چه کسی شایسته خلافت و ادامه دهنده مسیر هدایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است؟ غدیر پاسخی به این سؤال مشترک مسلمانان است. هر پاسخی که راه حل اصلی برای مسئله مشترک را ارائه دهد، لاجرم وحدتبخش است.
غدیر ، فلسفه حکومت اسلامی است که ارزش آن از طریق توجه به انحراف مشترک اساسی میان مسلمانان، معلوم میگردد. دو واقعه تاریخی ذیل، نشان میدهد که "اصالت بخشی" به حکومت اسلامی، مسئله بنیادین در زنده نگهداشتن غدیر است.
واقعه اول:
سوده همدانیه برای شکایت از "بُسربن ارطاة" نزد معاویه رفت و گفت: «والی تو بر ما ظلم می کند؛ نه حق خلق را رعایت می کند و نه حکم خدا را. اگر او را عزل کنی ما آرام خواهیم گرفت، و الّا ممکن است علیه تو قیام کنیم.»
معاویه پاسخ داد: «مرا به قیام تهدید میکنی؟ دستور میدهم تو را سوار بر شتری برهنه تحویل فرماندارم بدهند تا هرگونه دوست دارد با تو رفتار کند.» سوده نیز ماجرای اعتراض خود به امیرالمؤمنین علیهالسلام و برخورد محترمانۀ امام علیهالسلام را نقل کرد. معاویه گفت: «علی بن ابیطالب به شما جرأت داد که در برابر سلطان این چنین گستاخانه سخن بگویید؛ به تدریج این مزه از زیر زبانتان خواهد رفت.»(1).
واقعه دوم:
در منابع اسلامی اینگونه آمده است که امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهالسّلام زره گمشدۀ خود را در دست فردی غیرمسلمان دید و فرمود: «این زره مال من است»؛ شخص انکار کرد و گفت: «زره در دست من است، شما که ادّعا میکنید، باید دلیل بیاورید».
حضرت بههمراه آن شخص نزد قاضى رفته و اقامه دعوى کرد و فرمود: «نه آن را فروختهام و نه به کسى بخشیدهام و اکنون آن را نزد این مرد یافتهام».
در پایان این محکمه، چون حضرت، دلیل و بیّنهای نداشت، قاضی به نفع آن غیرمسلمان رای داد.(2).
تاریخ، گواه این حقیقت است که جامعه اسلامی، حکومتی را به خود دیده است که در آن مقام مسئول در زمان تصدّی مسئولیت، در دادگاه حاضر شده و در کنار شهروندی معمولی مورد قضاوت قرار گرفته است. این یعنی صاحب منصب بودن، سبب برتری بر دیگران نیست تا بدینسان بتوان مانع حکم علیه او شد. رسم هم ترازی حاکم و شهروند، نقدپذیری حاکم و آیین اعتراض بدون لکنت، از ویژگیهای برجسته حکومت امیرالمومنین است.
اکنون سؤال این است که چه کسی شایسته خلافت و ادامه دهنده مسیر هدایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است؟ غدیر ، پاسخی به این سؤال مشترک مسلمانان است.
پینوشت:
1. اعلام النساء المؤمنات، صص 520-522.
2. ابن اثیر، الكامل في التاريخ، ج2، ص750.