فیلم شادروان، تعارض سنت و فقر

13:03 - 1401/03/30

ظاهرا فیلمساز فرق "به تصویر کشیدن فقر" و "تجلیل از مقام شامخ ثروت" را ندانسته و شخصیت تحقیر شده‌ی دایی، با فروختن موتور خود برای تامین مخارج مراسم به "خان دایی" تبدیل می‌شود و برای شخصیت اصلی فیلم، کمی ثروت برای دست کشیدن از عشق و علاقه و ناموس کافیست. 

شادروان

شادروان دومین ساخته‌ی حسین نمازی است که در چهلمین جشنواره‌ی فیلم فجر به نمایش در آمد و توانست جایزه‌ی بهترین چهره‌پردازی را از آن خود کند. در این اثر سینا مهراد، گلاره عباسی، نازنین بیاتی، بهرنگ علوی، رویا تیموریان، رضا رویگری و بهرام ابراهیمی ایفای نقش می‌کنند.

فیلم شادروان داستان نادر، پسری از جنوب شهر است که عاشق دختری افغانستانی به اسم آهو است. با مرگ پدر و مسائل پیش آمده در کفن و دفن و مراسم خاکسپاری، مشکلات نادر دو چندان شده و برای کمک به حفظ آبروی خانواده و رسیدن به عشقش تلاش می‌کند. فیلم تا حدودی خاطره‌ی فیلم کمدی "چند می‌گیری گریه کنی" با بازی مرحوم نوذری را زنده می‌کند که برای اولین بار سوژه‌ی مرگ و مراسم ترحیم را دستمایه‌ی خنده قرار داد و با این تابوشکنی ماندگار شد.

البته شادروان با طنز تلخ خود فیلم جدی‌تری به حساب می‌آید و توانسته توازن خوبی بین کمدی و تراژدی برقرار کند. در نمونه‌های خارجی، فیلم کلاسیک "مرگ یک دیوان‌سالار" ساخته شده در کوبا، شباهت بسیاری با شادروان دارد و می‌توان شباهت‌های بسیاری بین دو فیلم پیدا کرد.

این فیلم در نگاه اول شدیدا به سنت‌ها و آداب و رسوم می‌تازد. تمامی مشکلات خانواده از سنت‌های بیهوده و پر زحمت برای حفظ آبرو نشات می‌گیرد؛ از مهمانان زیادی که برای شرکت در مراسم خاکسپاری از شهرستان آمده‌اند و تامین مخارج آنها مشکل جدیدی برای خانواده‌ی داغ دیده ایجاد می‌کند گرفته تا مسئله‌ی حاملگی قبل از عروسی که باعث بحران جدیدی در این خانواده می‌شود. البته فیلمساز در انتهای داستان، سنت را به کلی رد نکرده و از فرهنگ همدلی و دلسوزی بین کارمند و ارباب رجوع و یا همسایگان با یکدیگر تجلیل می‌کند.

شادروان با اجتناب از ورود به مسائل سیاسی، به صورت نرم بوروکراسی حاکم بر سیستم اداری کشور را مورد انتقاد قرار می‌دهد که  جز در موارد معدودی مانند فیلم "ساعت ۵ عصر" به این مسئله‌ی پرداخته نشده بود و مطرح شدن آن مناسب به نظر می‌رسید.

اصلی‌ترین مشکل فیلم، وصله‌ی ناجور داستان عاشقی بین نادر و آهو است. فیلمساز با طرح مسئله‌ی مهاجرین افغان و مشکلات آن‌ها قدم مثبتی برداشته اما با نشان‌دادن شخصیتی کلیشه‌ای از عموی او که زن را جز اموال خود دانسته و او را مورد آزار جسمی قرار می‌دهد عقبگرد کرده است. بازیگر شخصیت آهو عملکرد بسیار بدی داشته و در به نقش کشیدن یک دختر افغانستانی بسیار ضعیف و تصنعی عمل کرده است. اوج هنرنمایی او بازی صورت و چند نگاه اروتیک بوده که با شخصیت آهو در تعارض است. 

این‌جا با یکی از بی سر و ته ترین رومنس‌های سینمای ایران مواجه هستیم که با هیچ منطقی توجیه پذیر نیست؛ در تمام فیلم نشان داده می‌شود که آهو عاشق نادر است و فقط به‌خاطر خوشحالی دخترش حاضر است با همسر سابقش "سردار" تعامل داشته باشد، اما ناگهان در انتهای فیلم مشاهده می‌کنیم که نادر فقط برای وضع معیشتی بهتر سردار، آهو را به زور به داخل ماشین او می‌فرستد و کات! ضعف فیلمنامه نویسی آنجا عیان‌تر می‌شود که حتی نظر آهو در مورد ماندن با نادر و یا رجوع به سردار پرسیده نمی‌شود و نادر مانند عموی متعصب آهو برای او تصمیم می‌گیرد. ظاهرا فیلمساز می‌خواسته هم به پایان مورد نظر برسد و هم از عشق نافرجام اجتناب کند تا از تلخی فیلم کمدی کاسته شود که به چنین فاجعه‌ای ختم شده.

نویسندگی دیالوگ‌ها و خلق درام تا حدودی هوشمندانه بوده و جز در مواردی مانند صحنه‌ی کارت کشیدن در بیمارستان که اعضای خانواده‌ی متوفی بی هیچ پیش زمینه‌ و منطقی شروع به داد و بیداد می‌کنند قابل قبول است.

فیلمبرداری نیز از نقاط قوت شادروان بوده و ما اکثرا با نماهای درست و لانگ‌شات‌های دلنشین مواجه هستیم.

شادروان

حیف از طراحی صحنه‌ی بد که حتی به خودشان زحمت نداده‌اند کوچه‌ی رو به روی خانه‌ی اصلی که بارها در قاب دوربین قرار می‌گیرد را بهتر طراحی کنند تا غیر واقعی بودن کوچه و بنر بودن آن در ذوق تماشاگر نزند.

در نهایت، کفه‌ی ترازوی پیام‌های غیراخلاقی و عجیب شادروان به نقدهای اجتماعی آن سنگینی می‌کند. جدا از این‌که قهرمان داستان جیب‌بری بوده که از کرده‌ی خود پشیمان نمی‌شود و به مانند رابین‌هوود فقط از ثروتمندان دزدی می‌کند، ظاهرا فیلمساز فرق "به تصویر کشیدن فقر" و "تجلیل از مقام شامخ ثروت" را ندانسته و شخصیت تحقیر شده‌ی دایی با فروختن موتور خود برای تامین مخارج مراسم به "خان دایی" تبدیل می‌شود و برای شخصیت اصلی فیلم کمی ثروت برای دست کشیدن از عشق و علاقه و ناموس کافیست.

شادروان با اجتناب از ورود به مسائل سیاسی، به صورت نرم بوروکراسی حاکم بر سیستم اداری کشور را مورد انتقاد قرار می‌دهد که جز در موارد معدودی مانند فیلم "ساعت ۵ عصر" به این مسئله‌ی پرداخته نشده و مطرح شدن آن مناسب به نظر می‌رسید.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 9 =
*****