مبانی اسلامی مذاکره با دشمن | بخش سوم

15:10 - 1401/04/09

خداوند سبحان می فرماید: «و با اهل كتاب جز با بهترين شيوه مجادله نكنيد، مگر ستمگران از آنان، و (به آنان) بگوييد: ما به آنچه (از سوى خدا) بر ما و شما نازل شده ايمان داريم، و خداى ما و خداى شما يكى است و ما تسليم او هستيم.

مبانی اسلامی مذاکره با دشمن | بخش سوم

اصول قرآنی مذاکره با دشمنان | خداوند سبحان می فرماید: وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (عنکبوت آیه46) «و با اهل كتاب جز با بهترين شيوه مجادله نكنيد، مگر ستمگران از آنان، و (به آنان) بگوييد: ما به آنچه (از سوى خدا) بر ما و شما نازل شده ايمان داريم، و خداى ما و خداى شما يكى است و ما تسليم او هستيم.

علامه طباطبایی در شرح این آیه می نویسد: مجادله وقتى نيكو به شمار مى رود كه:

الف. با درشتخويى و طعنه و اهانت همراه نباشد، پس يكى از خوبيهاى مجادله اين است كه با نرمى و سازش همراه باشد و خصم را اذیت نكند كه در اين صورت، مجادله داراى حسن و نيكى است؛

ب. شخص مجادله كننده از نظر فكر با طرفش نزديك باشد، به اين معنا كه هر دو علاقمند به روشن شدن حق باشند، و در نتيجه هر دو با كمك يكديگر حق را روشن سازند، و لجاجت و عناد به خرج ندهند، پس وقتى اين شرط با شرط اول جمع شد، حسن و نيكويى مجادله دو برابر مى شود. آن وقت است كه مى توان گفت: اين مجادله بهترين مجادله ها است. آیه از اهل كتاب جمعى را استثنا مى كند و مى فرمايد: مگر آن عده از اهل كتاب را كه ستم كردند.

مذاکره با دشمنان

مراد از ستم، به قرينة سياق اين است كه: آن اهل كتاب كه شما مى خواهيد با او مجادله كنيد، معاند نباشد، و نرمى و ملاطفت در سخن را حمل بر ذلت و خوارى نكند؛ كه در اين صورت مجادله به طريق احسن نيز فايده اى به حال آنان ندارد؛ چون هرچه بيش تر نرمى به خرج دهى، او خيال مى كند.[1]

در ادامه، به بیان اصول مذاکره مستفاد از این آیه کریمه می پردازیم:

1. عدم حرمت ابدی مذاکره ، به شرط تغییر ماهیت دشمن

تبادل نظر و گفتگوى صحيح ميان مكتبها، فرهنگها و امّتها مورد قبول اسلام است  و حتی مذاکره و گفتگو با مخالفان - چنانچه قبلاً بیان شد - دارای حرمت ابدی نیست؛ چراکه اگر حرام ابدی بود، پیامبر (ص) مأمور به گفتگو نمی شد؛ اما بنا به سفارش قرآن، مذاکره باید با مخالفانی صورت پذیرد که اهل ظلم نباشند و یا از ماهیت ظالمانة خویش فاصله گرفته باشند: وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ.

2. دقّت در نوع مذاکره

باید مخاطبان خود را بشناسيم و با هر دسته به نوعى مناسب برخورد كنيم؛ زيرا براى ستمگران، منطق، گفتگو و نرمش كارساز نيست. علاوه بر آن، دقت در کلمه کلمه الفاظ مذاکره از اهمیت به سزایی برخوردار است. جدالى مورد پذيرش است كه محتوا، شيوه و الفاظش احسن باشد. با استفاده از تمام ظرفیتها در ادای کلمات و نحوه ایراد مطلب در گفتگو و متن توافقات، باید نمود احسن را جلوه گر کرد: إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ.

3.  تأکید بر مشترکات در ابتدای مذاکره

توحید و اصول ادیان الهی، مهم ترین مشترکاتی هستند که می توان بخاطر آنها مذاکرات را شروع کرد و مطالب مورد اختلاف را به آنها عودت داد. چنانچه قرآن کریم می فرماید: قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ.

4. عدم ظالم پنداشتن هر مخالفی

همه مخالفان اسلام، ستمگر نیستند؛ اما تمام ستمگران، به واسطه ستمی که روا می دارند، با احکام و آداب اسلامی مخالف اند. لذا باید بین شیوه رفتار با مخالف و رفتار با ظالم تفاوت گذاشت. بسیاری از مخالفان به خاطر جهل و مشکلات شخصی و علمکرد منفی بعضی از سران بلاد اسلامی و امثال آن به مخالفت می پردازند؛ ولی در آنها انگیزه عناد و کینه توزی نیست.

چه بسا در پاره ای از مواقع گفتگو با این گروه می تواند از چهره رحمانی اسلام در اذهان آنان پرده برداشته و سبب الفت قلوب مخالفان به مؤمنان شود؛ اما این مسئله درباره ظالمان متفاوت است. شخص ظالم که به خود و  دیگر انسانها ظلم روا می دارد، از دایره مذاکره مسلمانان خارج است و تا اثبات حسن نیت و حسن فعل خویش، اجازه گفتگو با او وجود ندارد: إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ. استثنای موجود، به معنای جدا کردن حساب مخالفان از ظالمان است؛ وگرنه دلیلی برای استثنای ظالم از مخالف وجود ندارد.

از نکته پنجم به بعد، هر نکته از آیه ای جداگانه استفاده شده است.

5.  حفظ عزّت مسلمین

در شرایطی که منافقان و دشمنان به دنبال شکستن عزت و سیادت مسلمین هستند، مذاکره باید بر اساس حفظ عزت و احترام مسلمین باشد. امام صادق (ع) فرمود: خداوند امور مسلمانان را به خودشان واگذارده؛ ولى اجازه ذليل كردن خود را به آنان نداده است.[2] سپس حضرت آية: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ (منافقون/ 8) را تلاوت فرمود.

6.  عدم سلطه دشمنان بر مسلمین

نفی سبیل، به معنای بستن راه نفوذ و عدم سلطه دشمنان بر مؤمنان است. فقها در مسائل مختلف فقهى، براى اثبات این عدم جواز تسلّط كفّار بر مؤمنان، به آیه: لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً (نساء/ 141)  استناد مى كنند. این آیه کریمه بیانگر نکات مهم زیر می باشد:

الف) مؤمنان، حق پذيرفتن سلطه كافران را ندارند و سلطه پذيرى نشانه نداشتن ايمان واقعى است؛

ب) بايد كارى كرد كه كفّار از سلطه بر مؤمنان براى هميشه مأيوس باشند، نه اینکه با لبخند و نشان دادن چراغ سبز به کفار، اسباب سلطه آنان را فراهم کنند؛

ج) هر طرح، عهدنامه، رفت و آمد و قراردادى كه راه نفوذ كفّار بر مسلمانان را باز كند، حرام است، پس مسلمانان بايد در تمام جهات سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى از استقلال كامل برخوردار باشند.

7.  عدم روابط دوستانه با دشمنان

قرآن کریم می فرماید: لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ ءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِير (آل عمران/ 28)  «نبايد اهل ايمان، به جاى مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود برگزينند و هر كس چنين كند، نزد خدا هيچ ارزشى ندارد، مگر آنكه از كفّار پروا و تقيّه كنيد (و به خاطر هدفهاى مهم تر، موقّتاً با آنها مدارا كنيد) و خداوند شما را از (نافرمانى) خود هشدار مى دهد و بازگشت (همه) به سوى خداوند است .

پی نوشت:

1. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق، ج‏16، ص‏206.
2. کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، دار الحدیث، قم،  1429ق، ج‏5، ص‏63.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 3 =
*****