شعر شهادت امام جواد علیه السلام

11:43 - 1401/04/08

اشعار شهادت حضرت جوادالائمه علیه السلام

شعر شهادت امام جواد

اشعار شهادت امام جواد علیه السلام

جگرم سوخت / شهادت امام جواد علیه السلام
هر چه در حجره زدم داد به من آب نداد
لبم از زمزمه افتاد به من آب نداد

هر چه گفتم جگرم سوخت به من رحم نکرد
پاسخ این همه فریاد به من آب نداد

دست و پا بس که زدم خسته و بی حال شدم
رفت هستم همه بر باد به من آب نداد

آب آبم جگر فاطمه را آتش زد
تا شود مادر من شاد به من آب نداد

پیش لب تشنه کسی آب نریزد به زمین
داد از این همه بیداد به من آب نداد

لب خشکیده من دید و به حالم خندید
کف زنان در برم استاد به من اب نداد

گفتم آبم بدهی یا ندهی می میرم
کربلایی شده بغداد به من آب نداد

نوحه آخر من واعطشا وای حسین
کردم از روضه او یاد به من آب نداد

خیره بر حنجر طفل و گله از حرمله داشت
نشود خانه اش آباد به من آب نداد

دید نامرد سر کوچک طفلم زعطش
بر روی شانه ام افتاد به من آب نداد

بی حیا آخر عمری به چه روزم انداخت
رو زدم بهر تو نوزاد به من آب نداد

ماندم آخر به چه رویی به حرم برگردم
کاش آبی به تو می داد به من آب نداد

 عبدالحسین میرزایی

شهادت امام جواد

شعر شهادت امام جواد علیه السلام

ما عزادار دل خون جوادیم
مرغ بی بال و پر غمکده بغدادیم
روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم

قطره اشکیم که با آه رضا افتادیم
سال ها با جگر پاره چنین سر دادیم:

ما عزادار دل خون جوادیم همه
با دل خون شده مجنون جوادیم همه

عرش را غربت او یکسره غمناک کند
رخت مشکی به تن پهنه افلاک کند

گریه بر روضه او صاحب لولاک کند
خواهری نیست که خون از لب او پاک کند

این که پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است
خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است

مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است
وسط خانه خود زهر چشیدن سخت است

از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است
پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است

نیست یک مرد، کمی یاری مظلوم دهد
قطره ای آب به این تشنه مغموم دهد

بی وفا خواست که آقای مرا پیر کند
غصه را در دل محزون شده تکثیر کند

پسر فاطمه را کوچک و تحقیر کند
خواست او را وسط حجره زمین گیر کند

بی حیا بر جگر سوخته اش می خندید
با کنیزان جلوی حجره او می رقصید

پسر شاه خراسان جگرش می سوزد
از غم زهر جفا چشم ترش می سوزد

دست و پا می زند و بال و پرش می سوزد
وسط حجره، تن شعله ورش می سوزد

باورم نیست که این ها به کمک برخیزند
آب را پیش نگاهش به زمین می ریزند

گاهی از شرم کمی رحم و مدارا خوب است
نگذارید تنش را به تماشا خوب است

نکشیدش به سوی بام، همین جا خوب است
چه کسی گفته قد و قامت رعنا خوب است؟!

حمل او روی سر چند نفر، دردسر است
تیزی پله و تنگی گذر، دردسر است

خوبی بام به این است مصیبت نکشد
بدنش زیر سم اسب مشقت نکشد

نیزه و سنگ به پیشانی حضرت نکشد
آخر روضه او کار به غارت نکشد

تشنه جان داده ولی در بدنش سر دارد
صحن این بام چه خوب است، کبوتر دارد

شاه عالم به زمین خورده و بی حال شده
پیکرش در ته گودال لگدمال شده

بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده
شمر با خنجر خود وارد گودال شده

داشت با خنجر خود ضربه به آقا می زد
ناگهان صوت فراگیر بُنَیَّ آمد

محمد جواد شیرازی

شهادت امام جواد

شعر شهادت امام جواد علیه السلام

آتش زده باغ گل نیلوفرت را
بردار از خاک کف حجره سرت را
از بی کسی کمترصدا کن مادرت را

اینجا جواب ناله هایت نیشخند است
اصلاً نمی فهمند چشمان ترت را

با هلهله با پایکوبی خنده کردند
سوز صدای خسته بی جوهرت را

آه جگر سوزت امانت را بریده
اتش زدی با سرفه ات دور و برت را

حتی توان ایستادن هم نداری
قوّت نداری وا کنی بال و پرت را

پیداست از حال وخیمت زهر بدجور
آتش زده باغ گل نیلوفرت را

داری به خود می پیچی اما حیف اینجا
چشمی نمی بارد دل غم پرورت را

باید که تنها در غریبی بگذرانی
در خانه خود لحظه های آخرت را

در پیش رویت آب را روی زمین ریخت
می بینی آقا دشمنی همسرت را؟

بی حرمتی شد به مقامت باز هم شکر
خنجر نزد بوسه ضریح حنجرت را

می دانم اما شرم دارم که بگویم
بردند پشت بام خانه پیکرت را

 محمد حسن بیات لو

شهادت امام جواد

شعر شهادت امام جواد علیه السلام

دوستان بر من و رنج و محنم گریه کنید
بهر مظلومی و تنها شدنم گریه کنید

نیست یک روز که من یاد مدینه نکنم
بر غریبیم که دور از وطنم گریه کنید

هر کجا روضه جانسوز حسین است و رباب
بر من و بهر عمویم حسنم گریه کنید

یاد آن لحظه که گفتم جگرم می سوزد
با همین زمزمه دل شکنم گریه کنید

بهر این روضه که مجبور شدم مثل حسین
تا که بر قاتل خود رو بزنم گریه کنید

جای آن عده که در پشت در حجره من
خنده کردند به پرپر زدنم گریه کنید

پسرم نیست که از خاک سرم بردارد
بر من و سوختن و ساختنم گریه کنید

بر روی بام تنم را به چه وضعی بردند
همره فاطمه پیش بدنم گریه کنید

در همان لحظه که افتاد تنم در کوچه
کاش بودید که بر زخم تنم گریه کنید

هر چه بود عاقبت کار کفن شد بدنم
همه بر جد بدون کفنم گریه کنید

 عبدالحسین میرزایی

شهادت امام جواد

شعر شهادت امام جواد علیه السلام

گریه کنِ داغ جواد اهل بیتیم
عمری گدای صاحب این خانه ماندیم
خود را درون مجلس روضه رساندیم

پا را میان این مجالس باز کردیم
دل را به پایِ روضه و منبر نشاندیم

گاهی بلند از پرده  دل گریه کردیم
گاهی به زیر لب زیارت نامه خواندیم

مشمول الطاف زیادِ اهل بیتیم
گریه کنِ داغ جواد اهل بیتیم

شاهِ وفا بود و شریکش بی وفا بود
تنهای تنها حضرت ابن الرضا بود

در خانه غربت داشت باید گفت از این حیث
خیلی شبیهِ به امامِ مجتبی بود

وقتی کنیزان هلهله کردند بی شک
در شام یاد شامیان و عمه ها بود

هنگام جان دادن اسیرش کرده این غم
گر چه جوان بوده است پیرش کرده این غم

سخت است وقتی خسته و بی جان که باشی
مظلوم بین جمعی از خویشان که باشی

مسموم باشی و تنت در تب بسوزد
دردش دو چندان می شود عطشان که باشی

حالا تجسم کن چه حالی داری آنجا
با یادِ میخ و سینه ای گریان که باشی

مادر میان شعله ها می سوخت می سوخت
با روضه اش ابن الرضا می سوخت می سوخت

هم گریه حیدر کرده هم زهرا برایت
هم ابتدای کودکی بابا برایت

هم شیعه ات آنقدر بر تو گریه کرده
قطره به قطره تا شده دریا برایت

هم که خدا دیده تدارک زیر خورشید
یک سایه با بال کبوترها برایت

اما تنِ جدِّ غریبت زیر خورشید
این داغ را باید که از زینب بپرسید

پشت در بسته عطش بال و پرت سوخت
هم که دلت هم که تمام پیکرت سوخت

چشمان تو سمت خراسان بود انگار
دلها برای آن نگاه آخرت سوخت

تب داشتی فکر مدینه بودی آخر
عالم به ذکر وای مادر مادرت سوخت

زهرا به بالین تو آمد با قد خم
بر جسم و جان خسته ات گردید مرهم

این چشم ها بی اشک ها لطفی ندارد
بی گریه بر آل عبا لطفی ندارد

دنیا خدا داند برای لحظه ای هم
بی اهل بیت مصطفی لطفی ندارد

پای تمام روضه ها بودیم اما
بی روضه کرببلا لطفی ندارد

امشب که غمگینِ جواد ابن الرضاییم
یک بارِ دیگر روضه خوان کربلاییم

ای وای از آن وقتی علمدارت نباشد
ای وای اگر غم دست بردارت نباشد

سخت است بین عده ای بیگانه باشی
اما به همراهت کس و کارت نباشد

وقتی که سرها روی نی ها شد نمایان
ای کاش روی نی سرِ یارت نباشد

ختم کلامِ منبرِ روضه حسین است
یعنی نمک در آخر روضه حسین است

 مهدی مقیمی

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 9 =
*****