ديد جريانشناسانه در حوادث، ريشه حادثه عاشورا را، نخستين انحراف مسلمانان، در رهبرى حكومت میبيند كه در سقيفه بنى ساعده اتفاق افتاد. اگر واقعه شوم سقيفه نبود، هرگز جنايتهاى بعدى كه اوج آن در عاشورا بود، پيش نمیآمد. احادیث و گزارشهای معتبر تاریخی گواه بر این مطلب هستند.
اشاره : در حوزه دین پژوهی، یکی از موضوعات بایسته تحقیق و پژوهش، بررسی و شناخت اسباب و عوامل مؤثر در وقوع حادثه عاشورا است؛ زیرا شواهد و قرائن مستدل نشان میدهد، ریشههای آن به زمان پس از وفات خاتم الانبیاء باز میگردد، عدهای با ایدههای نامبارک در سقیفه بنیساعده جمع شده و در تدارک یک استحاله عظیم عقیدتی- فرهنگی برآمدند.
ریشه یابی جریان کربلا و نگاه ژرف و عمیق به این برهه سرنوشتساز تاریخ اسلام، برای شیعیان مخلص و مسئولیتشناس ضروری است.[1] بیشک با شفاف ساختن واقعیات تاریخی میتوان قدمهای استوار در راستای ایجاد وحدت صحیح میان جامعه مسلمانان برداشت و دست دشمنان را از تحریف تاریخ تهی کرد.
تقابل نبوی و اموی
کنکاش و تحقیق در سخنان گوهربار امام حسین به عنوان رهبر اصلی و خالق نهضت و قیام کربلا، بهترین مسیر برای انسان آزاداندیش در راستای یافتن قاتلان اصلی سیدالشهداء علیه السلام میباشد.
امام حسین روز عاشورا در قتلگاه خطاب به لشکریان پیشروی خویش میفرماید: «يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ هَذِهِ؛[2] اى پيروان خاندان ابىسفيان اگر دينى نداريد و از روز آخرت، شما را پروائى نيست پس در دنياى خود آزاد مرد باشيد.»
این همان درنوردیدن پردههای تاریخی نیم قرن از وفات پیامبر اکرم؛ یعنی یازدهم هجرت تا عصر عاشورای سال شصت و یکم هجرت و لحظه شهادت خویش به شمار میآید که این تقابل را ریشهدار معرفی نموده اند.[3]
معرفی قاتل اصلی عاشورا
در روز عاشورا هنگامی که خستگی نبرد با دشمنان بر امام حسین علیه السلام غالب گشت، ايستاد تا کمی استراحت کند. ناگاه سنگى پرتاب شد، بر پيشانى آن حضرت خورد و خون جارى شد. همینکه امام عليه السلام دامن خود بالا گرفت تا خون از پيشانى مباركش پاک كند، تير سه شعبه و زهرآگينى در وسط سينه مباركش نشست. سالار شهیدان با تلاش و سختی، تير را از پشت بدن مبارکش درآورد. دستان مبارک را زیر زخم گرفت و چون پر از خون شد آن را به سر و صورت ريخت و فرمود:«هَكَذَا أَكُونُ حَتَّى أَلْقَى جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِي وَ أَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَتَلَنِي فُلَانٌ وَ فُلَان؛[4] به خدا سوگند اين چنين با چهره و سر خونين خواهم بود تا با جدّم رسول الله ديدار كنم و بگويم: اى رسول خدا فلانى و فلانى مرا كشتند.» اشاره سیدالشهداء به دو خلیفه خودخوانده است که بانیان اصلی سقیفه و غاصب خلافت امیرالمومنین علیه السلام بودهاند.
نوحهسرایی حضرت زینب
مشهور تاریخنگاران، عاشورا را مطابق با روز جمعه ثبت کردهاند،[5] اما در مقاتل نقل شده پس از شهادت امام حسین هنگامی که حضرت زینب به گودی قتلگاه وارد شد و شروع به مرثیهسرایی برای برادر شهیدش کرد، در بخشی از آن چنین فرمود:«بِأَبِي مَنْ أَضْحَى عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً؛[6] پدرم به فداى كسى كه لشكرش در روز دوشنبه، مورد غارت دشمنان قرار گرفت.»
اشاره حضرت زینب به آخرین دوشنبه از زندگی پربرکت پیامبر اعظم است که در بستر بیماری دستور فراهم کردن کاغذ و قلم دادند، اما عمر بن خطاب از آوردن کاغذ و قلم جلوگیری کرده و با نسبت دادن هذیان به پیامبر رحمت، از پذیرش فرمان پیامبر خدا سرپیچی کرد.[7] از این رو، دوشنبه، روز آغاز مصیبتهای آل الله محسوب میشود.
امضا کنندگان صحیفه ملعونه
جریان کفر و نفاق از روز نخست در میان مسلمانان نفوذ کرد تا بتواند در فرصت مناسب، فرمانروایی امت اسلامی را به دست گرفته و در ظاهر مسلمان، به ثروتاندوزی و انحراف مردم بپردازد. از این رو عمر، ابوبكر، مغيره و چند تن دیگر در کنار کعبه با یکدیگر پیمان بستند و نوشتند که پس از وفات پیامبر اجازه ندهند خلافت و جانشینی به اهل بیت ایشان منتقل شود.[8]
بر همین اساس، امام صادق فرمودند:«إِذَا كُتِبَ الْكِتَابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ؛[9] آن هنگام که صحیفه نگارش شد، حسین علیه السلام کشته شد.» در واقع بانیان سقیفه همان جانیان روز عاشورا هستند.
شاعران با بصیرت
شاعران شیعی نیز به زیبایی و با تحلیل عقلانی و ریشهشناسانه توانستهاند عاملان اصلی شهادت امام حسین را در قالب شعر معرفی کنند؛ مهیار دیلمی (متوفی 428 ق) خطاب به امام حسین میگوید:«فيَومُ السَّقيفةِ يا ابنَ النَبي/طَرَّقَ يومَك في كربلا؛[10] اى زاده مصطفى، اين خود روز سقيفه بود كه راه كربلا را هموار كرد.»
آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی نیز عامل اصلی شهادت طفل شیرخوار سیدالشهداء را تیری میداند که غاصبان خلافت آن را آماده کرده بودند: «وَ ما رَماهُ اِذ رَماهُ حَرمَلة وَ اِنّما رَماهُ مَن مَهَّدَ لَه سَهمٌ اَتى مِن جانِبِ السَّقيفةوَ قَوسُه عَلى يَدِ الخَليفة؛[11] این حرمله نبود که به سوی طفل شیرخوار تیر پرتاب کرد، بلکه کسی تیر انداخت که تیر را برای حرمله آماده کرده بود. این تیر از سوی سقیفه میآمد و کمانش در دستان خلیفه غاصب بود.»
پی نوشت
[1]. زمینههای رویداد عاشورا، درسهایی از مکتب اسلام، شماره 572.
[2]. ابن طاووس، اللهوف، ص: 120.
[3]. بررسی عقلانی نهضت عاشورا، نشریه پیام، شماره 92.
[4]. خوارزمی حنفی، مقتل الحسین، ج2، ص: 39.
[5]. مفید، الإرشاد، ج2، ص: 84 ؛ تاريخ الطبري، ج5، ص:409.
[6]. ابن طاووس، اللهوف، ص: 133.
[7]. صحيح البخاري، ج1، ص: 97-98. کتاب العلم، باب کتابة العلم.
[8]. صدوق، معانی الاخبار، ص: 412.
[9]. کلینی، الكافي، ج8، ص: 180.
[10]. دیوان مهیار، ج3، ص: 50.
[11]. اصفهانی، الانوار القدسیة، ص: 151.