کسی را که به خیال خودش به ریسمان توحید چنگ زده، ولی دستش در دست ولی خدا نیست، در قیامت با همان ریسمان میبندند و به رو در آتش میافکنند.
اول مدافع حریم ولایت و دفاع از مکتب امامت حضرت فاطمه علیهاالسلام بود. فاطمه علیهاالسلام معلم توحید بود. این، درس دوم مکتبخانهی فاطمه علیهاالسلام است. اما مهمترین درس هم که در مکتب فاطمه علیهاالسلام از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است تنها پذیرفتن ولایت نیست. آنها که شعار ولایت سر میدهند و از ولی خدا اطاعت نمیکنند، دل به شعار خویش خوش نکنند! در این مکتب، نظر رحمت خدا به کسی است که در مقابل ولی خدا جز «چَشم» چیزی بر زبان نمیآورد. از اینرو در این نوشتار تلاش داریم تا با تمسک به قرآن و اهل بیت علیهم السلام به عمق معنای ولایت دست یافته تا بتوانیم عشق و ارادت خود را به ساحت مقدس اهل بیتعلیهم السلام بهتر و بیشتر ابراز نماییم.
عاقبت چنگ نزدن به ریسمان ولایت
کسی را که به خیال خودش به ریسمان توحید چنگ زده ولی دستش در دست ولی خدا نیست، در قیامت با همان ریسمان میبندند و به رو در آتش میافکنند. مُیَسِّر میگوید: « بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و گفتم: فدای تو شوم! من همسایهای دارم که همیشه با صدای او از خواب بیدار میشوم. او یا در حال خواندن قرآن است که مدام، آیات قرآن را تکرار میکند و گریه میکند و به درگاه الهی تضرع میکند یا این که در حال دعاست. من، هم در پنهان و آشکارا دربارهی او تحقیق کردهام که در خلوت و در میان مردم چگونه است؟ به من گفتهاند او از همهی حرامهای الهی دوری میکند.
امام صادق علیه السلام فرمود: ای میسر! آیا نسبت به عقیدهای که تو برآنی [ولایت] معرفتی دارد؟ گفتم خدا میداند. سال آینده که به حج رفتم، دربارهی آن مرد تحقیق کردم و فهمیدم که چیزی از ولایت نمیداند. پس بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و دوباره از حال و روز آن مرد گفتم. حضرت مثل سال گذشته فرمود: آیا نسبت به ولایت، معرفتی دارد؟ گفتم نه.
حضرت فرمود: ای میسر! کدام قطعه از زمین عظمت بیشتری دارد؟ گفتم: خدا و رسول خدا و پسر رسول خدا داناترند. حضرت فرمود: ای میسر! [در خانه خدا] بین رکن و مقام، باغی از باغهای بهشتی است و در [مسجدالنبی] میان قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و منبر حضرتش باغی از باغهای بهشتی است. حال اگر بندهای را خدا عمر دهد به اندازهای که بین رکن و مقام و بین قبر و منبر، خداوند را هزار سال عبادت کند، سپس در بستر خویش چونان گوسفندی ذبح شود؛ ولی خداوند را بدون ولایت ما ملاقات کند، شایسته است که خداوند او را با صورت در آتش جهنم بیندازد.»[1]
وجود ولایت شرط وجود ایمان
چگونه میشود به ولایت، گردن ننهاد و به خدا ایمان داشت و از او اطاعت کرد؟ «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيماً؛[2] به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملا تسلیم باشند.»
تمسک به توحید در سایه تمسک به ولایت
بنابراین باید گفت دوست ولی خدا، دوست خداست و دشمن ولی خدا، دشمن خداست و کسی که به ریسمان ولایت چنگ میزند به توحید پناه آورده است: « وَ مَنْ أحَبَّكُمْ فَقَدْ أحَبَّ اللّهَ وَ مَنْ أبْغَضَكُمْ فَقَدْ أبْغَضَ اللّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللّهِ؛[3] و هر كه شما را دوست بدارد، بى گمان ، خدا را دوست داشته است و هر كه به شما كينه ورزد، بى گمان، به خدا كينه ورزيده است و هر كه به شما تمسّك جويد، بى گمان، به خدا تمسّك جسته است.»
پینوشت
[1]. بحار الانوار، ج 27، ص 179.
[2]. سوره نساء: آیه 65.
[3]. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 613.