تجدید نظر اهل تسنن در تقلید از مذاهب چهارگانه ضروری به نظر میرسد.
اشاره
سعادت دنیا و آخرت رهاورد جاودانه برای تمام انسانها است که دین اسلام آن را ضمانت میکند. بیشک این مهم برای هیچ انسانی به دست نمیآید؛ مگر آنکه از مسیر صحیح و درست به تعالیم اسلام دست پیدا کرده و به آنها جامه عمل بپوشاند. خداوند تعالیم اسلام را به قلب خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله نازل فرمود و نسل به نسل در امامان معصوم علیهم السلام انتقال یافته و احکام شریعت به تدریج بر مسلمانان بیان شد. اما تعیین وضعیت نسلهای آینده مسلمانان نسبت به احکام شرعی و چگونگی دست یابی آنها به تعالیم واقعی اسلام، از چالشهای مورد بحث میباشد که موضوع «تقلید» را در پی داشته است.
عاقلانه بودن تقلید از عالمان دین
بهترین و واضحترین دلیل بر مشروعیت تقلید، سیره و روشی است که در میان مردم و عقلاء دنیا نسبت به تمام امور زندگی خویش، جاری و ساری است. رجوع جاهل و نادان به انسان دانا از امور فطری است. اگر کسی به یک صنعت یا هنر نیاز داشته باشد به کسی که آگاه به آن است رجوع میکند. هیچ عاقلی در امور مهم و تخصصی مثل درمان بیماریها، به مطالعه کتب طبی و روش درمان اقدام نمیکند؛ بلکه به دکتر متخصص مراجعه میکند. در مذاهب اسلامی نیز این مطلب به رسمیت شناخته میشود و افرادی برای تعلیم احکام دین به مردم معرفی شدهاند.
سستی مبانی استنباط احکام شرعی میان اهل تسنن
هر چند پیروان اهل تسنن در عمل به دستورات دینی به مذاهب چهارگانه مالکی، شافعی، حنفی و حنبلی رجوع کرده و از آنها تقلید میکنند؛ اما چنین تقلیدی دارای مبانی سست بوده و با چالشهای جدی مواجهه است که به برخی از آنها اشاره میشود:
اهل تسنن برای استنباط تعالیم اسلامی از منابع قرآن، سنت پیامبر، اجماع و اجتهاد استفاده میکنند. از قرآن کریم احکام زیادی قابل استنباط نیست و تنها به بیان کلیات احکام اکتفاء شده است.[1] سنت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله نیز تا زمان خلفاء خودخوانده تا حدودی عمل میشد اما از نگارش آنها در قالب روایت و حدیث جلوگیری شد و این روند از آخرین لحظات عمر مبارک پیامبر اکرم آغاز شد[2] و بیش از 100 سال ادامه پیدا کرد.[3] بنابراین نسلهای بعدی فقط از طریق راویان معلوم الحال و مورد تایید حکومت بنیامیه و مطابق با سیاستهای آنها میتوانستند با تعالیم نبوی آشنا شوند.[4]
دلیل اجماع، از اصلیترین منابع استنباط حکم شرعی میان اهل تسنن قلمداد میشود که اعتبار خود را از برخی روایات دریافت کرده که خاتم الانبیاء فرمودند:«خداوند امت اسلام را در مسیر هدایت و درستی، یکپارچه میگرداند.»[5] در واقع این یک دلیل فرعی و منشعب از دلیل روایات است اما اهمیت آن، سبب برشمردن جداگانه آن در کنار دیگر ادله شده است. به هر روی، از آنجا که احتمال خطا در میان افراد اجماعکننده وجود دارد، عقل سالم چنین دلیلی را به طور مستقل مردود میشمارد.
اما دلیل اجتهاد که میان فقهای اهل تسنن رواج دارد، عبارت است از عمل به روایاتی که در آنها سخنی از سنت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله نیست بلکه یکی از صحابه دیدگاه خود پیرامون آیات و احادیث نبوی را بیان کرده و یا آنکه به روش قیاس و تمثیل، حکم شرعی را استخراج کرده و یا آنکه طبق مصلحت، دیدگاه شخصی خویش را به شریعت اسلامی نسبت داده است.[6]
تحرکات سیاسی در راستای معرفی مذاهب اربعه اهل تسنن
مرور صفحات تاریخی گواه بر آن است که انحصاری بودن مذاهب فقهی اهل تسنن در چهار مذهب، ریشه در منویات حاکمان اهل تسنن دارد و هر حاکم به میزانی که از یک فقه خاص بهرهبرداری میکرده، انتخاب همان مذهب را برای مردم و رعیت اجباری قرار میداده و غیر از آن را به رسمیت نمیشناخته است.[7]
جالب آن است که این انحصار دارای هیچ پشتوانه منطقی نیز نمیباشد؛ زیرا رهبران این چهار مذهب سالها پس از خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله به دنیا آمدند و تا پیش از آن مردم به شریعت اسلامی عمل میکردند و هیچگاه نمیتوان به طور قطع، مشخص ساخت که این رهبران از عالمان پیش از خود برتری خاصی دارند تا تقلید از آنها را حتمی دانست.[8]
رهیافت
اهل تسنن بخشی از امت اسلامی به شمار میآیند و خود را دوستدار قرآن و سنت نبوی معرفی میکنند اما با توجه به سست بودن مبانی استنباط احکام شرعی در میان مذاهب فقهی و همچنین موجه نبودن انحصار مذاهب اهل تسنن در چهار مذهب، باید در صحیح بودن عبادات و معاملات این بخش از امت اسلامی تشکیک کرد.
پی نوشت
[1]. ابن عاشور، مقاصد الشريعة الإسلامية، ج3، ص: 263.
[2]. صحيح البخاري، ج1، ص: 97-98. کتاب العلم، باب کتابة العلم.
[3]. ذهبی، تاريخ الإسلام، ج9، ص: 13.
[4]. عسکری، معالم المدرستين، ج2، ص: 52-51.
[5]. مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج35، ص: 219.
[6]. دوالیبی، المدخل الی اصول الفقه، ص: 60-61.
[7]. المقریزی، المواعظ والاعتبار بذكر الخطط والآثار، ج4، ص: 167.
[8]. سبحانی، رسائل و مقالات، ج6، ص: 199.
دلیل انحصار مذاهب فقهی اهل تسنن در چهار مذهب خاص مشخص نیست؛ اما ناگفته پیداست که رهبران این مذاهب حدود نیم قرن پس از خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله به دنیا آمده و قطعا مسلمانان پیش از تأسیس این مذاهب به شریعت عمل میکردند؛ چه آنکه تاریخ گواهی میدهد حمایت از این مذاهب چهارگانه رنگ و بوی سیاسی داشته و نه دلسوزی دین مدارانه.