مبانی اسلامی مذاکره با دشمن | بخش دوم

11:10 - 1401/04/07

اگر دیدیم نفس مذاکره با دولتی مانند آمریکا که ادعای رهبری جهان و نظم نوین جهانی را دارد، خود مصداق ولایت پذیری و سلطه پذیری است، از نظر قرآن ممنوع و محکوم به حرمت است.

مبانی اسلامی مذاکره با دشمنان - بخش دوم

مبانی اسلامی مذاکره با دشمن: قرآن در مبارزه مداوم حق و باطل، انسان را به جانبداری و پاسداری از حق فرا می‌خواند، و هشدار می‌دهد که مبادا بهانه‌ها و مشکلات و هواهای نفسانی در این پیکار امر را بر انسان مشتبه کند، و یا انسان در صدد چنین اشتباهی برآید و بر حق، لباس باطل بپوشاند و یا به باطل پوشش حق بدهد. حق باید استقرار یابد و باطل زدوده شود، هر چند که بر خود شخص و یا دیگران گران آید.

اصولا قرآن خدا را حق و به جز آن را باطل می‌شمارد، و راه با خدا بودن را همراهی با حق می‌داند، و سرانجام باطل را زوال پذیر و حق را جاویدان ترسیم می‌کند، و حق را معیار اصلی سنجش‌ها و ارزشگذاری‌ها تلقی می‌کند. حتی افکار عمومی هرگاه از محور حق منحرف شود، ارزش خود را از دست می‌دهد، و بزرگترین ظلم‌ها را تکذیب حق می‌شمارد.

قرآن کریم، متجاوز از سیصد آیه در سخن از حق و باطل زدایی دارد:

الف) «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق» (انبیاء آیه 18). بلکه حق را بر باطل می‌زنیم تا باطل را از میان بردارد، در این هنگام است که این حقیقت آشکار می‌گردد که باطل رفتنی و زائل شدنی است.

ب) «و لا تتبع اهوائهم عما جاءک من الحق» (مائده، آیه 48).  از خواسته‌های باطل و هواهای نفسانی آنها پیروی مکن که با آنچه بر تو حق نازل شده معارض است.

ج) «و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» (اسراء، آیه 81). بگو اینک حق آمد و باطل از میان رفت؛ چرا که باطل نابود شدنی است.

قرآن، خودبزرگ‌بینی و سلطه‌جویی و به یوغ کشیدن دیگران را گناهی در حد شرک، و ریشه اعمال شرک آلود و منشأ ارتکاب ظلم و جرائم ضد انسانی و طغیان و رودررویی با خدا و خلق می‌شمارد.

استکبار از دیدگاه قرآن خصلتی است که در هر فرد و جامعه‌ای بروز کند، آن را -علی رغم شایستگی‌ها و ارزش‌های والایی که دارد- به ضد خدا و دشمن خلق و ارزش منفی تبدیل می‌کند، و استکبار هیچ‌گاه موضع حق ندارد، و همواره از هواهای نفسانی و خواسته‌های شیطانی سرچشمه می‌گیرد.

بزرگترین خطر استکبار در حیات سیاسی ملت‌ها ظاهر می‌گردد؛ آبادی‌ها را خشک و ویران، و نسل انسان‌ها را تباه می‌سازد، و با زیر پا گذاردن حق، و با زورگویی، تمامی امکانات و نیروها و ارزش‌های بشری را در خدمت هواهای نفسانی و خواسته‌های شیطانی فرد و یا گروه خاص قرار می‌دهد، و مردم به استضعاف کشیده شده را به اطاعت خود وادار می‌کند. [1]

با بررسی آیات مختلف قران کریم مشاهده می‌شود که اصول بنیادینی چون حق، عدالت، نفی ظلم، مبارزه با استکبار و... همواره مورد تاکید الهی بوده و مسئله فعلی برنامه صلح آمیز هسته‌ای ایران نیز مصداق بارز همین اصول است که تمام این شئون را در برمی‌گیرد.

جمهوری اسلامی نیز بنا به رسالت فطری خود، یعنی عزت، استقلال و آزادگی از این حق طبیعی عقب نشینی نکرده و تا آخر برای احقاق کامل حقوق خود به این مبارزه مقدس قرآنی ادامه خواهد داد.

حال در ادامه به بررسی مستندات قرآنی و روایی اصل و نحوه مذاکره خواهیم پرداخت.

آیا اصل مذاکره با مخالفان، دشمنان، منافقان و اهل کتاب جایز است یا خیر؟

مذاکره

حدود 280 بار در قرآن کلمه «قُل» تکرار شده که عمده آن، دستور به برقراری ارتباط کلامی و مذاکره با دشمنان، منافقان، اهل کتاب و امثال آن می‌باشد. اگر صحبت کردن با آنان در هر شرایطی مردود بود و اصلاً مورد تأیید خداوند نبود، هیچ وقت پیامبرش را مأمور به تکلّم با آنان نمی‌کرد.

اگر مذاکره انبیا با مخالفانشان، امر الهی و مورد تأیید خداوند متعال نبود، هیچ گاه در قرآن نقل نمی‌شد و مأمور به عبرت‌گیری از آنان نبودیم. «لَقَدْ كانَ في‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَديثاً يُفْتَرى‏ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون» (یوسف/ 111).

در چه شرایطی مذاکره جایز نیست؟

 از مبانی منع مذاکره این آیه است: «الَّذينَ  يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (نساءآیه 139)

«همانا که غیر از مؤمنان، کافران را دوستان [خود] می‌گیرند. آیا سربلندی را نزد آنان می‌جویند؟ [این خیالی خام است]، چرا که عزّت، همه از آنِ خداست.» از این آیه چنین برداشت می‌شود: برخی که می‌خواهند کفّار را به عنوان ولیّ خودشان اتخاذ کنند، به این دلیل است که تصور می‌کنند عزّتشان در این کار است؛ اما قرآن به شدت این کار را نفی کرده و می‌فرماید: این پندار غلطی است. شما تصور می‌کنید که کفّار برای شما عزّت می‌آورند؟!

متأسفانه امروزه در جامعه ما بعضی حالت خودباختگی در برابر غرب و آمریکا دارند و تصور می‌کنند که عزّت کشور ما در این است که آنها را بپذیریم و یا لااقل رودرروی آنان قرار نگرفته، با آنان وارد مذاکره شویم. قرآن این مسئله را نفی کرده و گفته است: عزّت نزد خداست. این پندار غلطی است که شما تصور کنید آنها برای شما عزّت می‌آورند.

در این باره آیات زیادی وجود دارد؛ از جمله: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ» (همان/ 144)

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ (مائده/ 51)  در این آیه، خداوند مومنان را از دوستی با یهود و نصارا نهی کرده و می‌فرماید: بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ؛ یعنی هر کس از مسلمانان، یهود و نصارا را به عنوان دوست خود برگزیند، از آنها محسوب می‌شود. از این آیه و نهی دوستی با غیرمسلمانان استفاده می‌شود که به طریق اولی تحت تسلط آنان بودن نیز مورد نهی اسلام است. بنابراین معتقدیم که -با توجه به قراین زیادی که نشان می‌دهد آنها به دنبال سلطه بر مسلمانان هستند- در مذاکره‌ با آنان باید محتاط بود تا خود مذاکره و نتیجه آن مصداق تسلط بر جامعه اسلامی نباشد.

آیات متعدد دیگری نیز در این زمینه وجود دارند که به هر حال، ولایت بیگانگان و غیرمسلمانان را بر مسلمانان، چه در قالب مذاکره و چه در هر شکل دیگری منع کرده‌اند. بنابراین، اگر دیدیم نفس مذاکره با دولتی مانند آمریکا که ادعای رهبری جهان و نظم نوین جهانی را دارد، خود مصداق ولایت پذیری و سلطه پذیری است، از نظر قرآن ممنوع و محکوم به حرمت است و نباید به این مذاکره تن داد. جهت روشن شدن هرچه بیش تر مطلب، به مبانی و اصول قرآنی مذاکره با دیگران می‌پردازیم.

ادامه دارد...

پی نوشت:
1) "مبانی تفکر سیاسی در قران" به نقل از خبرگزاری حوزه به نشانی: https://hawzah.net

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 9 =
*****