نقد و ارزیابی ایمان در فلسفه غرب

10:42 - 1400/11/10

در حوزه باورها(هست ها و نیست ها) هیچ کسی قائل به تعبد نیست. اصل اولی تحقیق و رسیدن است. ایمان نیز یکی از این نوع باورها می باشد.

با توجه به این که غالب فلاسفه غرب رویکرد تجربی به علم دارند و غیر تجربه را علم قلمداد نمی کنند، به همین خاطر ایمان را از مقوله معرفت و علم نمی دانند به عنوان مثال: «ویتگنشتاین» فیلسوف غربی می گوید: ایمان در جایی است که دلیل وجود نداشته باشد. «کی یرکگور» نیز یکی از فلاسفه غربی است و می گوید: ایمان در جایی است که دلیل علیه آن وجود داشته باشد.

نقد:
این کلام فیلسوفان غربی جایگاهی در فلسفه اسلامی ندارد؛ زیرا در زندگی اختیاری بشر هیچ فعلی جز از مجرای علم و اراده نمی گذرد. تسلیم همه جانبه بدون یک اصل پیشین در فهم بشر به ایمان در مورد خدا و آموزه های دینی که به آن اصل پیشین متکی هستند، امکان پذیر نیست.

به این صورت که هر فعلی دارای مبدأ علمی(تصور و تصدیق) و مبدأ شوقی(شوق) و مبدأ فعلی(اراده و تحریک عضلانی) است. ایمان نیز یکی از این مقوله ها می باشد، به این صورت که ما در مرحله اول با توجه به استدلال ها و براهین عقلی نسبت به خدا در نفس خود یقین حاصل می نماییم و شوق نسبت به این مبدا یعنی خدا در نفس خود ایجاد می کنیم، سپس در مسیر دین داری قدم بر می داریم در نتیجه دین داری مبتنی به یک اصل پیشین یعنی برهان عقلی و خدشه ناپذیر مبتنی است که نبود این امر فلاسفه غرب را دچار انحراف کرده است.

 در نتیجه از نگاه دینی جوهره ایمان، معرفت است اما در نگاه فلاسفه غرب که دست عقل به ماوراء نمی رسد ایمان در جایی است که معرفت وجود نداشته باشد.

جهت مطالعه بیشتر رجوع نمایید
https://btid.org/fa/news/121026

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 5 =
*****