اگر میخواهید از زندگی لذت بیشتری ببرید، راهش این است که دلخوشیهای زندگی را به هم سنجاق نکنید. اینکه امروز با همسرتان دعوایتان شده، چه ربطی دارد به اینکه برای بچهها وقت نگذارید و با آنها بازی نکنید!؟
یکی از نگاههای غلط به زندگی این است که فکر کنید از یک روزی به بعد، همه چیز مرتب میشود و شما به همه چیز تسلط پیدا میکنید! هرگز چنین روزی نمیآید. درست وسط اعصابخردی اینکه چکتان برگشت خورده، باید پسر چهارسالهتان را پارک ببرید؛ چون به او قول داده بودید! درست پشت در اتاق زایمان همسرتان، باید به فکر واریز اجاره خانهتان باشید؛ درست وقتی که همسرتان گذاشته و رفته خانه باباش، باید سر کار بروید و در جلسه کاری حضور داشته باشید...! اگر می خواهید از زندگی لذت بیشتری ببرید، راهش این است که دل خوشی های زندگی را به هم سنجاق نکنید.
اینکه امروز شما در امتحان پایان ترم، رد شدید، چه ربطی دارد به اینکه لذت خریدن یک روسری جدید را از خودتان بگیرید!؟ اینکه امروز با همسرتان دعوایتان شده، چه ربطی دارد به اینکه برای بچه ها وقت نگذارید و با آنها بازی نکنید!؟
ما همیشه پیش خودمان می گوییم امروز که حقوقمان را واریز کردند، با واممان هم موافقت شد و با همسرمان هم که به گردش رفتیم، حالا اگر وسط این خوشیها ماشین پنچر شود، تمام آن لذتها را از دماغ خودمان درمیآوریم. ما می خواهیم یک کاری کنیم که تمام روز عالی شود، اما نمی شود!
سهمتان از شادی را در لابهلای روز جستجو کنید!
یکبار جملهای از یک بزرگی را میخواندم که گفته بود: من تمام عمر، خوشبخت زندگی کردم، اما هیچ وقت یک هفته کامل احساس خوشبختی نکردم!
میدانید معنای این حرف چیست؟ یعنی ما هفته خوب نداریم، شاید حتی روز خوب هم نداریم. ما فقط لحظه خوب داریم.
زندگی شبیه یک شربت آبلیمو است. روزهای معمولی، شبیه آب و روزهای تلخ، شبیه آبلیمو و روزهای شیرین مثل شکر هستند. شما نمیتوانید آب لیمو را از شربت آبلیمو جدا کنید چون اگر آبشکر میخوردید، دلتان را میزد.
پس برای لذت بردن از زندگی، منتظر کامل شدن و بینقص شدنش نباشیم. دنیا همین است که تا امروز دیدید و بعد از این هم همین شکلی است. پس زندگی کنیم، بندگی کنیم، عاشقی کنیم، تلاش کنیم و لذت ببریم که زندگی به طرز بیرحمانهای کوتاه است و این، تنها فرصتی است که برای بهتر شدن خودمان داریم.