عجیبترین ترفند انگلیسی برای استمرار سلطه بر ایران، پیریزی تنش آبی و مواجه کردن همیشگی ایران با بحران آبی است که اندکاندک گریبان کشور را گرفته است.
دقت در تحولات صدساله معاصر ایران نشان میدهد که استعمار انگلیس برای کاستن از حوزه نفوذ ایران و رهایی از تبعات قدرت ایرانِ بزرگ، از هیچ اقدامی دریغ نکرده است. از تحریک قومیتها و کاشتن بذر اختلاف تاریخی میان اقوام ایرانی تا سازمان دادن به برخی جریانات روشنفکری برای ازمیانبردن اندیشه ضد استعماری و چهرهسازی از برخی عوامل خودفروخته برای امتداد یافتن پنهانِ سلطهی انگلیسی در کشور و...
در این میان افزون بر تلاش نظامی و هجوم فرهنگی، گونه دیگری از سیاستهای پلید استعمار را در کشور شاهد بودهایم که امروز و باگذشت زمان، کمکم به عمق خباثت آنها پی میبریم.
سیاست مهار ایران از طریق کنترل منابع آبی و محروم کردن کشور از سرشاخههای فراوان آبی که روزگاری کشور را احاطه کرده بود و امروز با حسرت باید شاهد موج زدن آبهای زلال پشت سدهای کشورهای همسایه باشیم.
روزگاری که رضاشاه با خوشخیالی و لبخند، پیشنهادهای دیکته شده بیگانگان برای واگذاری آرارات را قبول میکرد، فکر نمیکرد که مردم بخشهای زیادی از ایران، روزی قربانیِ ریزگردها شده و یک تنفس طبیعی برای آنان آرزویی دستنیافتنی جلوه کند.
بخشیدن شاهانه کوههای آرارات به آتاتورک که سرچشمه رودهای دجله، فرات و ارس بوده و شاید بتوان آن را قلب آبی منطقه خاورمیانه دانست که با سدسازی ترکیه همراه با مشارکت رژیم صهیونیستی به کابوسِ ننگینِ جغرافیای عراق و تحتفشار قراردادن ایران تبدیل شده است و یا بخشیدن سرزمینهای دوردست و بخش کوهستانی بلوچستانِ ایران، که امروز سهم آن یک کویر خشک و تشنه بی آب شده است، بخشی از توجهات ملوکانه رضاخان به امرای منطقه و البته به مردم ایران بوده است!
و این بخش کوچکی از نقشههای اندیشه شده و پیشبینیشده استعمار خبیث انگلیس است که مشخص نیست تا کی و کجا همچنان از ایران قربانی بگیرد و کشور را برای رسیدن به جایگاه واقعی خود در منطقه، با چالش مواجه کند.