بر خلاف آنچه دشمنان اسلام و ایران میگویند، ایرانیان با آغوشی باز اسلام را پذیرفته و با استفاده از فرهنگ اسلامی توانستند تمدن گذشته خود را ارتقاء داده و در تمام زمینهها پیشرفت کنند. بر این موضوع شواهد تاریخی فراوانی میتوان اقامه کرد؛ یکی از این شواهد همکاری مسلمانان با ایرانیان در گسترش علم و فرهنگ در دانشگاه جندی شاپور است.
جندی شاپور مظهر همکاری تمدنی اسلام و ایران: ایرانیان سه مواجهه تمدنی بزرگ در طول تاریخ خود داشتهاند. نخستین آنها در زمان هخامنشیان رخ داد که با هجوم اسکندر مقدونی، کشور ایران سالها در تسخیر سلوکیان قرار گرفت. دومین مواجهه، رویارویی ایرانیان با اسلام بود که با حمله اعراب مسلمان به ایران شروع شد و سومی با حمله چنگیزخان مغول به ایران شکل گرفت.
در اولی ایرانیان و یونانیان تاثیر و تاثر قابل توجهی بر یکدیگر نگذاشتند؛ نه ایرانیان فرهنگ یونانی را پذیرفتند و نه یونانیان فرهنگ ایرانی را.
در مواجههی دوم ایرانیان ضمن حفظ بخشی از فرهنگ خود، دین و آیین رسمی اعراب را پذیرفته و مسلمان شدند و از آن پس ایرانیان به عنوان یکی از اصلیترین مروجان و طلایهداران فرهنگ اسلامی در جهان شناخته شدند.
اسلام موجب شد که ایرانیان در مواجهه سوم دست برتر را داشتند باشند و حاصل آن تغییر فرهنگ مغولها توسط ایرانیان مسلمان بود. ایرانیان توانتسند یکی از خشنترین اقوام تاریخ بشر را با به دین اسلام خوانده و متمدن کنند.[۱]
مواجههی ایرانیان با تمدن جدید مغرب زمین را میتوان چهارمین مواجهه بزرگ ایرانیان با فرهنگهای بیگانه دانست. با انقلاب اسلامی، ایرانیان نشان دادند که به هیچ وجه با فرهنگ غلط و منحط غرب سر سازگاری ندارد و با آن مقابله خواهند کرد.
دشمنان و حامیان تمدن غرب، بزرگترین مانع برای پذیرش فرهنگ غرب توسط ایرانیان را اسلام میدانند؛ از این رو به هر شکلی در تلاشند، تا پیوند تاریخی ایران و اسلام را از بین برده و مردم را نسبت به آموزههای اسلام بدبین کنند.
مخالفان اسلام سعی دارند حملهی اعراب را عامل نابودی فرهنگ ایرانی جلوه دهند.
در رد این موضوعات، مقالات و یادداشتهای گوناگونی نگاشته شده است. با اشاره به مورد دانشگاه جندی شاپور روشن می شود برخلاف گفتههای دشمنان، فرهنگ و تمدن موجود در ایران نه تنها نابود نشد؛ بلکه با ورود مسلمانان ارتقاء پیدا کرده و به نسلهای بعدی منتقل شد.
دانشگاه جندی شاپور
جندی شاپور (گُندی شاپور)، شهری كهن در شمال استان خوزستان كه امروزه ویرانه های آن باقی است و به سبب بیمارستان و مدرسهای در آن، شهرت بسیار داشته است.
این شهر مرکزِ علمی و فرهنگی مهمی در زمان ساسانیان به شمار میرفت و دانشگاه این شهر مهمترین دانشگاه ایرانیان قبل از اسلام بود.[۲]
در بین جنگ های مسلمانان و ایرانیان این شهر توسط مسلمانان محاصره شد. مردم شهر پس از چند روز محاصره دروازههای شهر را به روی سپاه مسلمانان گشوده و تسلیم شدند. در واقع جندیشاپور بدون هیچ خونریزی و جنگی در صلح کامل توسط مسلمانان فتح شد؛ نه کتابی سوازنده شد و نه کتابخانهای آتش گرفت و نه اهل علم و دانشمندان بزرگ این مرکز علمی کشته شدند.[۳]
پس از فتح ایران توسط مسلمانان دانشگاه جندیشاپور رونق بیشتری گرفت و با قدرت به کار خود ادامه داد. علاوه بر این در دوره اسلامی بیمارستانی به دانشگاه جندیشاپور اضافه شد. محققان و دانشمندان ایرانی ساکن این دانشگاه نه تنها طرد نشدند، بلکه با همکاری مسلمانان توانستند بسیاری از علوم کشورهای دیگر جهان از جمله یونان و هندوستان را ترجمه کرد و دانش را در تمام سرزمینهای اسلامی توسعه دهند.[۴]
دکتر عیسی صدیق میگوید:
«دانشگاه جندی شاپور در حفظ کتب طبی و فلسفی نقش مهمی داشت و آثاری که در ظرف چندین قرن در آن جا جمع آوری شده بود، به طورکامل در دروان اسلام محفوظ ماند و به نسلهای بعد رسید.»[۵]
نکتهی جالب این است که مسلمانان به ترکیب علمی و مدیریتی این مرکز دست نزدند. در زمان اسلام، باز هم ایرانیان مسئولیت این دانشگاه را بر عهده داشتند؛ این دانشگاه توسط یکی از خاندانهای اصیل ایرانی به نام «بَخْتَشْیُوع» اداره میشد.[۶]
همچنین این دانشمندان در نزد مسلمانان اهمیت و جایگاه ویژهای داشتند به طوری که جبرئیل بن بختیشوع که ریاست بیمارستان را بر عهده داشت، فقط ده هزار درهم از بیت المال دریافت میکرد.[۷]
پزشکان جندیشاپور به اندازه ای در میان مسلمانان منزلت داشتند که کسی دیگر به طبیبان عرب توجهی نمیکرد و همین امر موجب شکایت آنان از حاکم شد.[۸]
نتیجه
به خاطر اختصار، تنها به یک جنبه از همکاری تمدن ایرانی و اسلامی اشاره شد. بر خلاف مدعای دشمنان، ایرانیان از آغاز ورود اسلام، با آغوش باز دین اسلام را پذیرفته و تمدن گذشتهی خود را در بستر فرهنگ اسلامی تقویت کرده و گسترش دادند.
پینوشت
[۱] غربشناسی علمای شیعه در تجربه ایران معاصر، ص۳.
[۲] دانشنامه جهان اسلام، ص۵۰۸۶.
[۳] مجله درسهایی از مکتب اسلام، سال سیزدهم، بهمن ۱۳۵۰، شماره۱، ص۲۲.
[۴] همان، ص۲۳.
[۵] تاریخ فرهنگ فرهنگ ایران، ص۹۴.
[۶] مجله درسهایی از مکتب اسلام، سال سیزدهم، بهمن ۱۳۵۰، شماره۱، ص۲۳.
[۷] همان.
[۸] دانشنامه جهان اسلام، ص۵۰۸۶.