عبدالکریم سروش در کتاب «جرس جنبانان اصلاح» به صورت شعر به بیان اعتقادات خود پرداخته است. این منظومه علاوه بر ضعف در فنون شعر، دربردارنده سیاه نمایی، خیال پردازی و مواردی به دور از واقعیت است.
کتاب منظوم "جرس جنبانان اصلاح"، سرودۀ دکتر سروش چیزی جز تجلی تخیلات شاعرانهی باورها و عقاید او نیست. او این بار سعی کرده است در قالب شعر، به بیان اعتقادات خود بپردازد. دکتر سروش در بخشی از این منظومه، مضامین و نظریاتی را که در تئوری رؤیاهای پیامبر و تجربه نبوی آورده بود، به نظم درآورده است.
او در بیان این باورها که به نظم درآورده، معتقد است: «قرآن وحی است، اما زبان این وحی، زبان خواب و این وحی، بصری و رؤیایی است. پیامبر گاه پریشان میگوید و گاه منظوم؛ گاه کشف عرفانی دارد، گاه خطای علمی.[1]
وحی تابع پیامبر صلیالله علیه و آله است، نه پیامبر تابع وحی. به باور دکتر سروش دین به یکباره بر نبی نازل نشد.[2] و... هرچند سروش مدعی است که او در پی تحلیل مکانیزم وحی بوده است و هیچگاه وحیانیت قرآن را رد ننموده است،[3] اما با توجه به اوصافی مانند «خطای علمی» که در بالا اشاره شد و موارد دیگری[4] که او در مورد پیامبر به کار برده است، ادعای وی رد میشود و در واقع او صرفاً پدیدهی وحی را توصیف نکرده است.
نکتهی قابل توجه دیگر این است که این بیان ادیبانهی سروش، از لحاظ فنی و اسلوب شعری نیز قوی نیست و این ضعف فنی از دید اهل توجه دور نمانده و به تعبیری «هرکسی را بهر کاری ساختند!»[5]
البته نقدهای محتوایی نظریه دکتر سروش نیز به قوت خود باقی است؛[6] مانند اینکه طبق این تفسیر، الفاظ قرآن، بشری و از طرف خود پیامبر صلیالله علیه و آله است و بشری بودن قرآن ثابت می شود؛ با اینکه به تصریح آیات، این کتاب از جانب خدا نازل شده است؛ «وَإِنْ كُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ؛[7] و اگر از آنچه بر بنده خودمان فرو فرستادیم، در شک باشید، یک سوره قرآنی بیاورید.»
و نیز این آیه که دلالت می کند قرآن از جانب غیر خدا نیست؛ «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا كَثِیرًا؛[8] آیا به قرآن [عمیقاً] نمی اندیشند؟ چنان چه از سوی غیر خدا بود، همانا در آن اختلاف و ناهمگونی بسیاری می یافتند.»
همچنین انتقادهای تندی که دکتر سروش همواره نسبت به انقلاب اسلامی و رویدادهای سیاسی و اجتماعی داخل ایران داشته است، در قالب اشعار با احساس و تخيّل او بیشتر عجین شده و انعکاس یافته است؛ چرا که «الشِعْرُ اکْذَبُه اَعْذَبُه؛[9] گواراترین شعر، شعری است که دروغگوترین (از جهت تصویرگری خیالی) باشد.»
يک شعر هر چه مبالغهآمیزتر و با احساسات و تصویرگریهای نغز و طنز و سیاههها همراه باشد، به کام آدمی شیرینتر میآید و به نظر میرسد دکتر سروش، اوج مبالغه و احساساتِ جهت دار خود را در قالب شعر به رشتهی نظم درآورده است.
نکتهی جالب توجه این است که دکتر سروش در مورد انقلاب و فقاهتی که در اشعار این کتاب از ریشه و بُن به صورت وارونه و منفی جلوه داده و به آن حمله کرده است، در جایی دیگر سخنی دارد که بر خلاف آن است: «نه تنها روشنفکران بلکه همه مردم پشتيبان انقلاب بودند، بلکه فاعل انقلاب بودند، به وجود آورندهی انقلاب بودند و آن انقلاب، یک حادثه بسيار ميمون و مبارکي بود که در جامعه ما اتفاق افتاد... رهبري انقلاب هم محبوبترین رهبری بود که تاکنون در سرزمين ما به ظهور پيوسته است؛ و عشقي که مردم به او مي ورزیدهاند؛ و خضوعی که نسبت به او ابراز میکردند، در حدي بود که حقیقتاً چشمی نديده بود و گوشي نشنيده بود و اینها را بنده شخصاً و همه کساني که در آن زمان حيات داشتند به چشم ديده بودند و به گوش شنيده بودند و امر نهانی نبود.»[10]
در نتیجه این نوشتهی منظوم دکتر سروش علاوه بر فنی نبودن، مطالبی که نسبت به دین اسلام و انقلاب بیان نموده است را نیز وارونه، سیاه و نامطابق با واقع جلوه داده است.
پینوشت
[1] به نقل از سایت دکتر سروش.
[2] سروش، مجله کیان، شماره 39، ص7و6.
[3] به نقل از سایت دکتر سروش .
[4] همان.
[5]https://b2n.ir/f60299
[6]https://btid.org/fa/news/131436
[7] سوره بقره، آیه23.
[8] سوره نساء، آیه82.
[9] محمدرضا مظفر، المنطق، ص403.
[10] نقل از سایت دکتر سروش.