شناخت درست مسیر عرفان و قدم گذاشتن در مسیر معنویت، نیازمند ارتباط عمیق روحی و عملی با اهل بیت علیهمالسلام است.
با ماشینی شدن هرچه بیشتر زندگی، احساس نیاز به امور معنوی و روحی نیز در میان انسانها افزونتر گردید. به همین دلیل در چند سال اخیر شاهد گرایش بیش از پیش مردم جهان و ایران به مکاتب عرفانی مختلف هستيم.
فرقههای عرفانی از دیرباز در ایران وجود داشتهاند و هنوز هم مکاتب گوناگون صوفیه در جامعه ما فعالیت جدی دارند. همچنین در کنار عرفانهای قدیمی، عرفانهای جدید هندی و چینی نیز توانستهاند در میان جوانان ایرانی نفوذ پیدا کنند.
در این فضای غبارآلود معنویتهای کاذب، گوهرهای حقیقی عرفان و حکمت را تنها در مکتب اهل بیت علیهمالسلام میتوان پیدا کرد.
توصیههای امام جواد برای قدم گذاشتن در مسیر عرفان
اگر کسی به دنبال معنویت و عرفان حقیقی میگردد چارهای جز توسل به اهل بیت و قدم گذاشتن در راه خاندان عصمت علیهمالسلام ندارد.
از آنجا که عموم مردم نسبت به حقایق عالم و امورات معنوی بیاطلاع یا کم اطلاع هستند، جریانهای عرفانی کاذب به راحتی آنها را در دام خود گرفتار میکنند. نقل کرامات و ادعاهای عجیب ملاک درستی برای تشخیص حق از باطل در این وادی پرخطر نیست.
امام جواد علیهالسلام نسبت به خطرات اقدام ناآگاهانه میفرمایند: «کسی که ناآگاهانه اقدامی انجام میدهد فساد کارش بیشتر از سامان آن است.»[۱]
این حکمت بسیار پرمغز را باید راهبردی اساسی در انتخابهای خود در مسیر عرفان قرار دهیم. ورود ناآگاهانه به عرصههای معنوی نه تنها را انسان را به آرامش و سعادت نمیرساند بلکه خاطر او را پیش از بیش مشوش و ناآرام میکند.
نیازهای همیشگی مومن
ممکن است انسانی ادعا کند که بررسیهای او برای ورود به دنیای عرفان کافی بوده و با آگاهی لازم دست به انتخاب زده است اما باید حواسمان را جمع کنیم که دانش ما از این مسائل، اندک و وسوسههای شیطان بسیار است. مومن علاوه بر دقت و توجه درونی نیازمند شخصی است که او را نصیحت کند و از خطرها پرهیز بدارد.
امام جواد علیهالسلام در این باره میفرمایند: «مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: توفیق از طرف خداوند متعال، واعظی از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت كسی كه او را نصیحت نماید.»[۲]
بنابراین هر مومنی که از سر صدق میخواهد در وادی عرفان و معنویت قدم بگذارد علاوه بر توفیق خداوند و انگیزه درونی که او را در سختیهای مسیر نیرو بخشد، نیازمند عالمی ناصح و خیرخواه است که او را نسبت به خطرات جریانات انحرافی آگاه کند.
ماجرای بایزید بسطامی و امام جواد
«بایزید بسطامی» از مشهورترین صوفیان، حکایتی از ماجرای ملاقات خود با امام جواد علیهالسلام نقل میکند. این حکایت نکاتی عالی برای شناخت راه صحیح در مسیر عرفان دارد.
بایزید میگوید روزی به قصد خانهی خدا عازم مکه بودم که در بین راه با کودکی چهار ساله مواجه شدم. با خود گفتم اگر به این کودک سلام کنم، چه بسا معرفت لازم نسبت به سلام را نداشته باشد با این حال به او سلام دادم؛ پس کودک سرش را بلند کرد و به من گفت:
«سوگند به آن کسی که آسمان را برافراشت... اگر خدای متعال فرمان به جواب سلام نداده بود، جواب سلامت را نمیدادم؛ چرا که مرا به خاطر کمی سن کوچک شمردی. سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد.
بایزید میگوید دانستم که او کسی است که مورد تایید و حمایت خداوند است.
در همین حال به من رو کرده و فرمود چه کاری تو را به اینجا کشانده است؟ عرض کردم آهنگ خانهی خدا دارم. امام به او میفرمایند: همراه من بیا.
بایزید نقل میکند که همراه آن کودک شدم و بعد از عبور از سرزمینهای مختلف خودم را در کنار کعبه یافتم؛ از کلیددار کعبه پرسیدم این آقا کیست؟
در جواب گفت این آقا و مولایم امام جواد علیهالسلام است. آنگاه بود که این آیه را خواندم: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛[۳] خدا داناتر است كه مقام رسالت را در كجا قرار دهد.»[۴]
درسی از حکایت بایزید برای شناخت عارف حقیقی
همانطور که در داستان آمده است، بایزید بسطامی که خود را از بزرگان عرفان و تصوف میداند به درستی امام حق و حجت خدا بر زمین را نمیشناسد. این هشداری است جدی برای کسانی که گمان میکنند در وادی معنویت قدم گذاشتهاند ولی از حجج الهی و آموزههای معصومین فاصله گرفتهاند. ممکن است کسی آهنگ خانهی خدا را داشته باشد ولی در شناخت ولی و حجت خدا دچار مشکل باشد.
بدون شک یکی از مهمترین ملاکها برای تشخیص جریانات عرفانی حقیقی، ارتباط و تبعیت آنها از اهلبیت علیهمالسلام است.
جمعبندی
دل بستن به مدعیان عرفان و معنویت بدون آگاهی لازم خطرات زیادی دارد. یکی از مهمترین ملاکها برای تشخیص حق از باطل در این وادی میزان پایبندی عارفان به آموزهها و دستورات مکتب اهلبیت علیهمالسلام است.
پینوشت:
[۱] نزهة الناظر، ص۱۳۴.
[۲] تحف العقول، ص۴۵۶.
[۳] سوره انعام، آیه۱۲۴.
[۴] اثبات الهداة، ج۳، ص۳۴۸.