با ولایت است که دین معنا شده و فهمیده میشود. خدا توفیق فهم دین را تنها به کسانی میدهد که ولایت ولی خدا را میپذیرند.
وقتی فاطمه زهرا علیها السلام فریاد دادخواهی برای ولایت میکشید، مأذنهها فریاد توحید سر میدادند. آنها که فاطمه علیها السلام بر سرشان فریاد میزد در یک روز بارها زبان به شعار توحید باز میکردند؛ اما در مکتب فاطمه علیها السلام توحید، تنها، یگانه دانستن خدا نیست. فاطمه علیهاالسلام معلم توحید بود. او میدانست که مکتب توحید، بیولایت نیرنگترین مکتب تاریخ خواهد بود. باید صدایی آن چنان صاف و رسا نقش این نیرنگ را بر آب میکرد که پس از آن هیچ قدرتی توان خاموش کردنش را نیابد. چند ده روز زندگی فاطمه علیها السلام در اوج غربت ولی خدا بقای توحید را تا قیامت ضمانت کرد. آنچه در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت رسیدن به عمق معنای توحید و ولایت خواهد بود.
جاده ولایت شرط رسیدن به خدا
آنان که در مقابل حرف ولی، دست طاعت بر سینه نمینهند و باز هم ادعای خداپرستی دارند، خدایشان «الله» نیست، زیرا خدایی که ما میشناسیم فقط از جاده ولایت به خانهاش میشود رسید. امام باقر علیه السلام فرمود: «تنها به وسیله ماست که خدا عبادت میشود و به وسیله ماست که خداوند شناخته میشود و به وسیله ماست که خداوند- تبارک و تعالی- به یگانگی شناخته میشود.» [1]
توحید بیولایت بزرگترین انحراف بشریت
کسانی که توحید را بیولایت معنا کردند بزرگترین انحراف بشر را در تاریخ رقم زدند. ولایت بزرگترین دستور خداست. زراره میگوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت. من پرسیدم: کدام یک برتر است؟ حضرت فرمود: ولایت؛ زیرا کلید چهارپایهی دیگر هم ولایت است و والی، کسی است که به آن چهار رکن دیگر راهنماست.» [2]
کسانی که از ولایت سرباز میزنند توحیدشان قبول نیست: «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُم؛ هر کس ارادهی خدا داشته باشد، از ابتدا به شما رو میکند و هر کس خدا را به یگانگی یاد میکند، یگانگی را از شما میپذیرد و هر که قصد خدا میکند، به شما توجه میکند.» [3]
چرخش حق بر مدار ولایت
اصلاً حق جایی است که ولی خدا هست: «وَالْحَقُّ مَعَكُمْ وَفيكُمْ وَمِنْكُمْ وَاِلَيْكُمْ وَاَنْتُمْ اَهْلُهُ وَمَعْدِنُهُ؛ و حق، همراه شما و در میان شما خاندان و از جانب شماست و به سوی شما باز میگردد و شمایید اهل حق و معدن آن»[4] پشت به ولایت کردگان گمان میکنند بر حقاند اما غافلاند که باطل را نقاب حق زدهاند و حال آنکه حق، بر مدار ولایت میچرخد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « علی با حق است و حق با علی حق بر مداری میچرخد که علی میچرخد.» [5] آن جا که رنگ ولایت نباشد بوی حق را هم نمیتوان یافت.
اعتراف به امامت شرط خداپرستی
خلقت با خداپرستی معنا مییابد: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛ من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.» [6] و خداپرستی، بیولایت، معنایی ندارد.
اسحاق بن راهویه میگوید: « امام رضا علیه السلام پس از رسیدن به نیشابور وقتی قصد داشت از آن جا به سوی دربار مأمون حرکت کند، هنگام بیرون آمدن آن حضرت از شهر، راویان حدیث گرد او حلقه زده، در حالی که حضرت در کجاوه نشسته بود، عرض کردند: از میان ما میروی و حدیثی برای ما نمیگویی تا از تو چنین استفادهای هم کرده باشیم؟
امام رضا علیه السلام پردهی کجاوه را بالا زد و سر مبارکش را بیرون آورد و فرمود: از پدرم موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که میفرمود: از پدرم جعفربن محمد علیه السلام شنیدم که میفرمود: از پدرم محمد بن علی علیه السلام شنیدم که میفرمود: از پدرم علی بن حسین علیه السلام شنیدم که میفرمود: از پدرم حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که میفرمود: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: از جبرئیل علیه السلام شنیدم که میفرمود: شنیدم خدای عزوجل میفرمود:«لا اله الا الله» حصار محکم من است. هر کس که وارد حصار من شود، از عذابم ایمن خواهد بود. وقتی شتری که محمل حضرت بر روی آن بود، حرکت کرد، ایشان با صدای بلند به ما فرمود: اظهار این کلمه، در صورتی مفید است که شرایط آن انجام شود و یکی از آن شرایط، من هستم[ اعتراف به امامت من].[7]
پینوشت
[1]. الکافی، ج1، ص 145.
[2]. الکافی، ج2، ص 18.
[3]. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 615.
[4]. همان، ص 612.
[5]. بحارالانوار، ج 10، ص 432.
[6]. سوره ذاریات، آیه 56.
[7]. بحارالانوار، ج 49، ص 123.