بر اساس دیدگاه مشهور عالمان شیعی که دارای پشتوانه عقلی و نقلی میباشد، تفسیر صحیح از حدیث آن است که خاتم الانبیاء فرمودند: من و علی دو پدر این امت هستیم.
اشاره: پذیرش محبت و ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام بر تمام مسلمانان واجب شده و این به خاطر فضائل و ویژگیهایی است که خداوند به ایشان عطا کرده است. دشمنان امیرالمومنین علیه السلام به دلیل حسادت و کینه، در صدد انکار فضائل ایشان و با فضیلت نشان دادن افراد بدون شایستگی قدم برداشتند. در ادامه یکی از این احادیث بررسی خواهد شد.
ولایت تشریعی معصومان
مسلمانان میدانند که تنها مسیر صحیح و حقیقی برای سعادت دنیوی و اخروی آنها، پیروی از دستورات آخرین و کاملترین دین یعنی اسلام عزیز میباشد. این از یک سو و از سوی دیگر بر اساس براهین عقلی و متون دینی به طور کامل مشخص و واضح است که انسانها بدون واسطه از احکام الهی آگاه نمیشوند و بیشک باید پیامبران واسطه میان خدا و انسان برای رساندن این دستورات قرار گیرند. بنابراین هیچ چارهای جز پیروی بیچون و چرا از فرمانهای پیامبر و جانشینان معصوم ایشان نخواهد بود و این جایگاه را به ولایت تشریعی پیامبر و اهل بیت علیهم السلام تعبیر میکنند.[1]
برتری اطاعت از معصوم بر اطاعت از پدر
در نظام خانواده، پدر دارای حقوقی است که فرزندان باید آنها را مراعات کنند. اطاعت و فرمانپذیری از پدر، مهمترین حقی است که پدر بر فرزند دارد. احادیث اسلامی بر این مطلب صحه گذاشتهاند که گستره اطاعت فرزند از پدر چنان گسترده است که شامل تأثیر بر رفتار و کردار پسر و حتی اجازه تصرف در مال فرزند میباشد به گونهای که فرزند و مالش را از آن پدر قلمداد کردهاند.[2]
حال که پدر که صرفا علت به دنیا آمدن انسان است، چنین حق مهمی بر گردن انسان دارد، پس باید بیتردید پذیرفت که جایگاه نبوت و امامت به گونهای است که ضرورت اطاعت از پیامبر و امام را دو چندان میطلبد؛ زیرا پیامبر و امام مانند چل چراغی مهربان و دلسوز، مسیر مستقیم را برای مردم نمایان میکنند. بنابراین آنچه سبب و دلیل وجوب و لزوم اطاعت فرزند از پدر شده، در مورد پیامبر و امام کامل و بالاتر خواهد بود.[3]
دو پدر امت اسلامی، خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در توصیف خویش و امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
«أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة؛[4] من و علی دو پدر این امت هستیم.» این حدیث، یکی از احادیث معروف و مشهوری است که منابع حدیثی شیعه پیرامون لزوم اطاعت مسلمانان از پیامبر اکرم و امیرالمومنین علیهما السلام را بیان کردهاند، اما با این حال در برخی منابع غیر شیعی نیز به این حدیث اشاره شده است.[5]
واژه «اب» در زبان عربی کاربردهای گوناگونی دارد که یکی از آنها پدر است، اما بر اساس دیدگاه بسیاری از واژهشناسان و حدیثنگاران، واژه اب در این حدیث به معنای شخص دلسوز و پیگیر نسبت به مسائل امت اسلامی است.[6] همانگونه که پدر تمام تلاش خویش را برای آبادانی زندگی فرزندش به کار میگیرد و دلسوز اوست، پیامبر اعظم و امیرالمومنین نیز با شدت بیشتری، دلسوز مسلمانان هستند.[7]
کژتابی در تفسیر حدیث
برخی به اشتباه پنداشتند که واژه «ابوا» به معنای پدر و مادر است و امت اسلامی بسان فرزندی است که پیامبر در جایگاه پدر و امیرالمومنین در جایگاه مادر معنوی امت اسلامی قرار گرفتهاند.[8] اما نه تنها ضرورتی برای این تفسیر وجود ندارد بلکه کاملا نادرست میباشد.
بر اساس براهین عقلی[9] و حدیثی[10]، تا هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در قید حیات بودند و رهبری مسلمانان را برعهده داشتند، نسبت به زندگی دنیوی و اخروی همگان حتی امیرالمومنین علیه السلام جدیت نشان میدادند و تنها رهبر دلسوز جامعه، ایشان محسوب میشدند و تا هنگامی که ایشان زنده بودند، امیرالمومنین حق دخالت در جایگاه رهبری را نداشتند، اما زمانی که پیامبر از میان امت اسلامی رخت بربستند و مقام ولایت الهی و سرپرستی به امیرالمومنین علیه السلام منتقل گشت، تنها ایشان بودند که دلسوزانه به فکر آینده و سرنوشت مسلمانان بودند.
پس میتوان به راحتی واژه «ابوا» را به معنای دو پدر تفسیر کرد که هر کدام از دو وجود مقدس، به مقتضای زمان خویش نسبت به مسائل امت اسلامی تلاشی دلسوزانه از خود نشان دادند. از این رو برای درک صحیح معنا و مفهوم این حدیث باید تمام نکتههای عقلی و عقیدتی مکتب شیعه را در نظر گرفت تا ناخواسته سبب بهانهجویی و شبههافکنی دشمنان اهل بیت ایجاد نشود.
رهیافت
بر اساس دیدگاه مشهور عالمان شیعی که دارای پشتوانه عقلی و نقلی میباشد، تفسیر صحیح از حدیث آن است که خاتم الانبیاء فرمودند: من و علی دو پدر این امت هستیم.
پی نوشت
[1]. حمود، الفوائد البهية، ج2، ص: 112.
[2]. کلینی، الكافي، ج5، ص: 135.
[3]. خوئی، مصباح الفقاهة، ج5، ص: 36-38.
[4]. صدوق، الأمالي، ص: 15.
[5]. مرعشی، موسوعة الامامة في نصوص أهل السنة، ج18، ص: 108-109.
[6]. ابن سیدة، المخصص، ج13، ص: 173.
[7]. مجلسی، بحار الأنوار، ج16، ص: 95.
[8]. تبریزی انصاری، اللمعة البيضاء، ج1، ص:81.
[9]. حلی، الألفين، ص: 35.
[10]. صفار، بصائر الدرجات، ج1، ص: 511.