قصه شب؛ «جیکو مشق‌هاش رو می‌نویسه»

11:18 - 1401/03/04

قصه امشب درباره جوجه تنبلی به اسم جیکو است که تو انجام تکالیفش سستی می‌کند، اما با یک خواب از این کارش پشیمان می‌شه.

قصه کودکانه و آموزنده جیکو مشق‌هاش رو می‌نویسه

سلام دردونه‌های پاک و زیبا، بچه‌های درس‌خون با ادب، بچه‌ها چه خبر؟ مدرسه‌هاتون تموم شده یا نه؟ راستی چند تا آفرین از معلم‌های خوبتون گرفتین؟

آفرین دوست‌های خنده رو و قشنگم، حاضرین بریم یه قصه آموزنده بشنویم؟! پس بریم تا با هم اون قصه رو بشنویم و ازش لذت ببریم.

صبح یه روز آفتابی که خورشید خانوم زیبا و قشنگ از پشت کوه‌های نوک تیز و بلند بیرون اومده بود، توی مزرعه زیبای کنار جنگل سبز که حیوون‌های رنگارنگی داشت، جیکو کوچولو، با صدای قوقولی قوقوی باباش یعنی آقا خروسه از خواب بیدار شد.

اون سریع دست و صورتش رو شست  و شروع به خوردن صبحونه کرد. اون به‌همراه مامان و بابای مهربونش مشغول خوردن صبحانه بودن که یه دفعه بابا خروس مهربون از جیکو پرسید: جیکو مشق‌هات رو نوشتی؟

جیکو که اصلاً انتظار شنیدن این حرف رو نداشت، سرفه‌ای زد و گفت: بله باباجون همه‌اش رو نوشتم. بابایی دوباره گفت: مواظب باش که اگه مشق‌هات رو ننوشته باشی، فرشته مهربون میاد و دفتر و کتاب‌هات رو با خودش میبره.

جیکو با شنیدن این حرف توی دلش خنده‌ای کرد و گفت: مگه دفتر و کتاب می‌تونن بدون اجازه جایی برن؟! تازه فرشته مهربون فقط توی قصه‌هاست! اون نمی‌تونه دفتر و کتاب‌های من رو با خودش ببره!

اون که صبحانه‌اش رو خورد، از مامان و باباش تشکر کرد و به‌ طرف اتاقش اومد تا با اسباب بازی‌هاش بازی کنه. وقتی وارد اتاقش شد، چشمش به کتاب و دفترهاش افتاد که یک گوشه روی میز بودن، آخه دیروز که از مدرسه اومد اون‌ها رو از کیفش بیرون آورد و روی میز گذاشت. اون به سمت کتاب و دفترها رفت و با خنده گفت: بابایی میگه اگه من مشق‌هام رو ننویسم، فرشته مهربون شما رو با خودش میبره. همینطور که این حرف رو میزد، روی صندلی گوشه اتاق نشست و خیلی آروم چشم‌هاش رو بست.

چند لحظه نگذشته بود که یه دفعه به خودش اومد و دید ساعت ۱۱ شده و باید یه ساعت دیگه به مدرسه بره! با خودش فکر کرد امروز چی به آقای معلمش بگه که یه چیزی به ذهنش رسید.

اون دفترش رو برداشت تا مشق‌هایی که قبلاً نوشته بود رو به‌جای تکالیف امروز به آقا معلم نشون بده، اما...! اما وقتی دفتر خودش رو باز کرد، با تعجب دید که همه صفحه‌های اون سفید سفیده. جیکو که حسابی ترسیده بود، با صدای لرزونی پرسید: من که مشق‌هام رو نوشته بودم، پس چرا همه برگه‌های دفترم سفید سفیده! مشق‌های قبلیم کجا رفتن؟!

اون همین‌طور که با خودش صحبت می‌کرد، ناگهان صدایی رو شنید که می‌گفت: تو تموم دیشب و دیروز مشغول بازی بودی و مشق‌هات رو ننوشتی! حالا هم می‌خوای به آقای معلم دروغ بگی؟!

جیکو به اطرافش نگاه کرد و دید دفترش با ناراحتی داره با اون صحبت می‌کنه، جیکو به دفتر گفت: مشق‌هام رو ندیدی؟! آخه اون‌ها نیستن! نکنه همه‌شون رو تو پاک کردی؟

دفتر: من با اون‌ها کاری نکردم، تو دیروز مشق ننوشتی. حالا هم من و بقیه دفتر و کتاب‌ها می‌خواهیم از پیش تو بریم به جایی که از ما استفاده کنن، فکر کنم تو به ما نیازی نداری! تازه علاوه بر این تو یه بچه دروغگویی که به راحتی به مامان و بابات دروغ میگی!

حالا هم از فرشته مهربون می‌خوام  تا من و بقیه دفتر و کتاب‌ها رو به یه جای خوب ببره، جایی که از ما استفاده کنن، آخه تو به ما نیازی نداری! جیکو یه دفعه دید یه فرشته زیبا وارد اتاقش شد و تموم کتاب و دفترها  به سمتش رفتن.

جیکو که عرق از تمام بدنش می‌چکید، رو به فرشته کرد و گفت: تو کِی وارد اتاق شدی؟ چرا اومدی اینجا؟ نکنه واقعاً می‌خوای دفتر و کتاب‌ها رو با خودت ببری؟!

فرشته مهربون: دفترها و کتاب‌ها من رو صدا زدن و گفتن که تو به اون‌ها نیازی نداری! حالا هم من اومدم تا تموم اون‌ها رو با خودم ببرم، اما تو باید بدونی چون مشق‌هات رو نمی‌نویسی، بی‌سواد می‌مونی و نمی‌تونی یه پرنده موفق بشی.

 توهیچ وقت نمی‌تونی دکتر یا مهندس بشی، یا حتی نمی‌تونی یه معمار خوب بشی چون خوب مشق‌هات رو ننوشتی، درس‌هات رو نخوندی و چیزی یاد نگرفتی تا بتونی در آینده موفق بشی. جیکو که این حرف رو شنید، حسابی ترسید و از خواب پرید.

اون فکر کرد اگه چیزهایی رو که توی خواب دیده واقعیت داشته باشه، آینده‌اش رو از دست میده. برای همین یه کمی فکر کرد و تصمیم گرفت این به بعد مشق‌هاش رو مرتب و منظم بنویسه.

بله دوست‌های کوچولو و با انضباط من، بچه‌هایی که خوب درس نمی‌خونن، بی‌سواد می‌مونن، بعداً می‌بینین که بقیه دوست‌هاشون انسان‌های موفقی شدن، ولی اون‌ها به جایی نرسیدن.

بچه‌ها امیدوارم از این قصه لذت برده باشین و همیشه توی درس‌هاتون موفق باشین. من هم با همه شما خداحافظی می‌کنم و همه شما رو به خالق آسمون‌ها و زمین می‌سپارم.

خدا نگهدار.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 13 =
*****