مخاطبان طبق رویه قسمت های گذشته از فیلم گشت ارشاد، به دیدن این قسمت می نشینند؛ اما این گشت، مانند گشت های قبلی نیست و مخاطب ناراضی برمی گردد.
سکانس آغازین گشت ۳ روی شخصیت حمید فرخنژاد زوم کرده است، اما با شروع فیلم متوجه می شویم که حمید فرخ نژاد اصلا در این قسمت حضور ندارد.
گشت ۳ با استفاده از پیش زمینه فکری ایجاد شده از قسمت اول و دوم در ذهن مخاطب، در سکانس افتتاحیه با محبوب ترین شخصیت این فیلم یعنی کاراکتر عباس آقا با بازی حمید فرخنژاد دست گذاشته و در این بخش سازندگان با ساخت انیمیشن و نام های آشنایی چون کیم کارداشیان بهره میگیرند و سعی میکنند علتی موجه برای عدم حضور عباس بتراشند. کارگردان با این ترفند دو نشانه را زده، هم دل تماشاگر را بهدست میآورد و هم راه را برای ورود عباس در سری ۴ و ۵ و ۶ باز میگذارد.
داستان گشت ۳ از ماجرای دیپورت شدن حسن (ساعد سهیلی) و عطا (پولاد کیمیایی) شروع می شود و برای ایجاد یک شوک و گرفتن خنده در بدو شروع، داستان راننده تاکسی اینترنتی زن را پیش میکشد.
مهمترین هدف عطا و حسن پس از ورود به تهران، پیدا کردن ون عباس آقاست، اما چرا؟ اصلاً مشخص نیست که آنها برای این ون چه برنامهای دارند و میخواهند در آینده با آن چه کار مفیدی انجام دهند. آیا عطا و حسن مشغول برنامه قبلی خود می شوند و در قامت مامورین گشت قلابی ظاهر می شوند و یا برنامه ی جدیدی دارند؟
بعد آن ها ونی که به پیکان اجاره داده شده را پیدا کرده و به سرقت می برند با خود آقای پیکان (بهنام بانی) روبهرو میشوند. نوع برقراری ارتباط شان و چگونگی دوستی شان مشخص نمیشود. ناگهان عطا و حسن را در خانه پیکان می بینیم. از اینجا به بعد، داستان خواننده هایی شروع می شود که صدا ندارند و با دستگاه صدای خوبی پیدا کرده و با ارتباط گرفتن با مافیای موسیقی راه صد ساله را یک شبه می روند.
پیکان نه تنها صدا ندارد، بلکه اعتماد به نفس برای اجرا هم ندارد، ولی او با استفاده ار قدرت مافیا و تبلیغات، نه تنها خواننده معروفی می شود؛ بلکه کلاس خوانندگی هم می گذارد. از زمانی که مصاحبه تلویزیونی پیکان شروع می شود دیگر فیلم فقط شعار می دهد و اخبار فضای مجازی سالهای گذشته را تکرار می کند.
عملا ما در فیلم گشت سه، داستان محکم و منسجمی نداریم که بخواهیم راجع به آن بحث کنیم؛ یک سری داستان های کوتاه از هم گسیخته که با چسب به هم پیوند داده شده اند.
دو داستان از بین این کشکول نامفهوم بیشتر از همه خودنمایی می کنند، داستان قمار اسپانسر کنسرت مشهد با شیوخ عربستان سعودی و داستان برهم زدن کنسرت توسط حزب اللهی های دو آتشه که بعد از داستان اجرای کنسرت در مشهد، جزو سیاسی ترین مباحث مطرح شده در گشت 3 هستند.
داستان به اینجا ختم نمی شود و از نیمه دوم فیلم،توهین به حزب اللهی ها شروع می شود، در فیلم، تعدادی بازیگر که از لحاظ ظاهری و تفکری وضعیت خوبی ندارند به عنوان حزب اللهی های دو آتشه، دگم و متعصب نشان داده می شود که بی منطق هستند.
خط زمان
موردی که در این فیلم اصلا رعایت نمی شود خط زمانی است و منطقی بین اتفاقات این فیلم برقرار نمی شود و در کل فیلم سوالاتی از بی منطق بودن اتفاقات در ذهن مخاطب شکل می گیرد که تا پایان هیچ گونه پاسخی به آنها داده نمی شود.
این بی منطقی و ازهم گسیختگی موجود در این فیلم به علاوه شوخی های بی مزه ای که نمی گیرند، همه و همه باعث شده تا فیلم گشت سه را به عنوان بد ترین و اشتباه ترین فیلم امسال انتخاب کنیم.
این فیلم حتی برای تلف کردن وقت هم به درد نمی خورد و مخاطب را در یک سوم ابتدایی فیلم خسته می کند.