از میان عوامل متعددی که در زمینهسازی و بروز جرم مؤثرند، طلاق، شدیدترین آنها از نظر فراوانی و عمق تأثیر به شمار می رود.
خانواده مهمترین و اثرگذارترین نهاد در زندگی بشر است که می تواند آثار مثبت یا منفی داشته باشد. آثار مثبت آن، افراد را به روشن بینی و بهرهوری میکشاند و آثار منفی آن، زمینه انحراف، اختلاف و کجروی را فراهم مینماید. یکی از بزرگترین معضلات فعلی جامعه، اختلافات زوجین و سیر صعودی آمار طلاق است. پیامدهای طلاق خصوصاً آثارمخرب روحی آن بر فرزندان، هشدار می دهد که زوجین باید با شناخت و آگاهی کاملتری از خصوصیات و روحیات اخلاقی یکدیگر تصمیم به ازدواج بگیرند زیرا در مسأله طلاق، فرزندان، قربانی امیال و خواستههای زودگذر والدین میشوند. در این نوشتار تلاش داریم تا به یکی از آسیبهای اجتماعی کودکان که در اثر طلاق اتفاق می افتد اشاره نماییم.
ارتکاب جرم و بزهکاری
بسیاری از انحرافات رفتاری و اخلاقی درون جامعه توسط کسانی انجام میشود که خانواده شان به خاطر طلاق گسسته است. بسیاری از فرزندان طلاق به بزهکاری کشانده میشوند و زمینه انحرافات آنها در زمان بزرگسالی فراهم میشود و بدین سان، نه تنها باری از دوش جامعه بر نمیدارند بلکه خود نیز باری بر دوش جامعه میشوند. فروپاشی خانواده به وسیله طلاق، هزینههای فرهنگی، اجتماعی و مالی فراونی برای جامعه به همراه دارد. طلاق همچنین، تعادل انسانها را به هم میزند و موجب کاهش انسجام و یکپارچگی اجتماعی میشود.
روانشناسی جنایی، جراحت عاطفی کودکان در خانوادههای طلاق را عامل بروز انحرافات اجتماعی، جامعه زدگی و گسترش گروه آسیب دیدگان اجتماعی می داند.[1] آمارها مؤید این نکته است که بیشتر جرم و بزهکاریهای کودکان و نوجوانان ریشه در مسائل و مشکلات خانوادگی، طلاق و از هم پاشیدن کانون گرم خانواده دارد. میزان جرائم و خوکشی در اطفال باقی مانده از طلاق، به شکلی روشن افزایش مییابد. این اطفال خیلی بیشتر از دیگر همسالان خود مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرند و بیبندباری و اعتیاد نیز در میان آنان شیوع بیشتری دارد.
تحقیقات انجام شده درباره علل بزهکاری کودکان نشان میدهد کودکان طلاق از امنیت روانی و عاطفی برخوردار نبوده و هر کسی جانشین مادر شود غالباً به ناسازگاری، انحراف و فرار کودک از محیط خانواده منجر میشود.[2] بر اساس مطالعه انجام شده در ایران،95 درصد نوجوانان و جوانانی که به اتهام دزدی در مراکز بازپروری به سر میبرند، فرزندان خانوادههایی هستند که پدر و مادرشان از هم جدا شده و یا یکی از والدین اقدام به ازدواج مجدد کردهاند. [3]
کودکان در معرض خشم و خشونت در جدال خانوادگی
امروزه درگیریها و اختلافهای عمیق خانوادگی و طلاق، به یک معضل مهم اجتماعی تبدیل شده است که متأسفانه فرزندان، قربانی بیتجربگی و خودخواهی والدین خود میشوند. چون در سنین پایین چهارالی پنج ماهگی، ساختار عاطفی کودک شکل میگیرد، چنانچه در خانوادهای پرورش یابد که مدام در حال درگیری و مشاجره هستند و تبادل عاطفه صورت نمیگیرد، بیشک حتی قبل از طلاق هم، رفتار کودک را تحت تأثیر قرار می دهد و بعد از طلاق و جدایی نیز، مشکلات آنان دوچندان می شود.
آیندهای مبهم توأم با سردرگمی و درماندگی
فرزندان طلاق، محیط خانه را پس از فراق والدین، از دست رفته میبینند. فرزندان در خانواده ای که گرفتار فقر شدید مادی یا فرهنگی است آیندهای مبهم و نامطمئن داشته و پیوسته نسبت به یکی از والدین احساس بیزاری و کینه شدید دارند. از جمله علایم و آثاری که در بحبوحه کشمکش و درگیری والدین، در فرزندان مشاهده میشود ترس، گیجی، سردرگمی، عدم امنیت، اضطراب، خشم و خشونت و... است. به خصوص، پیشرفت و سلامتی روان فرزندان والدینی که پس از جدایی نیز به کشمکش و بدگویی از یکدیگر ادامه می دهند با خطر بیشتری روبرو است و گرچه میزان تأثیر منفی جدایی، با توجه به سن و جنس فرزند و سایر شرایط زندگی متفاوت است اما به هرحال، گذشتهگرایی، پرخاشگری، افسردگی، احساس گناه، افت تحصیلی و... از پیامدهای شایع طلاق بر فرزندان است.
پینوشت
[1].پژوهشی در عوامل اجتماعی طلاق، ص 476.
[2]. آسیب شناسی اجتماعی ایران ص164.
[3]. روزنامه ایران،1379/07/27.(افزایش طلاق و سرگردانی بچههای طلاق).
جرم یک پدیدهی جهانی است که در هر مکان و زمان، امکان بروز آن وجود دارد، با پیشرفت تکنولوژی، تغییر ساختار سنتی به صنعتی و ... سست شدن بنیادهای خانوادگی این پدیده در حال افزایش است. بین شاخصهای ناسازگاری و طلاق و بروز جرم و بزهکاری رابطهی معناداری وجود دارد.