همزمان با هماوردی گسترده ضدانقلاب، روشنفکران غربزده و اصلاحطلبان برای تشکیک در ضرورت حجاب، برخی با مطرح ساختن «رفراندوم» نشان دادند که انگیزه واقعی از پیش کشیدن پوشش زنان، سیاسی بوده و آنها به دنبال بیثباتسازی عرصه سیاسی کشور هستند.
درحالیکه بر پایه بسیاری از نظرسنجیهای صورت گرفته، مردم کشورمان حاضر به کنار گذاشتن حجاب اسلامی ، برانداختن پوشش عرفی و دور شدن از مؤلفههای فرهنگی تمدنی خود نیستند و از پیش مشخص است که اگر هم رفراندومی برای «حجاب» برگزار شود، رأی قاطع و اکثریت برآمده از صندوق همهپرسی، «آری به حجاب» خواهد بود؛ چرا برخی بیتوجه به اراده و خواست مردم که فهم آن هم چندان دشوار نیست در زمینه حجاب هم بحث «رفراندوم» را پیش میکشند؟
در پاسخ به سؤال فوق میتوان بیان داشت؛ امروزه و با پروپاگاندای رسانهای ضدانقلاب، حجاب از یک ضرورت شرعی و مندرج در قانون، به مقولهای سیاسی و امنیتی دگرگون شده است، که برای به تصویر کشیدن سیمایی اینگونه از حجاب و رساندن آن به آستانه یک چالش فراگیر، از سوی مهرههای ناتوی فرهنگی، پروژههای دقیق و برنامهریزیشده با همراهی سرویسهای امنیتی غرب اجرا گردیده است.
از این روی امروز دیگر صحبت راندن از حجاب صرفاً از دریچه مباحث دینی و حقوقی صورت نمیگیرد، بلکه هرگونه کنش گری در مورد حجاب نمیتواند بیرون از دایره ملاحظات سیاسی اجتماعی باشد.
بنابراین برگزاری «رفراندوم» در مسئلهای که از بستر طبیعی خود خارجشده و با اغراض سیاسی از سوی ضدانقلاب بدان ابعاد امنیتی داده شده است، یک مسئله ساده نبوده و قطعاً میتواند به زمین بازی دشمن تبدیل شود.
همچنین باید دانست فلسفه پایهگذاری مفهومی به نام «رفراندوم» در نظامات دموکراسی، جلوگیری از بنبست تصمیمگیری و در اصطلاح پر نمودن «خلأ قانون» و سرانجام نجات یک کشور از افتادن در ورطه اختلاف و چندگانگی است.
لذا پیشفرض واجب در طرح رفراندوم باید جلوگیری از بروز اختلاف و دوقطبی شدن جامعه باشد اما در مسئله حجاب، چنین مقدمه واجبی از رفراندوم وجود ندارد، بلکه رفتن به سمت بیراهه رفراندوم، آغاز نزاع و کشمکشی اجتماعی در میان سطوح مختلف خواهد بود؛ چراکه حتی با فرض وجود زمینه و پیدایش جمعیت گسترده که خواهان برگزاری رفراندوم باشند، شکی نیست که همچنان بخش فراوانی از مردم حاضر به دست شستن از حجاب نبوده و یک تعارض و تضاد گفتمانی و دیالکتیکی به صورت ماندگار و همچون حفره عظیم اجتماعی زمینهساز گسست در پیوندهای ملی و دینی خواهد شد.
همچنین فرجام رفراندوم باید خاتمه بخش نزاع بوده و در فضای یک کشور ثبات نسبی را رقم بزند و به عبارتی نقطه پایانی برای چالشهای سیاسی و اجتماعی باشد، اما در موضوع حجاب حتی با فرض اینکه قاطبه مردم از حجاب شرعی که پوشاندن سر بخشی از آن است، دست بردارند آیا تضمینی وجود دارد که باز در ادامه راه برخی خواهان آزادی بیشتر و استفاده از حق خویش برای کنار گذاشتن مانتو و سپس نیمه برهنگی و یا حتی برهنگی نباشند؟
آیا با چراغ سبز برخی روشنفکران غربزده اگر در آینده «اتحادیه بینالمللی برهنهگرایان» در ایران نیز همانند کشورهای غربی اعلام موجودیت کرده و خواهان اعطای حق برهنگی برای هماهنگی با طبیعت شد، آیا باز باید رفراندوم برگزار کرد؟ آیا میتوان برای تنوعطلبی و امیال افرادی که یاد گرفتهاند خواستههای خود را با ادبیات حقوق طبیعی و حق شهروندی به صورت شیک مطالبه کنند نقطه پایانی در نظر گرفت؟
توجه به همین نکتهها، شکی باقی نمیگذارد که کلید زدن طرح رفراندوم از سوی برخی یک مدل بازی سیاسی به نام «رفراندومبازی» است که تنها اثر آن میتواند مجال یافتن جریانهای مطرود و برانداز باشد وگرنه نظام ما، نخستین نظامی است که در در ازای تاریخ این سرزمین، با رفراندوم مستقر شده و مردم با رأی مستقیم خود آن را برگزیدهاند.
همچنین اصل رفراندوم نه تنها در قانون اساسی کشور به عنوان یک گشایش در امور کشور گنجاندهشده است بلکه در طول انقلاب اسلامی سه بار به مرحله اجرا و اخذ نظر مردمی بر اساس همهپرسی رسیده است. چیزی که در کشورهایی همانند آمریکا با حیات دویستساله خود حتی برای یک بار هم تجربه نشده است.