در تازهترین نمونه از حملات رسانهای سازمانیافته، پروژه «پردیسان» رونمایی شده و در آستانه تابستان و سالگرد مرگ ابرپروژه «تابستان داغ»، نقطه آغاز دیگری برای احیای آن هدفگذاری میشود.
از ساعتی که خبر حادثه تلخ پارک پردیسان تهران با ماجراپردازی و سوژه سازی روزنامه شرق در باجههای مطبوعاتی قرار گرفت، کارشناسان رسانه به دنبال هدف واقعی از طراحی این عملیات رسانهای بودند که این انتظار به طول نکشیده و در همان ساعات اول، ترکشهای رسانهای آن بهسوی گشت ارشاد، حجاب و سلاح پلیس پرتاب شد؛ و این حدس که عدم استعلام روزنامه شرق از نیروی انتظامی و انتشار سریع سخنان یکطرفه، تحریف شده و دروغ رضا مرادخانی و همسرش، آن هم با آب و تاب فراوان و درونمایههای احساسی، همراه با اغراض خاص بوده، به یقین تبدیل شد.
بوقهای تبلیغاتی غرب که گویا در آمادگی کامل بودند، فضای رسانهای را زیر آتش شدید توپخانه خود بردند و با افزودن غلظت ماجرا، مطالبی از جمله پاشیدن اسپری به سوی کودک ۱۱ماهه، ازجانگذشتگی همسر مرادخانی و ایستادگی در مقابل سلاح در حال شلیک و... را مطرح کردند.
متأسفانه در گرداب کنشگری فریبکارانه رسانههای فرصتطلب، تریبون مجلس هم در همراهی با این فتنه رسانهای قرار گرفت و آقای غلامرضا نوری قزلچه (نماینده مردم بستانآباد در مجلس) با اشاره به حادثه تیراندازی گشت ارشاد در پارک پردیسان گفت: «اصولاً نمیشود با زور اسلحه با یک مسئله فرهنگی و اعتقادی برخورد کرد. نمیتوان با زور اسلحه مردم را نسبت به مسئلهای ترغیب یا منع کرد. ما باید به دنبال اصلاح روشهایمان باشیم. به این منوال جلو برویم آخرسر مثل طالبان میشویم. این نوع رفتارها نهایتاً به آنجا منتهی میشود.»
اینگونه روایت فاجعهبار یک نماینده مجلس از پروژه «پردیسان»، بدون اطلاع از ماهیت ماجرای روی داده، لزوم توانمند کردن نخبگان سیاسی و آموزش مهارت سواد رسانهای در جنگ شناختی را آشکار میکند؛ چرا که تحلیل و شناخت واقعیت این حادثه، امر چندان مشکلی نبود؛ تا حدی که با دقت در مضامین و کلیدواژههای اولین سخنان منتشر شده از سوی آقای بوکسور و همسرش میشد در درستی این روایت تردید کرد، اما این نماینده مجلس بدون کوچکترین تردید در صحت ادعاهای افراد مزبور آن را قطعی انگاشته و با پیشفرض نمودن شلیک بهخاطر حجاب، ترمز بریده و بیمحابا به اصل الزام قانونی حجاب و قانون تذکر به بدحجابی که مصوب خود مجلس است حمله میبرد!
یک ماده قانونی از سوی یک نماینده در مجلس قانونگذاری، قربانی یک شانتاژ رسانهای میشود، ولی جوسازی و مقاومت خشن یک ورزشکار در برابر مأمور موظف، اختلال در نظم پارک و جنجال برای به میان کشاندن پای مردم، درگیری فیزیکی و حتی خلع سلاح و مجروح شدن مأمور امنیت که عامل اصلی برای استفاده از حق شلیک بوده، بهراحتی برش خورده و ماجرا آنگونه که دشمن میخواهد، از سوی یک نماینده مجلس تحریف میشود و بستر حمله بیشتر به مقوله دینی و فرهنگی حجاب و ترویج حجاب ستیزی شکل میگیرد و حق شهروندی یک مسلمان ایرانی برای تذکر به بیحجابی، با صحنهسازی و چیدمان عناصر رسانهای همچون اسپری فلفلی، اسلحه، شلیک و خون به طالبانیسم تشبیه میشود!