برای ایجاد هرگونه تغییر بنیادی و اساسی، ابتدا باید زیرساخت و علم آن را داشته باشیم و یا اگر علم این تغییر را در دسترس نداریم، باید شروع به پژوهش کرد و به تولید علم اقدام نمود.
برای اینکه مبنای درستی از هنر اسلامی داشته باشیم و بتوانیم بهدرستی هنر اسلامی را ترویج بدهیم، ابتدا باید هنر به معنای عام را شناخت؛ باید بدانیم که انواع علم چه تعریفی دارد و هنر اسلامی در چه بخشی میتواند ورود داشته باشد.
هنر اسلامی به دو نحو قابل ورود و تولید است؛ در روش اول علمی که در دستگاه دیگری با گرایش و هدف دیگری تولید شده را به اسلام عرضه کنیم و این علم را اسلامیزه بکنیم که این کار از اساس اشتباه است و بنا نمودن بنایی جدید بر روی ستونهای غلط قبلی است که این نتیجه و ثمره درستی ندارد؛ زیرا نتیجه و محصولی که از این مسیر تولید میشود، چیزی جدا و متفاوت با محصول قبلی نخواهد بود.
برای اینکه بتوانیم محصولی جدید، متفاوت و موردنظر را تولید کنیم، باید تغییر را از مبانی بحث شروع کنیم و برای این تغییر اساسی ابتدا باید شروع به تولید مبانی و علم کرد.
شاید برای شروع به حرکت و استارت نیاز باشد که از متون علوم مرتبط و سازگار استفاده نمود ولی این فقط برای شروع کار است و نباید این کپیبرداریها در روند کار اتفاق بیفتد.
اگر ما مبانی رسانهای غربی را که بر اساس سرگرمی بسته شده است را قبول نداریم و قائل هستیم که افراد متشخص و متدین اسلامی در رسانه حضور دارند و برای یک جامعه اسلامی محتوی تولید میکنند، باید برای این تولید محتوی مبانی و علوم اسلامی داشته باشند.
تولید علم فقط برای داشتن محصول نهایی موردنظر نیست؛ تولید علم در ابتدا، راه را معین و مسیر را برای حرکت مشخص مینماید؛ ولی در ادامه از علوم تولید شده در جهت کادرسازی و پرورش نیرو استفاده میشود.
در راستای پیشرفت و حرکت روبهجلو بعد از مرحله تولید علم باید دو مرحله را بهصورت مداوم انجام دهیم: ۱- پژوهش بنیادی ۲- پژوهش کاربردی
پژوهشهای بنیادی، پژوهشهایی هستند که در جستجوی ساخت و آزمون نظریه هستند؛ فرایندهای زیربنایی که به ما کمک میکند تا طبیعت هر چیزی را مورد شناسایی و فهم قرار دهیم.
پژوهشهای کاربردی، پژوهشهایی هستند که پژوهشگر در پرداخت به آن دنبال یافتن پاسخ برای پرسشهای عملی است؛ پژوهشهای کاربردی در ابتدا ممکن است برای حل مشکلات محلی یا منطقهای که به طور روزانه با آن مواجهیم، انجام گیرد.
گاهی نیز ممکن است پژوهشهای کاربردی اهداف گستردهتری داشته باشند، ولی بههرحال اغلب از دلتنگیها و نیازهای عملی ناشی میشوند؛ به این نوع پژوهشها، بعضاً پژوهش ارزشیابی نیز گفته میشود.
این دو مدل پژوهش یکبار قبل از تولید علم به کار میآیند و زیرساختهای موردنیاز برای تولید علم را برای پژوهشگر و نویسنده ایجاد میکنند و هدف تولیدکننده را از تولید علم مشخص مینمایند و در مرحله بعدی یعنی در مرحله بعد از تولید علم نیز باید این دو مدل پژوهش را به کار ببندیم تا بتوانیم علوم تولید شده را در جامعه هدف به کار ببریم.
به طور خلاصه باید گفت که برای ایجاد هرگونه تغییر بنیادی و اساسی ابتدا باید زیرساخت و علم آن را داشته باشیم و یا اگر علم این تغییر را در دسترس نداریم، باید شروع به پژوهش کرد و به تولید علم اقدام نمود.