آمریکاییها به دلیل سلطهٔ شدیدی که در بخشهای نرمافزاری از طریق رسانه و در بخش سختافزاری از طریق زور، تهدید و تطمیع بر سر جهان آوردهاند، همیشه خود را بهعنوان مسئول برقراری نظم و امنیت بینالمللی معرفی کردهاند.
سالروز جنایت هولناک آمریکا در مورد هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایران در ۱۲ تیرماه ۱۳۶۷ به نام روز «افشای حقوق بشر آمریکایی» نامگذاری شده است. به این بهانه به ریشه جنایتهای "حقوق بشری" آمریکا میپردازیم.
«نیکولو ماکیاولی»، فیلسوف سیاسی و نمایشنامهنویس ایتالیایی، تعریف جدیدی از «انسان» ارائه میکند. در این تعریف، انسان موجودی شریر، خبیث و فزونطلب است.
این انسان فاقد «اختیار» است و رفتار او را میشود پیشبینی کرد. مباحث مربوط به انسان در این تعریف، مثل مباحث مربوط به علوم طبیعی و تجربی است؛ میتوان بهراحتی رفتار او را پیشبینی کرده و با استفاده از «قانون» و «زور» تحت کنترلش گرفت.
این تعریف بعدها با تغییراتی در شکل و محتوا از سوی اندیشمندان دیگر غرب مثل «توماس هابز» و «جان لاک» و «آدام اسمیت» مورد استقبال قرار گرفت و مبنای مطالعات و پژوهشهای اندیشمندان امروز غرب در حوزههای مهم «علومانسانی» و «اقتصاد سیاسی» و... قرار گرفت که امروز به آن بهاصطلاح «اومانیسم» میگویند.
به زبان ساده، در این تعریف، با انسانی تکبعدی و تک ساحتی مواجهیم که در آن، حس و عاطفه و انسانیت جایی ندارد و صرفاً بُعد مادی آن موردتوجه است. بهعبارتدیگر در این تعریف آن بُعد اصلی انسان نادیده گرفته شده و تعریف ناقصی ارائه شده است.
در مبحث مهم «پژوهش» و «روش تحقیق» هم میخوانیم، اگر تعریف و مقدمه در یک پژوهش ناقص باشد، نتیجه پژوهش هم ناقص و بعضاً فاجعه خواهد بود. افرادی مثل ماکیاول و هابز و جان لاک و آدام اسمیت بهعنوان اندیشمندانی که مبنای تمدنی امروز غرب به دست آنها بنا شده، مقدمه و تعریف از «انسان» را «ناقص» چیدند، و طبیعی است نتیجه پژوهشهای بعدی که بر همین مبنا ادامه یابد، ناقص از آب در آید.
این پژوهشها اگر هزاران سال دیگر هم ادامه یافته و تکمیل گردد، چون تعریف و مبنا «ناقص» است، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید و یقیناً با این روند، صدها سال بعد هم نوجوانی پیدا خواهد شد که انسانها را به دو قسمت تقسیم کرده، و بخشی از آنها را به گلوله ببندد.
پیدایش مفاهیم ارزشمندی مثل «انسانِ متمدن»، «جمهور»، «حق رأی و انتخاب» و «حقوق بشر» به همان قرن 18 و کشورهای اروپایی که امروزه به آن «غرب» میگوییم، باز میگردد که درست همزمان بود با اوج استعمار کشورهای آفریقایی و آسیایی و قتل و کشتار وحشیانه همین بشر، توسط همین غرب.
در تعریف غربی، انسانِ متمدنِ دارایِ حقوق، انسان اروپایی و غربی است، و بقیه اصلاً انسان نیستند! همین تفکر نژادپرستانه، عامل بسیاری از جنایاتی است که امروزه در غرب رخ میدهد. هم آن جنایتکاری که سال 97 وارد مسجدی در نیوزیلند شد و نمازگزاران را به رگبار بست و هم آن جنایتکاری که امسال در محله سیاهپوستان شهرِ بوفالوی نیویورک به مردم تیر خلاص میزد و رد میشد، انسان را همانند امثال ماکیاول و هابز و... تعریف میکنند.
این منطق را میشود به سایر حوزهها نیز تسری داد و تبعاتش را برشمرد. مثلاً در حوزه اقتصاد، وقتی "سود" محور اصلی میشود، و رقابت خلاصه میشود در "کسب سود بیشتر به هر قیمت"- نه آنچه قرآن کریم به آن میگوید «فاستبقوا الخیرات» - نتیجه میشود "تولید انبوه ثروت"؛ ثروتی که توزیع ناعادلانه آن به «شکاف طبقاتی» میانجامد.
نتیجه این میشود که ثروت در کشوری مثل آمریکا به نسبت یک به 99 تقسیم شود؛ 99 درصد ثروت در دستان یک درصد، و یک درصد ثروت هم در دستان 99 درصد! [1]
مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «آمریکاییها میگویند "حقوق بشر"، ولی منافع خود را اراده میکنند. شورای امنیت سازمان ملل دارای ساختار و سازوکاری غیرمنطقی، ناعادلانه و کاملاً غیردموکراتیک است؛ این یک دیکتاتوریِ آشکار و یک وضعیت کهنه و منسوخ و تاریخ مصرف گذشته است. با سوءاستفاده از همین سازوکار غلط است که آمریکا و همدستانش توانستهاند زورگوییهای خود را در لباس مفاهیم شریف بر دنیا تحمیل کنند. آنها میگویند "حقوق بشر"، و منافع غرب را اراده میکنند؛ میگویند "دموکراسی"، و دخالت نظامی در کشورها را بهجای آن مینشانند؛ میگویند "مبارزه با تروریسم"، و مردم بیدفاع روستاها و شهرها را آماج بمبها و سلاحهای خود میسازند. در نگاه آنها، بشریت به شهروندان درجهٔ یک و دو و سه تقسیم میشوند. جان انسان در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین، ارزان، و در آمریکا و غرب اروپا، گران قیمتگذاری میشود. امنیت آمریکا و اروپا مهم، و امنیت بقیهٔ بشریت، بیاهمیت دانسته میشود. شکنجه و ترور اگر به دست آمریکایی و صهیونیست و دستنشاندگان آنها صورت گیرد، مُجاز و کاملاً قابلچشمپوشی است. زندانهای مخفی آنها که در نقاط متعددی در قارههای گوناگون شاهد زشتترین و نفرتانگیزترین رفتارها با زندانیان بیدفاع و بی وکیل و بیمحاکمه است، وجدان آنان را نمیآزارد. بد و خوب، کاملاً گزینشی و یکطرفه تعریف میشود. منافع خود را به نام "قوانین بینالمللی"، و سخنان تحکمآمیز و غیرقانونی خود را به نام "جامعهٔ جهانی" بر ملتها تحمیل میکنند و با شبکهٔ رسانهایِ انحصاریِ سازمانیافته، دروغهای خود را راست، و باطل خود را حق، و ظلم خود را عدالتطلبی وانمود میکنند و در مقابل، هر سخن حقی را که افشاگر فریب آنها است، دروغ، و هر مطالبهٔ برحقّی را یاغیگری مینامند.» [2]
بهخاطر نقض حقوق بشر، گریبان آمریکاییها را در پیشگاه دادگاه افکار عمومی دنیا میگیریم.
آمریکاییها به دلیل سلطهٔ شدیدی که در بخشهای نرمافزاری از طریق رسانه و در بخش سختافزاری از طریق زور، تهدید و تطمیع بر سر جهان آوردهاند، همیشه خود را بهعنوان مسئول برقراری نظم و امنیت بینالمللی معرفی کردهاند.
آنها با نقش پلیس جهان هر بلایی که خواستهاند بر سر بشر آوردهاند و برای جنایتهای خود هم پاسخگوی هیچ نهاد و ارگان بینالمللی نبوده و نیستند.
اما مقام معظم رهبری با تبیین این مسئله بیان فرمودند: «ظلم به مردم، حملهٔ به مردم، [آوردن] هواپیماهای بیسرنشین در افغانستان و پاکستان، کشتار مردم بیگناه، هزاران گونه جنایت علیه غیرنظامیان در مناطق مختلف، و شیوههای جنایت ناشناخته - که حالا خیلی از جنایات اینها شیوههایی است که برای مردم دنیا ناشناخته است، بعدها معلوم خواهد شد - آنوقت اینها اسم حقوق بشر را میآورند؟ ما مدّعی نظام ایالات متحدهٔ آمریکا و بسیاری از دولتهای غربی هستیم، بهخاطر نقض حقوق بشری که آنها انجام میدهند. ما مدّعی هستیم، ما از آنها سؤال میکنیم، ما گریبان آنها را میگیریم در پیشگاه دادگاه افکار عمومی دنیا؛ و آنها جوابی ندارند». [3]
در یادداشتهای بعدی بیشتر در مورد حقوق بشر آمریکایی توضیح خواهیم داد ...
پی نوشت:
1) https://b2n.ir/h63863- سایت روزنامه کیهان
2) بیانات در شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد - 1391/06/09
3) بیانات در دیدار مردم قم 1392/10/19