حقوق بشر برای آمریکا وسیلهای برای توجیه لشکرکشی و غارت منابع ملی کشورهای مستضعف جهان شده است و لذا با ایجاد اختلاف و نزاع قومی و قبیلهای و به بهانه ایجاد آرامش و جلوگیری از جنگ به کشورهای بسیاری از لشکرکشی کرده و با غارت منابع مالی و طبیعی آنان موجب فقر و ناامنی در کشورها شده است.

حقوق بشر در اساسیترین و بنیادیترین مفهوم از جنبه نظری به حفظ کرامت و ارزشهای ذاتی انسان و در معنای عملی بر حفظ صلح و امنیت اشاره دارد. بر همین اساس بسیاری از کشورها، این حقوق را در قانون اساسی و یا رویههای قضایی (حقوقی) خود شناسایی کردهاند. در اینجا، حقوق بشر با سیاست و قدرت ارتباط مییابد و به گفتمانی غالب در سطح جامعه بینالمللی تبدیل میشود. آمریکا همواره با شعار حقوق بشر و فریب افکار عمومی به کشورهای مستضعف جهان لشکرکشی کرده و منابع مالی و ملی آنان را به غارت برده است.
لذا مقام معظم رهبری میفرمایند: «آمریکا شده است پرچمدار حقوق بشر! امریکای هیروشیما، امریکای گوانتانامو، امریکای ابوغریب، امریکای راه اندازندهی جنگ و ناامنی در بسیاری از نقاط عالم، امریکای سانسور در داخل خود کشور امریکا؛ اینها به ما میگویند نقض حقوق بشر؛ اما خودشان بزرگترین ناقض حقوق بشرند!» در این نوشته سعی برآن شده تا نسبت به رویکرد ایالات متحده آمریکا نسبت به حقوق بشر و به تبع آن نحوه مواجهه با کشورهای منطقه ریشهیابی صورت گیرد. به طور قطع حقوق بشر آمریکایی تنها در چارچوب منافع سرمایهداری و لیبرالیسم تعریف شده است.
استراتژی بزرگ آمریکا در اغوای فرهنگ حقوق بشر خود در کشورهای خاورمیانه استفاده از قدرت نرم در سیاست خارجی است. استراتژی که میتوان مبتکر آن را "جوزف نای" تحلیلگر و نظریه پرداز آمریکایی دانست.
به صورت کلی آمریکا براساس این رویکرد در گسترش سُنت لیبرالیسم و ترویج آن در کشورهای دیگر تلاش میکند. بر اساس نظریه قدرت نرم بهرهگیری از منابع نرم افزاری قدرت در قالب ترویج اقتصاد لیبرالیستی، گسترش حقوق بشر با فرهنگ آمریکایی میتواند به کاهش و نابودی بسیاری از زمینه های بحرانزدایی و امنیت زدایی در خاورمیانه منجر شود(۱).
بر همین اساس مأمن و محفل اصلی اجرای این سیاست کشورهای خاورمیانه میباشند. به این دلیل که براساس تئوری آنها رویکرد سیاسی مذهبی فرهنگی و... کشورهای خاورمیانه محل رشد نیروهای تهدید آفرین است. این استراتژی غربیها همراه با استراتژی جلوگیری از شکل گیری هژمون منطقهای مخالف غرب و همچنین حفظ روابط آمریکا و متحدان عرب طرفدار غرب در منطقه، موجب شد الگوهای ساختاری در کشورهای دچار دگرگونی شود و آمریکا در قالب عمومی سطح تعاملات خود را از حوزه دولت ملی به فراملی تغییر دهد که در نتیجه سبب شد در رویکرد حقوق بشری آمریکا در خاورمیانه ضعف ساختاری و استانداردهای دوگانه در رابطه با کشورها دیده شود.
به طور مثال آمریکا در طی سالیانی با ایجاد پایگاههای نظامی در عراق، افغانستان و همچنین کمکهای نظامی به کشورهایی مانند عربستان در جنگ با یمن و گروهکهای شبه نظامی مانند داعش در جنگ با عراق و سوریه و حمایت مالی و نظامی از رژیم اشغالگر اسرائيل در جریان اشغال سرزمین فلسطین باعث هرجومرج و ناامنی در کشورهای منطقه شده است.
به عبارت دیگر رویکرد حقوق بشر آمریکایی حمایتنکردن از جنبشهای مردمی در یمن، و تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران با تحریم، به دلیل حمایت از تروریسم است تا با حفظ موقعیت امنیتی خود در مقابل حمایت از معارضان دولت سوریه و رژیم صهیونسیتی در چارچوب حمایت از حقوق بشر، اهداف خود را پیش ببرد.
در واقع حقوق بشر برای آمریکا وسیلهای برای توجیه لشکرکشی و غارت منابع ملی کشورهای مستضعف جهان شده و لذا با ایجاد اختلاف و نزاع قومی و قبیلهای، به بهانه ایجاد آرامش و جلوگیری از جنگ به کشورهای بسیاری لشکرکشی کرده و با غارت منابع مالی و طبیعی آنان، موجب فقر و ناامنی در کشورها شده است.
پی نوشت:
1. کتاب قدرت نرم استراتژی خاورمیانهای آمریکا مولف: فاطمه سلیمانی پورلک ص ۲۸۴