امتحانات وصی پیامبر؛ پاسخ‌های امام علی علیه‌السلام به بزرگ یهودیان

09:03 - 1401/02/06

خداوند متعال حکیم و است و کار عبث انجام نمی‌دهد و اینگونه نیست که انتخاب انبیاء و اوصیای ایشان بدون حکمت و معیار بوده باشد. 

پاسخ امام علی به علمای یهود,سوال در مورد امام علی با جواب

امام باقر علیه السلام فرمود: هنگامی كه امیرالمؤمنین علیه السلام از واقعه نهروان باز­گشته و در مسجد كوفه نشسته بود، رئیس یهودیان نزد آن حضرت آمده و گفت: ای امیرالمؤمنین! می‌خواهم از تو مسائلی را بپرسم كه تنها پیامبر یا جانشین پیامبر از آن آگاه است، پس اگر می‌خواهی، از تو بپرسم و اگر می‌خواهی، تو را معاف دارم.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: ای برادر یهودی! هر چه به ذهنت می‌رسد، بپرس. آن یهودی گفت: ما در كتاب خدا می خوانیم كه «اگر خداوند عزّوجلّ پیامبری را مبعوث كند، به او وحی می‌كند كه از اهل بیت خود كسی را برگزیند تا پس از او به امور امتش رسیدگی كند و این كه در میان آنان، سنت و پیمانی بگذارد كه همه از آن پیروی كنند و پس از او در میان امتش، به آن عمل شود. خداوند عزّوجلّ جانشینان پیامبر را در زمان حیات پیامبران و پس از وفات آنان می‌آزماید». پس به ما بگو كه خداوند جانشینان پیامبر را چند بار در زمان حیات پیامبران و چند بار در زمان فوتشان امتحان می‌كند و اگر خداوند، از آزمون آنان راضی شود، سرانجام كار آنان چیست؟

علی علیه السلام به آن یهودی فرمود: سوگند به خدایی كه جز او نیست و سوگند به خدایی كه دریا را برای بنی‌ اسرائیل شكافت و تورات را بر موسی نازل فرمود! اگر تو را به حق، از آن چه پرسیدی آگاه سازم، به آن اذعان می‌كنی و اسلام می‌آوری؟ آن یهودی، پاسخ داد: آری.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: خداوند عزّوجلّ جانشینان پیامبر را در هفت مرحله امتحان می‌كند تا اطاعت آنان را بیازماید. پس اگر از اطاعت و آزمون آنان راضی شد، به انبیا امر می‌فرماید: آنان را اولیای خود در دوران حیاتشان و جانشینان خود پس از وفاتشان قرار دهند و اطاعت از جانشینان آنان، بر عهده آن كسانی از امت‌هاست كه قائل به اطاعت از انبیا می‌باشند. سپس خداوند، جانشینان پیامبر را پس از وفات انبیا، هفت مرحله امتحان می‌كند تا صبر آنان را بیازماید. پس اگر از آزمون آنان راضی شد، مُهر گواهی و شهادت به این كه آنان را به انبیا ملحق می‌كند، خواهد زد و سعادت را برای آنان كامل می‌كند.

رئیس یهودیان گفت: ای امیرالمؤمنین! راست گفتی، پس مرا آگاه ساز از این كه چند مرتبه خداوند تو را در حیات محمد و چند مرتبه بعد از وفات او مورد امتحان قرار داده و عاقبت كار تو چیست؟ علی علیه السلام دست آن یهودی را گرفت و فرمود: ای برادر یهودی! برخیز و با ما بیا تا تو را از آن آگاه سازم. گروهی از اصحاب علی علیه السلام برخاستند و عرض كردند: ای امیرالمؤمنین! ما را نیز به همراه این مرد یهودی از آن با خبر ساز. علی علیه السلام فرمود: بیم آن دارم كه دل‌های شما، طاقت شنیدن آن را نداشته باشد. آنها عرض كردند: ای امیرالمؤمنین! چرا دل‌های ما نمی‌تواند تاب بیاورد؟ حضرت فرمود: به خاطر اموری كه از بسیاری از شما دیده‌ام.

مالك اشتر برخاست و نزد حضرت رفته و عرض كرد: ای امیرالمؤمنین! ما را از آن با خبر ساز، به خداوند سوگند! ما یقین داریم كه بر روی زمین، تنها تو جانشین و وصیّ پیامبر صلی الله علیه و آله هستی و ما یقین داریم كه خداوند پس از پیامبرمان، پیامبر دیگری را مبعوث نمی‌كند و اطاعت تو در سیاق اطاعت از پیامبرمان صلی الله علیه و آله بر عهده ماست. علی علیه السلام نشست و رو به یهودی كرد و فرمود: ای برادر یهودی! خداوند عزّوجلّ مرا در حیات پیامبرمان صلی الله علیه و آله، در هفت مرحله آزموده است و مرا در آن موارد، مطیع خود یافت.

آن یهودی گفت: ای امیرالمؤمنین! این موارد چه بوده است؟ امیرالمومنین علی علیه السلام موارد اول، دوم، سوم و چهارم را بیان نمود تا آن كه فرمود: ای برادر یهودی! پنجمین مورد آن این است كه قریش و احزابِ عرب، گرد هم آمدند و میان یكدیگر عهد و پیمان بستند كه از یكدیگر جدا نشوند تا آن كه رسول خدا صلی الله علیه و آله را به قتل برسانند و به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله، ما یعنی فرزندان عبدالمطّلب را نیز بكشند. سپس با ساز و برگ خود روی آوردند تا آن كه در كنار مدینه اردو زدند و به پیروزی خود اطمینان داشتند. در این هنگام جبرئیل علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و حضرت را از قصد قریش با خبر ساخت و سپس پیامبر صلی الله علیه و آله برای خود و یاران خود از مهاجرین و انصار خندقی كند.

قریش آمد و در پشت خندق، ما را به محاصره در آورد و خود را مقتدر و ما را ناتوان فرض می‌كرد و بسان رعد و برق می‌غرّید و رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به امر قریش، نزد خداوند دعا فرمود و قریش را به حق خویشاوندی و قرابت سوگند داد؛ اما قریش ابا كردند و تنها بر سركشی آنان افزوده شد و دلاور آنها در آن روز، دلاور عرب، عمرو بن عبدودّ بود و به مانند شتر خشمگین نعره می‌كشید و مبارز می‌طلبید و رجز می‌خواند و گاهی نیزه و گاهی شمشیر خود را می‌چرخاند و هیچ‌ كس برای پیكار با او مبادرت نمی‌ورزید و هیچ ‌كس میل پیكار با او را نداشت.

رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا بلند كرد و با دستان خود، به سر من عمامه بست و این شمشیر خود را به من داد (علی علیه السلام با دست خود به ذوالفقار اشاره می‌كرد). پس من به سوی عمرو رفتم، درحالی كه زنان مدینه با چشمانی گریان، به خاطر من در برابر عمرو بن عبدودّ دلواپس و نگران بودند. پس خداوند عزّوجلّ او را به دست من، به قتل رساند. این درحالی بود كه عرب، تنها او را دلاور خود می‌دانست و او این ضربه را به من زد (علی علیه السلام با دست خود به فرق سر خود اشاره می‌كرد) سپس خداوند، قریش و عرب را با كشته شدن عمرو و زخم و آسیبی كه من به آنها رسانده بودم، شكست داد.

در این هنگام امیرالمومنین علیه السلام رو به اصحاب خود كرده و فرمود: آیا این گونه نیست؟ آنها پاسخ دادند: آری، ای امیرالمؤمنین. سپس علی علیه السلام موارد ششم و هفتم را ذكر نمود. پس از آن حضرت به ذكر اولین مورد آن هفت آزمون، پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله پرداخت و موارد دوم، سوم و چهارم را بیان نمود و در خلال ذكر مورد چهارم فرمود: (ای برادر یهودی!) اصحاب محمد صلی الله علیه و آله- چه آنهایی كه در این جا حضور دارند و چه آنهایی كه غائبند، می‌دانند كه مرگ، نزد من به منزله نوشیدنی خنک در روز بسیار گرم برای انسان بسیار تشنه است.

من و عمویم حمزه، برادرم جعفر و پسرعمویم عبیده، بر سر موضوعی با خداوند و رسولش صلی الله علیه و آله عهد نمودیم و به آن عهد برای خداوند عزّوجلّ و رسولش وفا نمودیم. یاران من پیش از من به آن عهد وفا نمودند و شربت شهادت نوشیدند و وفای من به آن عهد، پس از آنان، به اراده خداوند، به تأخیر افتاد. پس خداوند در شأن ما این آیه را نازل كرد: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا؛[1] در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.» كه منظور از آن، حمزه، جعفر، عبیده و من هستم كه به خداوند سوگند! منتظر هستم.[2]

پی نوشت:
[1] سوره احزاب، 23.
[2] خصال، ص364.

سنت الهی بر این قرار دارد که انسان‌ها را امتحان می‌کند و در این راستا انبیاء و اوصیای ایشان، نه تنها معاف نیستند؛ بلکه امتحاناتی به مراتب سخت‌تر را پشت سر گذاشته‌اند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 0 =
*****