«اصلاحطلبان» در کارنامه خویش هر جا که تنش سیاسی شکل گرفته است نقش پررنگی داشتهاند، اما زمانی که اقتصاد مریض ایران نیاز به اصلاح و ترمیم داشته در موضع محافظهکاری قرار گرفته و اصرار بر پیمودن همان ریل پیشین اقتصادی داشتهاند؛ امری که نشان میدهد اصلاحطلبی صرفاً یک مقوله سیاسی است.
«اصلاحطلبی» واژهای نوظهور در دو دهه قبل است که تولد خود را مدیون برخی از ناکارآمدیها و سوءمدیریتها در دوران سازندگی است و با سوارشدن بر موج مشکلات مردمی، پای در عرصه سیاسی ایران گذاشت و توانست با بهرهبرداری از فضای بسته سیاسی در دوران استیلای عناصر سیاسی-امنیتی، با طرح توسعه سیاسی مورد اقبال مردم قرار بگیرد.
دیری نگذشت که این جریان سیاسی که با شعار اصلاحات، شریان مدیریتی کشور را در دست گرفته بود، دچار سیر نزولی شده و پوستاندازی آن با عناوینی همچون اعتدال و میانهروی نیز نتوانست مانع ازدسترفتن پشتوانه مردمی آنان شود، تا جایی که نخستین کاندیدای این جریان در دوم خرداد 1376 که با کسب بیش از 70% درصد آراء یعنی بیست میلیون نفر به مقام ریاستجمهوری رسیده بود، سرانجام در انتخابات اخیر، سرنوشتشان صدرنشینی در آراء منفی جامعه و قرارگرفتن در قعر نتایج انتخابات بود.
این سیر شکست و به زیر کشیده شدن از اوج محبوبیت مردمی، حاصل نداشتن تعریف مشخص از واژه اصلاحطلبی بود که موجب رویگردانی مردم شد. بهعنوان نمونه علیرغم مانور تبلیغاتیِ این جریان در مباحث سیاسی، که نقطه محور آن اصلاحات ساختاری بود، اما در عرصه اقتصادی بهشدت محافظهکار بوده و تمایل به پیمودن مسیر سازندگی، به همان شیوه سنتی و دیکته شده داشتند، تا جایی که همزمان با آشکار شدن علائم درد مزمن اقتصاد ایران و مضاعف شدن مشکلات اقتصادی، با تشدید تحریمها، شاهد کمترین کنشگری اقتصادی این طیف بوده و آنان بیشتر از ترمیم نقشه راه در مسیر ساختن کشور، در اندیشه پیمودن همان مسیر معیوب قبلی با کمک غرب و رفع تحریمها بودند. تا جایی که سیاستهای جدید اقتصادی همانند هدفمندی یارانهها و کمک به تأمین نیازهای اولیه مردم همانند مسکن، در اولین سال دولت حسن روحانی حذف و تمامی تئوریهای کهنه توسط ژنرالهای کهنه اقتصادی اصلاحطلب دوباره احیا شد.
همین تمرکز بر مسائل چالشی در عالم سیاست و تنها گذاشتن مردم در مواجهه با مشکلات اقتصادی همچون گرانی و تورم که نتیجه حکمفرمایی لیبرالی در اقتصاد است، باعث سلب اعتماد ملی از احزاب اصلاحطلب شده به گونهای که سرانجام آنان با اتمام دولت اعتدال به آیینه عبرتی برای دیگران تبدیل شد.
اینک نیز با تلاش دولت جناب رئیسی در جهت سامان دادن به ارثیه شوم دلار جهانگیری، سوگیری منفی و برخورد حزبی آنان نشان میدهد که در هر شرایطی حتی به تاراج رفتن سرمایه ارزی کشور، اولویت برای اصلاحطلبان، میدان سیاست و پیمودن مسیر تنشآفرینی برای ادامه حیات سیاسی شان است. چیزی که مردم آن را تجربه کرده و پوچ بودن شعار اصلاحطلبی را در مشکلات روزانه خود همچون گرانی و تورم دیدهاند.
تمرکز بر مسائل چالشی در عالم سیاست و تنها گذاشتن مردم در مواجهه با مشکلات اقتصادی همچون گرانی و تورم که نتیجه حکمفرمایی لیبرالی در اقتصاد است باعث سلب اعتماد ملی از احزاب اصلاحطلب شده به گونهای که سرانجام آنان با اتمام دولت اعتدال به آیینه عبرتی برای دیگران تبدیل شد