مرگ پایانی بر ایستگاه آخر زندگانی دنیا نیست؛ بلکه از دیدگاه شریعت، مرگ شروعی بر سبک زندگانی جدید در دنیای دیگر است.
از منظر برخی ملحدان، مرگ پایان همه چیز است، پس زندگی چه معنا و ارزشی دارد؟ مرگ، امیدها را به زندگی از بین میبرد و فرد را در تاریکی مطلق و کنارهگیری از کارهای روزانه، وا میدارد؛ زیرا آن فردی که میداند باید از دنیا برود، زحمات او و دویدنش به دنبال حوائج دنیایی چه معنایی دارد؟[1]
در مقام جواب به این شبهه کنندگان میتوان گفت که از نظر اسلام، مرگ پایان همه چیز نیست و آغاز تولدی جدید، برای زندگانی همیشگی است و اینکه مرگ تولدی جدید باشد، انسان را برای خوب زندگی کردن تشویق و در مقابل، وی را از غفلت حیات ابدی دور کرده و نفس بشر را از تاریکی مطلق دنیا بیدار می کند.
یکی از ادلههایی که برای لزوم معاد و عدم پایان زندگانی انسان با مرگ بیان میشود، آن است که انسان ذاتا منفعت گرا است. انسان برای بسیاری از کارهای خیری که در دنیا انجام میدهد، مابإزاء منفعت دنیایی نمیتوان برای آن درنظر گرفت و ثوابش تنها با پاداش اخروی سازگار است، همانند: شهادت و از خود گذشتن و... . بنابراین اگر مرگ پایان زندگانی دنیا باشد، محرکی برای عموم انسانها به جهت شوق عمل به این نوع از خوبیها برای انسان باقی نمیماند.
از سویی دیگر بسیاری از مجرمان و گنهکاران در این دنیا بسزای اعمالشان نمیرسند و اگر قرار باشد مرگ پایان زندگی انسان باشد، قاتلی که دهها انسان را به قتل رسانده، چطور میتواند با یکبار قصاص شدن، مجازات 9 قتل دیگر را متحمل شود؟!
بنابراین با توجه به حکمت و عدل خداوند لازم است تا مجازات همه گناهکاران و پاداش همه نیکوکاران به طور کامل واقع شود و درنتیجه مرگ نمیتواند پایان زندگی انسان باشد.
به سخن دیگر ماهیت مرگ برای انسانها در واقع حرکتی است برای زندگانی انسان، به مرحله دیگری از زندگانیاش که دنیایی جدیدی را برایش بوجود میآورد. همانگونه خروج از زندگانی جنینی برای انسان تولد است، خروج از زندگانی دنیایی و ورود به زندگی برزخی نیز تولدی دیگر محسوب میشود.
البته کیفیت تولد برزخی برای مؤمنان، شادی بخش و مبارک است و برای کافران، غم انگیز و با درد و عذاب الهی همراه است. در روایتی از امام صادق (علیه السلام)آمده است: «دنيا زندان مومن و شكيبايي پناهگاهش و بهشت منزلگاه نهاییاش است و دنيا بهشت كافر و گور زندانش و آتش منزلگاهش میباشد.»[2]
همچنین در حدیثی دیگر پیرامون عذاب ستمگران در لحظه مرگشان آمده است:
«امام صادق علیهالسلام فرمودند: حضرت على عليهالسّلام به چشم دردى گرفتار شدند، پيامبر صلّىاللّهعليهوآله از او عيادت كرد و امیرالمؤمنین عليهالسّلام ناله مىكرد. رسول الله صلّىاللّهعليهوآله به او فرمود: آيا از بىتابى است يا از شدّت درد؟ گفت: اى رسول خدا! تاكنون به دردى سختتر از اين مبتلا نشدهام. پيامبر خدا صلّىاللّهعليهوآله فرمود: اى على! چون ملك الموت براى گرفتن روح كافر فرود آيد با او سيخى آتشين است و روح او را با آن سيخ مىگيرد كه بر اثر آن، دوزخ فریاد میکشد. على عليهالسّلام برخاست و نشست و گفت: اى رسول خدا! فرمايش خود را تكرار كنيد كه آن چه گفتيد درد مرا از يادم برد. سپس گفت: آيا كسى از امّت تو به چنين جان كندن مبتلا مىشود؟ فرمود: آرى، فرمانرواى ستمگر، خورنده مال يتيم و كسى كه به دروغ شهادت مىدهد (اينگونه جان مىدهند)»[3]
با توجه به مباحث ارائه شده، ادله نقلی و عقلی زیادی وجود دارد که مرگ پایان زندگانی انسان نیست؛ بلکه آغازی بر شروع مرحله جدیدی از زندگانی اخروی انسان است که با عذاب و پاداش همراه میباشد.
پینوشتها:
[1]. https://t.me/islie/22518.
[2]. « اَلدُّنْيَا سِجْنُ اَلْمُؤْمِنِ وَ اَلصَّبْرُ ...»؛ تحف العقول، ص 363.
[3]. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع اشْتَكَى عَيْنَهُ فَعَادَهُ النَّبِيُّ ص فَإِذَا هُوَ يَصِيحُ فَقَالَ النَّبِيُّ ص أَ جَزَعاً أَمْ وَجَعاً ...»؛ الکافی، ج 3، ص 253- 254.
منکران معاد، مرگ را پایان همه چیز انسان میدانند و آن را امری منفی تلقی میکنند که امیدها را به زندگی از بین می برد؛ زیرا فردی که میداند، بالاخره روزی باید بمیرد، به دنبال سعی و تلاش برای آبادانی دنیای خود نمیباشد. در پاسخ به منکران معاد میتوان گفت که از نظر اسلام، مرگ پایان همه چیز انسان نیست و تولدی بر زندگانی جدید بشر است. اگر با این نگاه به مرگ دیده شود، انسان برای همین دنیا و دنیای پس از مرگ خود، تلاش مضاعف میکند و با اندیشیدن در حیات ابدی خود، از فرو رفتن در تاریکی مطلق دنیا، بیدار میشود.