معرفینامه و زیستنامه یاران کربلایی امام حسین علیهالسلام، درسهای بزرگی برای مدیریت سبک زندگی بشر، به دنبال دارد. آشنایی با زندگی رفتاری و کرداری یاران امام حسین علیهالسلام نهتنها نگاه به زندگی را برای انسان عوض میکند، بلکه سعادت ابدی و کمال حقیقی را برای او در پی خواهد داشت.
الگوهای دانشگاه امام حسین | جستاری در زیستنامه اَدهَم بن اُمیّه عبدی بصراوی
از زندگی «ادهم»، تنها در لابهلای برگهای تاریخ برخی اخبار وجود دارد که بخشی از زندگی او را به تصویر کشانده است. ادهم، از شیعیان وفادار بصره بود که نسبت به دستگاه امامت و ولایت ارادت قلبی و عشق دلی داشت. پدر ایشان از یاران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و ناقلان حدیث نبوی بود.[1] ادهم، با دریافت نامه دعوت امام، بار سفر به کوفه بست، در بین راه به امام حسین ملحق شد و سرانجام در روز عاشورا در رکاب امام و بنا به قولی در شدت درگیری حمله نخست، همراه شماری از یاران امام علیهالسلام به شهادت رسید.[2] از مهمترین ویژگیهای شخصیتی او، معرفتجویی و بصیرتافزایی بود که امروزه بیش از هر زمان دیگری جامعه اسلامی برای حرکت به سوی سعادت و کمال و عزتمندی خود به آن نیازمند است. در ادامه، این دو شاخصه معرفتی را بررسی و تحلیل میکنیم.
معرفتجویی، پایه زندگی سالم
لازمه کمالجویی، معرفتجویی است. معرفتجویی نسبت به دین، سبب میشود تا سبک و سیاق زندگی به درستی پایهریزی شود؛ زندگیای که شاخصه آن دین، معنویت، محبت، پاکدامنی، عفت، حیا، علمآموزی، تربیتانسانی و... باشد. شکلگیری و تحقق چنین حیاتی، بدون معرفتافزایی و کسب ارزشها و نهادینه کردن آن در زندگی امکانپذیر نیست. ادهم، از شخصیتهایی است که زندگی خود را بر این پایه، یعنی معرفتشناختی دینی، شکل داد. او برای تحقق چنین حیاتی، وقتی را برای کسب معارف معرفتی و مسائل دینی قرار میداد. بخشی از این معرفتافزایی ادهم، صرف امامشناسی و شناخت احکام بود. او برای معرفتشناسی گاهی در کانون بزرگان شیعه بصره حضور مییافت و از تبادل نظر آنان استفاده کسب فیض میکرد. امام باقر عليهالسلام در این باره میفرماید: «او (ادهم) از شيعيان بصره بود و در جلسات منزل بانوى شيعى، ماريه[3] دختر منقذ (سعيد)، كه خانه وى محل تجمع و تبادل نظر بزرگان شيعه بود و حدیث از فضایل اهل بیت میخواندند، شركت مىجست».[4]
بصیرت، شاخصه زندگی توحیدی
بشر همواره در زندگی اجتماعی خود با مسائلی روبهرو میشود که میبایست برای انتخاب صحیح، توانایی تمییز خیر و شر و تشخیص صالح از فاسد را در خود تقویت کند. با بصیرت، انسان میتواند موقعیت خود را بسنجد و نسبت به آن عکسالعمل صحیح و بجا نشان دهد. نبود بصیرت و قوه تمییز میتواند زندگی و اندیشه انسان را به سوی تحجّر و تجمّد، عواماندیشی و پیروی کورکورانه بکشاند و از مسیر سعادت و کمال دور نماید؛ چنانکه در روز عاشورا بخشی از سپاه دشمن، بر اثر همین عدم تشخیص بین حق و باطل، مقابل امام ایستادند و علیه او _ که تجسم حق و دین اصیل نبوی بود _ شمشیر کشیده، خسران ابدی را برای خود رقم زدند.
ادهم از انسانهای بابصیری بود که ظواهر دنیا و هواپرستی او را فریب نداد و با دریافت نامه دعوت امام حسین از سوی نمایندگان حضرت،[5] بههنگام در صحنه مبارزه آماده شد و از ارزشهای زیربنایی دین، که امامت در رأس آنها قرار داشت، دفاع کرد و با تقدیم جان خود، راه را برای بیداری دلها و نشر اسلام حقیقی هموار نمود. با اینکه ابن زیاد شدیدترین مراقبتها را برای راههاى بصره به کار گرفت تا مبادا كسى براى يارى امام حسين عليهالسلام از بصره خارج شود، اما ادهم به هر طریقی از بصره خارج شد و پس از طی مسافتی طولانی، خود را نزدیکی مکه به امام رساند و پس از استراحتی کوتاه، امام حسین خود را تا کربلا همراهی نمود.[6]
نکته حائز اهمیت این است که عدهای از شیعیان با اینکه نامه دعوت امام را در بصره دریافت کردند، اما سستی نموده و نهتنها خود یاری نکردند، بلکه از الحاق دیگران نیز با ایجاد ارعاب و ترس ممانعت میکردند.[7] این حضور به موقع ادهم در میدان عمل و یاری کردن امام بر حقِ خود، سبب شد تا نام او به عنوان الگویی ممتاز برای تمام نسلها تا قیامت، بر پیشانی تاریخ ثبت شود و رهپویان راه حق و طریقت، از زیباییهای زندگی او خوشهبرداری کرده، در میدان عمل به کار گیرند.
رهیافت
معرفتجویی و بصیرتافزایی، از پایههای مهم شکلگیری زندگی توحیدی و سعادتمند است؛ شاخصههایی که نبود آنها، اندیشهها را فاسد و زندگیها را به سوی باطلگرایی، خرافهگرایی و تقلیدگرایی کورکورانه هدایت میکند. ادهم بن امیه بَصَری از تربیتیافتگان دانشگاه حسینی است که به سبب داشتن این دو ویژگی به چنان تربیتی رسید که زندگی او هدفدار شد و در راه همان هدف توحیدی - که دفاع از آرمانهای الهی و دستگاه امامت بود - جان خود را تقدیم کرد. نام او برای همیشه بر پیشانی تاریخ نورافشانی خواهد کرد و الگویی تربیتی برای نسل بشر خواهد ماند.
پینوشت:
[1]. ماماقانی، تنقیح المقال، ج 8، ص 361؛ سماوی، ابصارالعین، ص 112.
[2]. ماماقانی، تنقیح المقال، ج 8، ص 361؛ موسوی مقّرم، مقتلالحسین، ص 144.
[3]. ماريه سعديه، از شيرزنانی است كه منزل او مأمن و جايگاه و مرجع شيعيان پس از شهادت اميرمؤمنان علیهالسلام بود و شيعيان برای شناسایی يكديگر، محرمانه در آنجا اجتماع میکردند و به حالت مخفی از فتنههای کارگزاران و نقشههای معاویه و یزدی خبردار میشدند.
[4]. موسوی مقّرم، مقتلالحسین، ص 144؛ سماوی، ابصارالعین، ص 167.
[5]. ناظمزاده، اصحاب امام حسین (ع)، ص 311 - 313.
[6]. سیدمحسن امین، اعیان الشیعة، ج 3، ص 232.
[7]. موسوی مقّرم، مقتلالحسین، ص 144؛ محلاتی، فرسان الهیجاء، ج 1، ص 49.