قبل از انقلاب و در زمان شاه، انگلیسیها خواستند که بحرین از ایران جدا شود، بدون جنگ و در گیری، بحرین از خاک ایران جدا و به حاکما آل خلیفه داده شد، بحرین تبدیل به یک کشور مسقل با شاه مورد تایید انگلیسیها شد. این درحالی بود که شاه ادعای حکومت و کشور داری و تجربه دو هزار و پونصد ساله داشت. خوب شد حکومت عوض شد وگر نه معلوم نبود بعد از این همه سال دیگه از ایران چیزی باقی میموند یا نه؟؟؟
اگر شاه از ایران نمیرفت، ما الان یک خانواده پرجمعیت بودیم. هراستان ایران قابلیت داشت تا عروس یک خانواده شود.
بعد از انقلاب، صدام فهمیده بود که با آغاز انقلاب، قوای نظامی از هم پاشیده شده ایران، نیاز به زمان دارند تا دوباره روی پای خودشان بایستند، او به بهانه گرفتن شهرهای عرب زبان به جنوب غربی ایران، حمله کرد. بعد از هشت سال یک وجب از خاک این سرزمین هم نصیبش نشد. این اتفاق زمانی افتاد که رهبر ایران یک عالم دینی بود و تا زمان حمله صدام هیچ سابقه و تجربه کشورداری و حکومتداری نداشت.
قبل از انقلاب و در زمان شاه، انگلیسیها خواستند که بحرین از ایران جدا شود. پس بدون جنگ و درگیری، بحرین از خاک ایران جدا و به حاکمان آل خلیفه داده شد. بحرین تبدیل به یک کشور مستقل با شاه مورد تایید انگلیسیها شد. وقتی مردم اعتراض کردند، نخست وزیر شاه گفت: بحرین دختر خودمان بود شوهرش دادیم.
خدا را شکر! قبل از اینکه برای استانهای دیگر کشورمان خواستگار پیدا شود، حکومت عوض شد. وگرنه معلوم نبود بعد از این همه سال دختران دیگر ایران به عقد چه کسانی در میآمدند؟؟؟
این درحالی بود که شاه ادعای حکومت و کشورداری و تجربه دو هزار و پانصد ساله داشت.