نگهبان شب
فیلم سینمایی نگهبان شب نویسندگی رضا میرکریمی و محمد داوودی و کارگردانی رضا میرکریمی ساخته شده است و این آخرین ساخته میرکریمی بود که در جشنواره فیلم فجر اکران شد تهیه کننده این اثر نیزخود میرکریمی است.
بررسی فیلم نامه
نویسنده این فیلمنامه برای انتقال احساس و بیان داستان از بیانی بسیار کند و کش آمده استفاده میکند و داستانی را بر می گزیند که هیچگاه شروع نمی شود. هرکسی که اندکی هم با فضای فیلمنامه و درام پردازی آشنایی داشته باشد می داند و متوجه می شود که این چگونه نوشتن جز سرخوردگی و دفع مخاطب حاصلی را به همراه ندارد. برنامه ای که نشخصیت هدفمندی دارد و نه صد قهرمان نیرومندی، ناچار به پراکنده گویی و کش دادن همان ایده ابتدایی مجبور خواهد شد.
حرف ناحساب
نویسنده و کارگردان این فیلم در ضمن داستان نیم بندی که تعریف می کند سعی در بیان حرف های عمیق تری داشته و تلاشش را برای بیان حرف ها و نگاه های پست مدرن خود انجام می دهد و در بیان نگاه شخصی نیز موفق می شود حال چرا مخاطب این نوع نگاه و این دسته فیلمسازی ها را دوست ندارد در این مقال نمی گنجد.حرف هایی مثل این که هیچ کس حتی شخصی که بر سر معلمان کلاه میگذارد نیز مقصر نیست و این که تقدیر هر شخصی مشخص شده و تلاش برای نجات زندگی خود و دیگران کار عبث و بیهوده ای است چرا که انسان ذاتاً مختار به دنیا آمده و هر شخصی در پی اثبات و تکثیر آزادی های خود می باشد. مولف در فصل گفتن این حرفها در حال بیان وجود مشکلات اقتصادی در جامعه و عدم وجود راه حل و راه فرار می باشد.
طبیعت گرایی
در داستان این فیلم به همدلی و همراهی با طبیعت و اتفاقی که اگر با طبیعت همراه نباشیم بر سرمان میآید پرداخت شده است و همین موضوع نشان دهنده جایگاه ویژه و میزان اهمیت آن برای کارگردان میباشد. هرچند برای نشان دادن آن قصه از وجود نوعی نفرین فراموشی که اکثراً در داستانهای عامیانه آفریقایی یافت میشود استفاده کرده است.
نکته دیگر عدم وجود جایگاه تصمیم گیری و انتخاب توسط قهرمان و نبود عمل قهرمانانه از طرف این شخصیت میباشد که نشان دهنده عدم اعتقاد به قهرمان در زندگی واقعی کارگردان است. در پایان تابستان که شخصیت جوان شهرستانی از زندان بی گناه آزاد میشود و خانه و همه چیزش را در مجتمع نیمه ساخته از دست می دهد برای اجابت کردن درخواست همسر گنگش ، دست به فروش زمین های پدری میزند و هرگز به سراغ احقاق حق خودش و معلمانی که سرمایه شان رفته و خانهای به دست نیاوردهاند،نمی رود.از این داستان اینگونه برداشت می شود که کارگردان اصلا نگاه خیر و شری و حق و ناحق ای هیچ کدام از عناصر و شخصیتهای داستانی نداشته و ندارد.
نویسنده این فیلمنامه برای انتقال احساس و بیان داستان از بیانی بسیار کند و کش آمده استفاده میکند و داستانی را بر می گزیند که هیچگاه شروع نمی شود