رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیرشان در مرقد امام راحل درباره حقوق بشر غربیها فرمودند: «در این سه قرن، در همان حالی که غربیها در عمل مشغول جنایت بودند، روشنفکرانشان و متفکّرانشان برای دنیا قانون حقوق بشر کشف میکردند و وضع میکردند!» در سلسله نوشتارهایی با بررسی اسناد تاریخی مربوط به فجایع حقوق بشری غرب، بخشی از جنایات نسخه پیچان حقوق بشر را بازخوانی میکنیم. در این بخش از بررسی تاریخ رعایت حقوق بشر توسط غرب، به سراغ مصداق و مظهر کامل نقض حقوق بشر یعنی آمریکا در خود آمریکا خواهیم رفت.
دو قرن پس از تشکیل آمریکا (در اواخر قرن ۱۹) وضعیت فقرا همچنان رو به وخیمتر شدن بود. در نیویورک صدهزار نفر در زاغهها و زیرزمینهایی زندگی میکردند که در اطرافشان تیفوس، سل و گرسنگی موج میزد؛ محلاتی پر از زباله و موش و حشرات.
ساکنان این محلات آب آشامیدنی خود را از رودخانهای تهیه میکردند که روزانه ۱۳میلیون گالن فاضلاب در آن ریخته میشد. بسیاری از فقرا در خیابانها و در میان زبالهها میخوابیدند و چون در این نقطه از نیویورک مجرای فاضلاب وجود نداشت، فاضلاب خانهها از هر طرف به این محلات سرازیر میشد و از زیرزمینهایی که محل زندگی فقرا بود سر در میآورد و همین مساله بیماریهای واگیرداری مانند وبا، تیفوئید و تیفوس را در این منطقه از نیویورک شایع میکرد.
در سال ۱۹۱۴ یازده هزار نفر از معدنچیان معادن ذغال سنگ کلرادو - که برای خانوادهی سرمایه دار راکفلر کار میکردند- در اعتراض به ناچیز بودن حقوقشان دست به اعتصاب زده و به همین دلیل همگی اخراج شدند، اما اطراف معادن چادر زده و به اعتراضشان ادامه دادند. خانواده راکفلر با کمک پلیس به اعتراضات پایان دادند!
پس از ورود پلیس به صحنه و ناتوان شدن کلانتر در سرکوب اعتراضات، چند گروهان از گارد ملی ایالات متحده وارد کار شدند و پس از محاصرهی معدنچیان که با خانواده در چادرهایشان نشسته بودند آنها را به رگبار بستند و به ماجرا خاتمه دادند. سپس برای محکم کاری، چادرها را هم به آتش کشیدند. در نتیجه صدها نفر از معدنچیان و خانوادههایشان کشته و زخمی و چند هزار نفر دیگر راهی زندان شدند.
آمریکا جایی است که در آن "همه با هم برابرند، اما بعضی از بعضی دیگر برابرترند!"؛ یعنی اینکه حدود ۹۹ درصد از مردم با هم برابرند و یک درصد -یعنی همان سرمایه داران- از بقیه برابرترند. این موضوعی است که رهبران اتحادیه کارگران صنعتی جهان به آن اعتراض کرده و در سال ۱۹۱۸ بابت آن به مدت ۵ ماه محاکمه شدند!
"بیل هیوود" یکی از اعضای این تشکل در دادگاه گفته بود: "بسیاری از کارگران آمریکا ولگردان بی سر و پا خطاب میشوند؛ کسانی که حتی پتویی برای خوابیدن ندارند و مجبورند برای پیدا کردن کار، خانواده خود را برای سالها رها کنند و همیشه گندیدهترین غذاها را بخورند و در متعفنترین مکانها بخوابند و ظرفهایشان بهترین هدف برای تیراندازی ماموران پلیس است.
کسانی که دستمزدشان روز به روز کمتر میشود و همیشه باید از مردان قانون کتک بخورند و نمیدانیم چرا کشیشهای مؤمن و مهربان معمولا مردان قانون را تشویق میکنند کارگران را بیشتر و محکمتر کتک بزنند!".
در سال ۱۹۸۶ در ایالت کالیفرنیا سیاهپوستی به جرم دزدیدن "یک برش پیتزا" به حبس ابد محکوم شد! این مجازات بر اساس قانونی موسوم به "قانون ضربه سوم" تعیین شده بود!
جان سالیوان، سردبیر نشریه "دموکراتیک ریویو"، در جایی گفته بود: "تقدیر ما این است که در قارهای که طبق مشیت الهی نصیبمان شده، رشد و توسعه پیدا کنیم." سناتور جانسون، سیاست مدار آمریکایی و چهل و یکمین فرماندار ایالت جرجیا، معتقد بود : "در سراسر تاریخ، جنگ عامل کشتار انسانها و تخریب و نابودی وحشتناک بوده است، اما وقوع جنگ هم بر اساس مشیت الهی است و ابزاری است برای دستیابی به مقصد اصلی و پیشرفت و سعادت بشر!"
نشریهای که مذاکرات رسمی کنگره آمریکا را منتشر میکرد، در ۱۱ فوریه ۱۸۴۸ این گفتار جانسون را چنین توضیح داد : "تقدیر و قسمت نژاد سفید و قوم آنگلوساکسون آن است که قبل از خاتمه جنگ قلمرو خود را گسترش داده و از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام را تصرف کند."
سناتور آلبرت بوریج، مورخ و سیاست مدار آمریکایی و سناتور ایالت ایندیانا نیز اعتقاد داشت : "از میان برداشتن تمدنهای پست و ملتهای پوسیده به دست تمدن مستحکم آمریکا، بخشی از طرح نامحدود خداوند است!! تجارت جهانی باید از آن ما باشد و چنین خواهد شد.
ما از مادرمان (انگلستان) برای تحقق این مهم الگو میگیریم. ما کالاهای خود را در سراسر جهان توزیع میکنیم و با ناوگان خود اقیانوسها را محاصره خواهیم کرد و قدرتی متناسب با عظمت خود به وجود میآوریم و مستعمرههای بزرگ تشکیل خواهیم داد که پرچم ما را به اهتزاز در آورند و در انجام هر کاری نظارهگر پرچم ما باشند." [1]
ادامه دارد...
پی نوشت:
1) کتاب تاریخ مستطاب آمریکا، نوشته دکتر محمدصادق کوشکی.