ولی فقیه تنها در امور اجتماعی و حکومتی جانشین ائمه علیهمالسلام است و ولایت خاص و الهیه معصومین را دارا نمیباشد.
ترجمه غلط ولایت مطلقه فقیه گاه سبب سوء برداشت و عدم درک درست جایگاه ولی فقیه در نظر طرفداران این نظریه میشود.
برخی به خاطر تاکید بر لزوم اطاعت از رهبری در مسائل اجتماعی جامعه مسلمین، گمان میکنند نظریه ولایت فقیه به دنبال آن است که تمام شئون ولایت ائمه اطهار علیهمالسلام را برای ولی فقیه ثابت کند.
این گمان اشتباه که هر از چند گاهی نیز سبب تنش در میان جامعه شیعه میشود، به طور کامل با تصریحات و نوشتههای موافقین نظریه ولایت مطلقه در تضاد است.
ولایت مطلقه فقیه شامل چه اموری میشود؟
عمده علمای شیعه معتقدند که در دوران غیبت مجتهد جامع الشرایط برخی امور همانند قضاوت میان مسلمانان، سرپرستی افراد صغیر و دیوانه بدون سرپرست، موقوفات بدون متولی و... را برعهده خواهد گرفت.[۱]
در این میان کسانی که برای مجتهد جامع الشرایط ولایت مطلقه قائل هستند، امور بیشتری را تحت ولایت و سرپرستی فقیه در دوران غیبت قرار میدهند.
به طور کلی از نظر این دسته ولی فقیه در تمام اموری که به زندگی عمومی و اجتماعی مردم مربوط میشود و به نوعی جنبه حکومتی دارد جانشین امام معصوم میباشد.
بیان مطلب این است که پیامبر اکرم و ائمه علیهمالسلام از دو جنبه بر مردم ولایت دارند؛ جنبه اول جواز تصرف در امور عمومی مردم است. از آنجا که حکومت و سرپرستی جامعه توسط خداوند بر عهدهی معصومین قرار داده شده، ایشان حق تنظیم قوانین و احکام حکومتی و اجتماعی زندگی مردم را دارند.
علاوه بر این معصومین به خاطر ولایت و عصمت خاصی که از آن برخوردار هستند مجاز به تصرف در امور خصوصی مردم نیز هستند؛ یعنی میتوانند در امور شخصی مردم امر و نهی کنند و به عنوان مثال همسر مردی را طلاق داده یا در اموال او تصرف کنند.
وقتی سخن از ولایت مطلقه فقیه میشود عدهای به اشتباه گمان میکنند ولی فقیه علاوه بر جنبه اجتماعی عهدهی جنبه خصوصی و شخصی زندگی مردم نیز میباشد؛ این در حالی است که قائلین به نظریه ولایت مطلقه تنها در حیطه جنبه اول یعنی حکومت اجتماعی مردم سخن میگویند و مجتهد جامع الشرایط را تنها در جنبهی اول جانشین امام معصوم میدانند.
بدون شک جنبه دوم ولایت تنها از آن معصومین بوده و هیچ کس جز ایشان حق دخالت در زندگی خصوصی مسلمانان را ندارد.
ولایت مطلقه فقیه در اندیشه امام خمینی
سخنان امام خمینی که از بزرگترین نظریهپردازان ولایت مطلقه به شمار میرود به خوبی این موضوع را روشن میکند و زمینه سوء برداشت را از بین میبرد.
ایشان در بحث ولایت فقیه با عبارات مختلفی تصریح میکند منظور از ولایت فقها در عصر غیبت، ولایت در امور حکومتی و سیاسی است نه امور شخصی و خصوصی؛ ایشان در کتاب البیع خود میگویند: «تمام اختیارات پیامبر اکرم و ائمه علیهمالسلام که به حکومت و سیاست برمیگردد برای فقیه عادل نیز ثابت است.» [۲]
در جای دیگری به صراحت بر این نکته تاکید کرده، مینویسند:
«اگر برای معصوم از غیر جهت حکومت و فرمانرواییاش بر جامعه، ولایتی ثابت باشد مانند ولایت بر طلاق دادن همسر مردی یا فروش اموال او یا مصادره داراییاش، چنین ولایتی برای فقیه ثابت نخواهد بود. چرا که این ولایت، ناشی از جنبه حکمرانی و امارت معصومین علیهمالسلام نیست و هیچ یک از ادله ولایت فقیه نیز بر ثبوت چنین ولایتی برای فقها در عصر غیبت دلالت ندارد.[۳]
نتیجه
با توضیحاتی که بیان کردیم مشخص میشود طرفداران نظریه ولایت مطلقه هرگز فقهاء را هم سنگ و هم رتبه پیامبر و ائمه اطهار علیهمالسلام قرار نمیدهند. بلکه از آن که هر جامعهی نیازمند حاکم و سرپرستی است تا امور حکومتی و اجتماعی را سر و سامان دهد، در عصر غیبت به علت نبود امام معصوم رسیدگی و سرپرستی این امور بر عهده مجتهد و فقیه جامع الشرایط قرار میگیرد.
بدون شک ولایت خاصه الهیه که شیعه برای معصومین علیهمالسلام قائل است هرگز در ولی فقیه جریان پیدا نمیکند.
پینوشت
[۱] جامع المدارک، ج۳، ص۹۸ـ۱۰۰.
[۲] کتاب البیع، ج۲، ص۴۶۷.
[۳] همان، ص۴۸۹.
در عصر غیبت به علت عدم دسترسی به امام معصوم چارهای نیست که فقیه و مجتهد جامع الشرایط وظیفه سرپرستی و حکمرانی جامعه را بر عهده بگیرد. طرفداران نظریه ولایت مطلقه فقیه معتقدند هر آنچه که از شئون حکومتی و سیاسی برای امام معصوم وجود دارد در عصر غیبت برای ولی فقیه نیز ثابت است؛ اما ولی فقیه حق تصرف و ولایت در امور شخصی و خصوصی مردم را ندارد.