جریان ریزش ساختمان متروپل در آبادان و کمک از سگان انسان یاب در یافتن اجساد زیرآوار مانده، برای خداناباوران و ملحدان بهانه ای ایجاد کرد تا به حکم اسلام در مورد نجاست سگ تعرض کرده و شبهه پراکنی کنند. اما از آنجایی که به اعتراف ملحدان مشهور، هیچ گونه ملاک و معیاری برای ارزشگذاری در دنیای الحاد وجود ندارد، تفکیک میان حکم نجاست و ارزشگذاری از جهات دیگر، به سختی واقع می شود و یا اصلا ممکن نیست.
اشاره: دین داری هیچگاه در طول تاریخ بشر محو نشده بلکه جلوههای آن تغییر پیدا کرده است. رفتارهای انسان همیشه بر اساس باورهایی است که به آنها یقین یا اطمینان دارد. گاهی ریشه و منشا این باورها، مسائل عقلانی و واقعی بوده و گاهی آنها را براساس توهم و خیال قبول کرده است. فایده داشتن، اثرمندی و ارزشگذاری، یکی از مسائلی است که از سوی خداناباوران پیرامون گزارههای دینی مطرح میشود. چیستی آوردههای دین داری برای انسان یکی از چالشهای مهم در فلسفه دین است.
دنیای پوچ الحاد
تفکر آتئیستی تلاش خود را در راستای حذف خدا از باورها و محدود ساختن زندگی انسان در دنیای مادی منحصر کرده است. بر اساس اعتراف دانشمندان ملحد و خداناباور، نتیجهای جز نابودی اخلاق و نسبیت در معرفت برای باورهای آتئیستی وجود ندارد. مهمترین پیامد خطرناک و مهلک آتئیسم آن است اگر کسی خود را آتئیست دانست، برای رسیدن به آزادی موهوم، هیچ حد و مرزی را برای خود قرار نمیدهد و پس از آنکه خود را محور حق و حقانیت قرار داد، هر عمل زشت و ناپسندی را موجه میانگارد.[1] به همین ترتیب، یک آتئیست به خود این اجازه را میدهد که در ارزشگذاری هر چیزی، خود و تفکرات مسمومش را ملاک و میزان قرار دهد.
کارکردهای دنیوی دین
بیشک در زمان غیبت امام معصوم، محدوده برنامههای دنیوی اسلام برای رفاه بیشتر انسانها بسیار کاهش پیدا کرده و حداقلی میشود و شامل مسائلی همچون شرایط کسب و کار و تجارت، مسائل مربوط به رعایت حقوق شهروندی در اجتماع، مسائل مربوط به خوردنیها و آشامیدنیها و بهداشت خواهد شد،[2] اما مهمترین گمشده بشریت در عصر انفجار اطلاعات یعنی آرامش روحی و روانی را باید در تعالیم صحیح دین مبین اسلام جستوجو کرد. آرامشی که مسلمانان از مزار حرمهای اهل بیت علیهم السلام دریافت میکنند، با هیچ دارو و ثروتی دستیافتنی نیست.
تمام همت انسان در دنیای مادیگرایان برای آسایش هر چه بیشتر زندگی محدود جسمانی صرف میگردد و با این حال، به دلیل وجود استعمار و استثمار از سوی ثروتاندوزان جهانی، جمعیت بسیار زیادی در جوامع غیر دینی و غیر اسلامی از این آسایش دنیایی محروم شدهاند.
بیارتباطی حکم نجاست و ارزشگذاری
بر اساس آنچه که دین مبین اسلام مقرر داشته و فقهای شیعه اعلام داشتند، تمام اشیاء در این عالم پاک و طاهر میباشند مگر یازده چیز که مسلمانان باید از این چند مورد اجتناب کنند. این موارد عبارتند از بول، غائط، منى، مردار، خون، سگ و خوک، كافر، شراب، فُقّاع، عرق شتر نجاستخوار.[3] در میان این موارد نجس، بعضی از آنها دارای نجاست ذاتی و واقعی هستند مانند خون، بول، سگ و خوک.
آتئیست نادان که قدرت تجزیه و تحلیل صحیح احکام اسلام را ندارد، گمان برده که نجاست به معنای بیارزشی و بیفایده بودن است و حال آنکه هر عاقلی میداند یک شیئ نجس مثل خون، قابلیت اهدا دارد و انسان با اهدای خون خویش میتواند جان چندین انسان دیگر را نجات دهد، ولی اگر همین خون به جایی از بدن یا چیزهای دیگر برخورد کند باید آن را تطهیر کرد. از این رو، نجاست در اسلام یک حکم تشریعی است که خداوند بر اساس دلیلهای مشخص، مسلمانان را از برخورد با بعضی از اشیاء ممنوع کرده و هیچ ربطی به بیارزشی آن ها ندارد.
سگ؛ نجس اما وفادار
امام صادق علیه السلام در توصیف سگ فرمودند:«سگ به گونهای آفريده شده كه به صاحبش مهر بورزد و از او دفاع و حمايت و نگاهدارى نمايد. گاهی مهر و دوستى سگ و علاقهاش به صاحب خود، تا جایی است كه تا پای مرگ براى حفاظت از جان و مال صاحبش میجنگد. انس و الفت سگ با صاحبش آنچنان است که همراه او در برابر گرسنگى و تشنگى شكيبايى مىورزد.»[4]
با وجود این توصیفهای مهم و ارزشمند در سگ و تاثیر مثبت او در زندگی انسان، تمام انواع سگ به عنوان یک حیوان نجس العین قلمداد شده و فقط خرید و فروش سگ شکاری و نگهداری سگ نگهبان باغ و گله اجازه داده شده است.[5]
رهیافت
مخالفت ملحدان و دلبستگان به جهان ماده با دینداری، ریشه در برداشتهای نادرست آنها از آموزههای پيامبران الهی و همچنین زيادهخواهی ها و رسیدن به آزادی های بیقید جنسی دارد، در نتیجه نباید هیچگاه از تحلیل و تبیین دقیق تعالیم اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین نسخه هدایت مردم دنیا ناامید گشت.
پی نوشت
[1]. داوکینز، نهری از عدن، ص133، (نسخه اصلی) ؛ مارکس، الحاد دشوار، ص2، (نسخه اصلی).
[2]. مجله فقه اهل بيت عليهم السلام (فارسى)، ج54، ص: 202.
[3]. توضيح المسائل (محشى - امام خمينى)، ج1، ص: 67.
[4]. توحيد المفضل، ص: 101-100.
[5]. خوئی، مصباح الفقاهة، ج1، ص: 93.