حادثه کربلا آنقدر عظمت دارد که جنبههای معرفتی و شناختی مختلفی را در خود گنجانده است. برهمین اساس، مواجهه بیشتر بزرگان و علما با حادثه کربلا و امام حسین علیهالسلام، از نوع معرفت بین عاشق و معشوق است.
غربت و تنهایی سید و سالار شهیدان امام حسین علیهالسلام، هنوز در گوش عالم طنینانداز است، هنوز در این عالم، فریاد «أَ مَا مِنْ مُغِيثٍ يُغِيثُنَا لِوَجْهِ اللَّه؛[1]آیا فریادرسی هست که برای خدا به فریاد ما برسد؟» شنیده میشود. آری! این فریادها و استغاثهها زخمی بر دل عاشقانش گذاشته که تمام راز و نیازها و عزاداریها، مُسکنی کوچک بر زخم دل عاشقان حضرتش میباشد؛ زیرا زخم تنهایی و شناخت غربت امام حسین علیهالسلام بسیار فراتر و قابل درک برای کسی نیست.
بزرگان در مواجهه با حادثه عاشورا
برخی فقط با نگاه عالمانه، ندای غریبانه امام حسین علیهالسلام را در کربلا، پاسخ داده و هر چند مصیبت را بزرگ میدانند؛ ولی بیشتر از این حادثه به اعجاب و عظمت یاد میکنند، همانگونه که سر مقدس امام حسین علیهالسلام، بارها آیاتی از قرآن کریم را تلاوت کرد.[2]
در این میان، بیشتر بزرگان، علاوه بر قلم علم، با قلبی آکنده از محبت و معرفت، ندای حضرت را پاسخ دادند و پروانههای سوخته شمع وجود امام حسین علیهالسلام شدند. علما و بزرگانی که خود را فانی در امام حسین علیهالسلام دیدند و از همه چیز خود در راه او گذشتند.
برخورد عاشقان و کبوتران بارگاه اباعبدالله الحسین علیهالسلام، برخورد عاشقانهای است که از عمق جان آن ها بر میخیزد.
بر این اساس، در مقام عشق، با کلمات و جملاتی عاشقانه، با معشوق خود راز میکنند؛ کلماتی که گاه در بین عرف جامعه، قابل هضم نیست، همانطور که گاه شاعر در مقام شعر و شاعری از جملاتی استفاده میکند که در گفتگوی عرفی نمیتوان از آن بهره گرفت.
بنابراین اینکه گاه علما و بزرگان از کلمات عاشقانه در گفتار خود با امام حسین علیهالسلام استفاده میکنند، از نوع نگاه مهمان و صاحب خانه نیست؛ بلکه گفتگویی بین عاشق و معشوق است.
پی نوشت:
[1]. اللهوف، ابن طاوس، ص102.
[2]. الخرائج و الجرانح، راوندی، ج2، ص577.