انتخاب و اختیار (براساس واقعیت ها، مصالح و مفاسد) با آزادی انسان سازگار، و مطابق با حکم عقل است. دستورات دینی نیز براساس واقعیت ها و سعادت انسان، صادر شده اند. از این رو عمل به آن ها، کاری حکیمانه است و با آزادی منافاتی ندارد.
کسانی که مدعی آزادی هستند، بر این گزاره تأکید میورزند که عمل به دستورات دینی با آزادی انسان، سازگار نیست. آزادی، یعنی مجبور نبودن در انجام کاری که دوست نداریم انجام بدهیم. اگر انسان آزاد است، باید هر کاری دلش میخواهد، انجام دهد، نه اینکه طبق دستورات خداوند پیش برود. آنان عملِ بر اساس دستورات دینی را خلاف آزادی میدانند.
با اندک توجهی به رفتارهای خود و اطرافیان به نادرستی ادعای بالا میرسیم. در شبانهروز موقع گرسنگی غذا میخوریم، موقع خستگی استراحت میکنیم، وقت نیاز، به دوستمان تلفن میزنیم و ... اگر کسی با دیدن این کنشها بگوید شما آزاد نیستید و مجبور هستید که غذا بخورید، استراحت کنید و یا تماس بگیرید، به او گفته میشود، من عاقل هستم و انسان عاقل وقتی گرسنه باشد، غذا میخورد و... معنای آزادی این نیست که من هر کاری انجام دهم؛ به عنوان مثال موقع گرسنگی، به خاطر آزادی داشتن، ورزش سنگین کنم و غذا نخورم؛ بلکه کاری انجام میدهم که هدفي معقول از آن داشته باشم.
در نظر گرفتن ویژگیها و پیامدهای واقعی یک کار برای انتخاب و اختیار آن، مقتضای حکیم بودن انسان است. همانگونه که اگر کسی بر اساس دستورات و نسخهی پزشک، عمل کند، نامعقول است که کسی به او بگوید تو آزاد نیستی! چون کارهایی که دکتر گفته را انجام میدهی!
آزادی -قدرت بر يک اختیار و انتخاب یک فعل- مستلزم آن نيست که انسان به طور حتم آن فعل را انجام دهد؛ چنانکه ممکن است کسي قدرت بلند کردن وزنهاي را داشته باشد، ولي به خاطر عوامل متعددی آن را بلند نکند؛ بنابراین، چنين نيست که چون انسان آزاد است باید آن را انجام دهد.
درنتیجه، عمل بر اساس دستورات خداوند، مستلزم آزاد نبودن انسان نیست؛ چراکه انسان بر اساس عقل، برای رسیدن به سعادت، دین حق را انتخاب میکند. عمل به آموزههای دین حق که بر اساس مصالح و مفاسد واقعی است، مانند عمل به دستورات پزشک متخصص است. همان گونه که عقل حکم می کند برای رسیدن به بهبودی و سلامت در زمان بیماری، باید به نسخه ی پزشک عمل کرد، در مورد دین نیز برای رسیدن به خوشبختی، چنین حکمی دارد و عمل بر پایه دستورات دینی را لازم می شمارد.
البته از این نکته نباید غفلت شود که دستورات دین نسبت به دستورات پزشکی، اهمیتی بسیار بالاتر دارد؛ چراکه دین علاوه بر دنیا برای سعادت اخروی انسان نیز لازم است؛ ولی پزشکی با دنیای انسان سروکار دارد.
دستورات خداوند در قالب شریعت، جملگی بر اساس واقعیت هایی است که انسان را به سعادت می رسانند و بی حساب و بی دلیل نیست: «إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ والإِحْسانِ وَإِيتاءِ ذِي الْقُرْبَي وَيَنْهَي عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ؛[1] «بهراستی خداوند به عدل و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان امر میکند و از کار زشت و ناپسند و ستم باز میدارد. به شما اندرز میدهد؛ باشد که پند گیرید.»
به این ترتیب، اگر اطاعت از خداوند و دستورات لازم است، از این رو است که امر و نهی های الهی منشأ واقعی دارند و خداوند به کارهایی امر میکند که حقیقتاً نیکاند، و از کارهایی که در واقع ناپسندند، باز میدارد.
پی نوشت:
[1] نحل، آیه90.