احادیث جانشینی در نگاه مسلمانان صدر اسلام

09:15 - 1401/05/11

پیروی بیشتر مسلمانان از خلفای خودخوانده در بی‌اعتنایی به نصوص جانشینی، دلیل بر واضح نبودن آنها نیست؛ بلکه ناشی از دنیاپرستی و پیروی از شیطان می باشد چه آنکه برخی از صحابه پیامبر در همان دوران تاریک، به ولایت امیرالمومینن علیه‌السلام اعتراف کرده‌اند. 

در نگاه شیعه، دلائل اثبات امامت بلافصل امیرالمومنین علیه‌السلام پس از پیامبر مشتمل بر آیات فراوان و روایات متعدد در این زمینه است که برای قانع ساختن هر انسان منصفی کافی است.

دلیل انتخاب امیرالمومنین
امیرالمؤمنین علیه‌السلام دارای فضائل بیشماری است که تمام مسلمانان به آن معترف شده‌اند که هیچ کسی با ایشان قابل مقایسه نیست.[1]

پیشی گرفتن در اسلام، یاری دادن پیامبر در تمام لحظات بدون واهمه، بخشی از این برتری‌ها می‌باشد که موجب شد تا پیامبر صلی الله علیه‌وآله، امیرالمؤمنین را به امر خدا در هر مناسبتی به زیبایی توصیف کرده و ایشان را به‌عنوان جانشین بلافصل خویش معرفی کند.

سکوت مسلمانان در برابر خلفای خودخوانده 
امیرالمؤمنین علیه‌السلام به فرمان خداوند و عهدی که با پیامبر داشتند، مامور به سکوت در برابر انحرافات جامعه اسلامی در مساله خلافت بودند،[2]‌ لذا دست به شمشیر نبرده و صرفاً از صلاح گفت‌وگو و جدال احسن به همراه استدلال‌های متقن تلاش کردند تا حق خویش را از غاصبان خلافت بستانند.

اما خلفای خودخوانده و دنیاپرست بدون توجه به حقیقت و با توسل به زبان شمشیر و تهدید، توانستند جامعه مسلمانان را با خود همراه کنند.

تحلیل بی‌توجهی مسلمانان به احادیث جانشینی 
سیره برخی صحابه بیانگر این حقیقت است که آنان در برابر نصوص شرعی که ناظر به امور سیاسی هستند، مثل عزل و نصب فرماندهان لشکر و اداره شئون مملکت، برای خود حق اجتهاد و رأی قائل بودند.

ازاین‌رو در مورد آیات و روایات مربوط به جانشینی امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز همین مطلب واقع شد و نسبت به کنارگذاشتن ایشان از منصب خلافت، مصلحت اندیشی رخ داد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام نزدیک‌ترین فرد به پیامبر بود و نژاد عرب نسبت به خون‌هایی که ایشان در جنگ‌ با مشرکان ریخته بود، کینه به دل داشت.

جریان نفاق به خوبی می‌دانست که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در صورت حکمرانی کوچک‌ترین انعطافی در راه اجرای احکام الهی از خود نشان نمی‌دهد و سخت‌گیری می‌کند.[3]

تمام اینها سبب شد تا امیرالمؤمنین علیه‌السلام خانه‌نشین شده و صرفاً به‌عنوان داماد پیامبر و در نهایت به‌عنوان چهارمین خلیفه به مردم معرفی شود.

مسلمانان در زمان خلافت ظاهری امیرالمومنین

پس از بیعت مسلمانان با امیرالمؤمنین علیه‌السلام به‌عنوان خلیفه چهارم، همچنان آیات و احادیث مربوط به امامت ایشان مورد غفلت و بی‌توجهی مسلمانان قرار داشت.

در واقع مسلمانانی که با ایشان بیعت کردند، نه به دلیل احادیثی همچون غدیر و منزلت بلکه به دلیل شایستگی ایشان برای خلافت، برای بیعت اقدام کردند.

بی‌شک امیرالمؤمنین نیز از این فرصت برای اجرای احکام الهی به بهترین شکل استفاده کردند.[4]

در این شرایط کاملاً طبیعی است که اکثریت مسلمانان با مقام و منزلت واقعی اهل‌بیت علیهم‌السلام ناآشنا باشند و تنها بر اساس نسبتی که با پیامبر اکرم دارند، آنها را مورد احترام قرار دهند.

گزاف نیست اگر بگوییم بیشتر مسلمانانی که با امیرالمؤمنین بیعت کردند، شیعه نبودند و فقط ایشان را به‌عنوان خلیفه پذیرفتند و البته از فرمان ایشان اطاعت کرده و در جنگ‌های سه‌گانه‌ای که امیرالمؤمنین در طول خلافت ظاهری فرماندهی کرد، شرکت جستند.[5]

بااین‌حال، در میان اصحاب امیرالمومنین کسانی بودند که امام علیه‌السلام را حجت خدا و دارای صفات فرابشری می‌دانستند. افرادی همچون سلمان که معتقد بود سرّ پیامبر تنها نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام است و اگر مسلمانان او را از دست دهند، علم را ازدست‌داده‌اند.

ابوذر غِفاری نیز امیرالمؤمنین را صدیق اکبر و فاروق اعظم و وصی پیامبر معرفی می‌کرد. همچنین عمار بن یاسر، امام علیه‌السلام را آگاه‌ترین فرد به قرآن و سنت می‌دانست که دیگران چیزی به او نیاموختند.

میثم تمار، حبیب بن مظاهر و رُشید هجری نیز از دیگر یاران امیرالمؤمنین علیه‌السلام بودند که به جایگاه و منزلت ایشان معرفت پیدا کرده بودند.[6]

یافتن حقیقت با عقل و انصاف 
به هر روی، بی‌اعتنایی مسلمانان صدر اسلام و دوران معاصر نسبت به جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علیه‌السلام، معیار و میزانی برای ارزیابی و سنجش دلالت آیات و احادیث این مسئله نیست؛ زیرا بااین‌وجود در میان صحابه پیامبر کسانی بودند که با بهره‌مندی از عقل سالم، به‌خوبی این فرمان را فهمیده و تا پای جان به ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علیه‌السلام ثابت‌قدم ماندند.

پی‌نوشت:
1. خوارزمی، المناقب، ص: 34 ؛ بیاضی، الصراط المستقيم، ج‏3، ص: 153.
2. کلینی، الكافي، ج‏1، ص: 282.
3. ربانی گلپایگانی، براهین و نصوص امامت، ص: 130.
4. نهج البلاغة، خطبه سوم، معروف به خطبه شقشقیة.
5. شوشتری، قاموس الرجال، ج‏1، ص: 33 ؛ نوری، مستدرك الوسائل، ج‏23، ص: 18.
6. صفات فرابشری امامان علیهم السلام از نگاه اصحاب ائمه، نشریه معارف عقلی، شماره 27.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 4 =
*****