روسیه و چین برای پیروزی در آینده نظم جدید بینالمللی، به ایرانی قدرتمند در منطقه نیاز دارند؛ پس روسیه و حتی چین باید به تمامی تعهدات و قراردادهای خود پایبند باشند و فرصتهایی را نیز برای جلب حمایت ایران ایجاد کنند.
روزنامه آرمان نوشت: در جنگ تحریمها و جذب شرکتهای بزرگ چینی، ایران به روسیه باخت!
ارگان رسانه ای اصلاح طلبان در ادامه افزوده است: بعد از اعمال تحریمهای بینالمللی علیه روسیه فرصت خوبی برای ایران به عنوان رقیب این کشور به دست ایران آمد تا بتواند بازار انرژی اروپا را در دست بگیرد؛ اما روسها بیکار ننشسته و بازار آسیا را از آن خود کردند و بسیاری از مشتریان قدیمی نفت ایران مانند چین را قبضه کردند تا فشارهای اخیر تحریمها را با در دست گرفتن بازارهای آسیایی به حداقل ممکن برساند از طرف دیگر با ارائه تخفیفهای وسوسهکننده به چینیها باعث شدند تا چینیها ترجیحا معامله با روسها را در اولویت خود قرار دهند، این درحالی است که با به نتیجه نرسیدن مذاکرات میان ایران و غرب بلیت برنده نصیب روسها شد.
حالا باید بررسی کرد که تاچه اندازه این ادعاها درست است؟ چندی پیش رهبر معظم انقلاب در اشاره به وقایع جاری جهانی به نکتهای اشاره کردند که شایسته تعمق و غور بیشتر از سوی جامعه اندیشمندان، دانشگاهیان و سیاستگذاران کشور است. ایشان در گریزی به شکلگیری نظم جدید جهانی بیان کردند که "... این جنگ اوکراین را به نظر من باید یک مقداری با یک دید عمیقتری نگاه کرد؛ این جنگ صرفاً یک حمله نظامی به یک کشور نیست. ریشههای این حرکتی که امروز انسان دارد در اروپا مشاهده میکند، ریشههای عمیقی است و آیندههای پیچیده و دشواری را انسان حدس میزند که وجود داشته باشد".
نظم بینالمللی جدید:
«نظم بینالمللی» مجموعهای از ترتیبات، مقررات و مناسبات نوشته و نانوشته بین بازیگران عمدهای است که سیاست بینالمللی را ایجاد و مدیریت میکنند. طی دورههای تاریخی متعدد، نظمهای بینالمللی متعددی ظهور و افول داشتهاند و «جنگ» مهمترین عامل در تغییر هندسه نظمهای جهانی در طول تاریخ بوده است. آخرین بار نظم بینالمللی چندقطبی در اثر جنگ جهانی دوم و اثرات ناشی از آن دچار تغییرات اساسی شد.
اتحاد جماهیر شوروی سابق به همراه ایالات متحده آمریکا که اردوگاه فاتحان جنگ جهانی دوم را تشکیل میدادند، جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کردند و نظم جهانی دوقطبی را شکل دادند. در طول تمام سالهای جنگ سرد، نظم بینالمللی دوقطبی بر جهان حاکم بود و کشورها لاجرم در یکی از دو اردوگاه شرق یا غرب تعریف میشدند. در این چارچوب اگرچه جنبشهایی مانند «عدم تعهد» یا کشورهای خارج از دو بلوک شرق و غرب شکل گرفتند، اما مدیریت بینالمللی عمدتاً در اختیار دو بلوک شرق و غرب به رهبری اتحاد جماهیر شوروی سابق و ایالات متحده آمریکا قرار داشت. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، ایالات متحده آمریکا زمینه را برای ایجاد یک نظم بینالمللی تک قطبی و تثبیت هژمونی خود بر تمام شئون جامعه بینالمللی مناسب دید.
این یک واقعیت است که ایالات متحده آمریکا هیچگاه نتوانست نظم بینالمللی تک قطبی مطلوب خود را به صورت کامل مستقر کند. ازجمله دلایل این ناکامی شکل گیری حرکتهایی مانند انقلاب اسلامی و متعاقباً محور مقاومت است. به عنوان مثال در سال ۲۰۱۱ وقتی ایالات متحده به همراه متحدان غربی و منطقهای اراده میکند تا نظام سیاسی مخالف خود در سوریه را ساقط و یک دولت همسو و دست نشانده مستقر کند، با مانع محکمی به نام مقاومت اسلامی با محوریت و پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران مواجه میشود.
در نتیجه چنین رویارویی اراده یک قدرت نوظهور منطقهای بر اراده قدرت جهانی که مدعی هژمونی است غالب میشود. این حقیقت و حقایقی از این دست ما را به سمت نشانههای تغییر در نظم بینالمللی موجود راهنمایی میکنند.
جایگاه ایران در نظم بینالمللی جدید:
ایران در دولت رئیسی، به جای تمرکز مفرط بر جلبنظر و برقراری روابط با کشورهای بلوک غرب (تقریباً به هر قیمتی)، به توازن روابط با بلوکهای غرب و شرق و تمرکز بیشتر بر بلوک شرق (به طور خاص همسایگان نزدیک) روی آورده است. امضای قرارداد راهبردی ۲۵ ساله با چین در دولت روحانی و اجرایی شدن آن در دولت رئیسی و امضای ظاهراً قریبالوقوع قراردادی مشابه با روسیه، صرفاً دو نمونه از این چرخش کانون تمرکز در سیاست خارجی ایران هستند. اگرچه عدهای که عمدتاً دخیل بستن به درِ خانهی غرب را راه حل همهی مشکلات کشور میدانند، این چرخش به سوی شرق را به باد انتقاد گرفتهاند و ادعا میکنند جمهوری اسلامی دارد ایران را به مستعمرهی روسیه و چین تبدیل میکند، اما واقعیت این است که مسکو و پکن (بر خلاف آمریکا و اروپا که تقریباً هیچ هدف مشترکی در رابطه با ایران ندارند و این را در تجربهی برجام نیز بهوضوح نشان دادند) دستکم انگیزههایی دارند که میتوانند مشوق آنها برای همکاری با ایران باشند. یکی از این انگیزهها مقابله با هژمونی آمریکا و تلاشهای این کشور برای سلطه بر خاورمیانه است.
قطعاً تصور اینکه روسیه و چین اصطلاحاً «برای رضای خدا» به دنبال مقابله با آمریکا و غرب هستند، توهم بیجایی است، اما حداقل همراستایی اهداف آنها با راهبردهای جمهوری اسلامی میتواند زمینهای برای تقویت روابط راهبردی میان تهران، مسکو و پکن باشد، در همین راستا جنگ اوکراین و تحریم ها علیه روسیه روند گذار در نظام بینالمللی جدید را تسریع بخشیده است و روسیه برای مقابله با ایالات متحده و متحدانش نیاز به کشوری مانند ایران دارد؛ اخیرا هم جمهوری اسلامی در بحث مقابله و دور زدن تحریمها به فدراسیون روسیه کمک میکند.
بحث دیگر این است که روابط کشورها در نظام بینالملل براساس هزینه-فایده تنظیم میشود و در این بازه زمانی چون روسیه به ایران نیاز دارد، پس در بحث قراردادهای انرژی جدید، باید پایبند به آنها باشد؛ چراکه روسیه و بلوک شرق برای پیشبرد اهداف خود در مقابله بلوک غرب، به ایران قوی نیازمند هستند، و اما بعد از تحریم انرژی روسیه از جانب غرب، طبیعی است که این کشور به دنبال بازارهای جدیدی برای فروش منابع خود باشد و این یک امر معمولی در نظام بینالملل است.
به دور از این قضایا کشورمان ایران هنوز به خاطر مشکلات تولید گاز و انرژی و مصرف شدن بیش از80 درصد تولیدات در داخل، نمیتواند در این برهه جای روسیه را در بازارهای جهانی وآسیایی بگیرد؛ در حالی که تحریمها هم مزید بر علت هستند. پس اینکه روسیه ایران را دور زده است یک سخن عوامانه و غیرتخصصی میباشد؛ چرا که دو قدرت چین و روسیه به ایران نیازمندند.