمت‌رسانی به اربابان خارجی را به بهترین وجه انجام دهد و هیچ استقلالی از خود نداشت.
نمونه‌اش رضا شاه که با اشاره و نقشه‌ی انگلیس به سلطنت رسید و زمانی که تاریخ مصرف او تمام شد و همان انگلیس خواست او را خلع و تبعید کند، شروع کرد به التماس که هر چه بگویید انجام می‌دهم، فقط بگذارید شاه بمانم![1]
خصلت خفت و التماس در مقابل بیگانه در محمدرضا شاه هم وجود داشت که یک مورد، مربوط می‌شود به اواخر سال 1951 میلادی (1330 شمسی) که وقتی حزب محافظه کار به ریاست «وینستون چرچیل» به قدرت رسید، محمدرضا پهلوی برای کسب حمایت انگلیس و تثبیت سلطنت خود، نامه‌ای ذلیلانه به چرچیل نوشت و التماس کرد تا چند دقیقه وقت ملاقات به او داده شود. شاه تصریح کرد: «هروقت احساس می‌کنم که در زیر بار مسئوولیت‌های خودم ناتوان و خرد می‌شوم، از کتاب شما به عنوان پناهگاه استفاده خواهم کرد. امیدوارم اگر سال آینده در تعطیلات تابستانی به انگلستان بیایم سعادت ملاقات با خودتان را برای چند دقیقه به من بدهید»![2]
این خصلت حقارت‌بار که درتمام دست‌نشاندگان تاریخ، یک اصل ثابت به حساب می‌آید را مقایسه کنید با برخوردهای افتخارآمیزی که در طول سال‌های پس از انقلاب اسلامی در برابر مستکبران و زورگویان دنیا انجام پذیرفته که نه تنها مشتمل بر التماس و خواهش نبوده است، بلکه با تقویت عزت و استقلال ملی، بارها و بارها سبب تحقیر استکبار جهانی و همدستان او نیز شده است.

پی‌نوشت:
[1] واشنگتن پست (washingtonpost)
[2] مرکز اسناد مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره  ۱۸-۹۸-۱۲۹ الف

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 2 =
*****