جنگ اطلاعاتی و عملیاتی میان ایران و اسرائیل، این بار سوژه سریالی اسرائیلی به نام « تهران » شده که با واکنش منتقدین سینما در رسانهها و محافل دو طرف همراه بوده است.
پیش از این سریال، افراد زیادی از جمله صدام، رجوی، و بسیاری از دشمنان ایران، وعده تصرف و اشغال یا نابودی تهران را داده بودند که همگی در رسیدن به آرزویشان ناکام مانده و تعدادی از آنها سالهاست که زیر خروارها خاک کفن پوسیدهاند.
اسرائیل و سردمداران صهیونیستی نیز این آرزو را تنها در سریالها و فیلمهای تخیلی خود مانند سریال « تهران » میتوانند تصور کنند.
فصل اول این سریال از شبکه یازده تلویزیون اسرائیل به نمایش درآمد و اپلتیوی نیز عهدهدار پخش جهانی آن شده است.
داستان سریال روایتگر مأمور زن اطلاعاتی و عملیاتی موساد به نام «تامار رابینیان» است که برای ازکارانداختن سیستمهای امنیتی و پدافند هوایی ایران وارد تهران میشود.
مأموریت اصلی این است که پدافند هوایی از کار انداخته شود و پس از آن، هواپیماهای اسرائیل وارد ایران شده و تأسیسات هستهای کشورمان را نابود کنند.
با قاطعیت میتوان گفت که مخاطب این سریال مردم ایران هستند؛ به همین جهت سازندگان سریال، دیالوگهای آن را تا جای ممکن به زبان فارسی ضبط کردهاند و تنها در بخشهایی از سریال از زبان انگلیسی و عبری استفاده شده است.
با اینکه این سریال در یونان تصویربرداری شده، اما سازندگان آن برای اولینبار سعی کردهاند با استفاده از پلاکهای ایرانی برای خودروها، نصب صندوق صدقات در خیابانها، نصب تصاویر امام و رهبری در ادارات، تدوین تصاویر تهران و... پایتخت ایران را بهصورت گسترده تصویرسازی کرده تا مخاطب ایرانی، بیشتر با سریال مأنوس شود؛ هرچند یکی از اشکالات عمدهای که مخاطب به این سریال میگیرد، همین تصویرسازی ضعیف از تهران و دیالوگهای لهجهدار فارسی است.
سازندگان اسرائیلی این سریال با سوءاستفاده از مشکلات اقتصادی و برای همراهی بیشتر مخاطب ایرانی، دست روی این موضوع گذاشتهاند و سعی دارند جامعهای فروپاشیده از ایران به نمایش بگذارند. مشکلاتی که بسیاری از آنها بهخاطر تحریمهای آمریکا و کشورهای غربی تحت تأثیر رژیم صهیونیستی، متوجه کشورمان شده است.
همهٔ این موارد نشان میدهند که هدف اصلی این سریال، جذب و همراهی مخاطب ایرانی بوده و حتی برای این هدف، ما شاهد بعضی خودزنیها در سریال تهران هستیم.
در ادامه، با جزئیات بیشتری به نقد این سریال در چند بخش و چند لایه خواهیم پرداخت.
نقشهای مقابل اطلاعاتسپاه، هویت ایرانی دارند!
در این سریال دو گروه در مقابل اطلاعات سپاه قرار دارند؛ اولی ایرانیان معترض و مخالف حکومت در داخل و دومی یهودیان ایرانیالاصلی که بعد از انقلاب اسلامی به سرزمینهای اشغالی مهاجرت کرده و به خدمت موساد درآمدهاند.
این دو گروه در بخشهایی از سریال خواسته و ناخواسته با یکدیگر علیه سپاه متحد میشوند؛ به عبارتی این تصویر به مخاطب القا میشود که این مردم ایران هستند که سر جنگ با حکومتشان و اطلاعات سپاه را دارند و رژیم صهیونیستی تنها نقش حامی و کمککننده به آنها را بازی میکند.
این ایرانی سازی مأموران موساد، مخاطب ایرانی را با نقشها همراه کرده و موجب همذاتپنداری مخاطب با مأموران موساد شده و در ناخودآگاه او حس ترحم و مهربانی و دوستی با آنها به وجود میآورد.
از مهمترین این نقشها عبارتاند از:
تامار رابینیان: دختر یهودیِ ایرانیالاصلی که نقش اول این سریال را دارد و به عنوان مامور عملیاتی موساد وارد تهران میشود.
پدر و مادر تامار بعد از انقلاب مجبور به مهاجرت از ایران شدهاند و او اکنون بعد از سالها که به ایران برگشته، در حال بازیابی هویت ایرانی خود است.
ژیلا قربانیفر: زن ایرانیِ کارمند اداره برق که با موساد همکاری دارد و تامار با هویت او وارد ایران و اداره برق میشود. ژیلا در دیالوگی با مأمور موساد میگوید: مرگ را به زندگی در ایران ترجیح میدهد!
یاعل: فرمانده تامار و یهودیِ ایرانیالاصل دیگر که کارگردان در قسمت پایانیِ فصل اول، تصویر غیرمنتظرهای از او به نمایش میگذارد.
میلاد: جوان هکری که تامار قبل از ورود به ایران از طریق فضای مجازی با او ارتباط گرفته و به این دلیل که مخالف حکومت است از او برای اهداف موساد استفاده میکند.
مسعود تبریزی: رابط و مأمور پشتیبان موساد در ایران که سالهاست با موساد همکاری دارد و به مأموران آنها برای هویتبخشی جعلی کمک میکند.
کریم: لیدر دانشجویان مخالف حکومت با هویتی یاغی و معترض.
پرهام: مهندس اداره برق که با حاکمیت ایران مخالف است و تامار میخواهد از او برای نفوذ به ادارهاش استفاده کند.
محمد: جوان ایرانی که نقش مأمور پشتیان موساد در ایران را دارد.
ادامه دارد ...
سازندگان اسرائیلی این سریال با سوءاستفاده از مشکلات اقتصادی و برای همراهی بیشتر مخاطب ایرانی، دست روی این موضوع گذاشتهاند و سعی دارند جامعهای فروپاشیده از ایران به نمایش بگذارند.