مسئله سلمان رشدی، ابرپروژه غربی برای به فساد کشیدن درونمایههای اندیشه اسلامی است، تا از این رهگذر معارف حرکتآفرین آن دچار ایستایی و توقف شده و جنبش روبهرشد معنویت و تمدن دینی در رقابت با غرب بازنده باشد.
در چند روز گذشته، خبر حمله به سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی که به ساحت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله اهانت کرده بود، جزو عناوین اصلی منابع رسانهای قرار گرفت.
در فضای رسانهای شکلگرفته پیرامون این رخداد، استفاده از کلماتی همانند مرتد، نویسنده آیات شیطانی و توهین به ساحت حضرت خاتمالنبیین تقریباً محور بسیاری از گزارشهای خبری و تحلیلی بود؛ ولی با وجود این حجم از پردازش موضوع و بازتاب آن از زوایای مختلف، آنچه همچنان بخش ناپیدا و نامعلوم انبوه اخبار و تحلیلها بود، چرایی تصمیم امام راحل رحمه اللهعلیه برای صدور فرمان تاریخی مبنی بر محکومیت سلمان رشدی به اعدام بود!
متأسفانه بازگشت سلمان رشدی به فضای خبری و فرصت پیشآمده هم باعث نشد، تبیینی صحیح از عامل اصلی خیزش حضرت روحالله بر ضد این نویسنده موهن صورت بگیرد.
هنوز هم پس از گذشت چند دهه با وجود اینکه در پیام تاریخی امام از کلمه «ارتداد» استفاده نشده؛ ولی از این متن بهعنوان «صدور فتوای ارتداد سلمان رشدی» یاد میشود. انتخاب این عنوان، ناخواسته زمینهساز برخی ابهامات شده و موجب گشته تا شبکه ضدانقلاب از آن بهره برده و روایت تحریفآمیز و وارونه خود را از این رخداد عرضه کند؛ تا جایی که با وقاحت، کینه حضرت امام از توهین سلمان رشدی به شخصیت ایشان را سبب دست به قلم بردن عنوان میکنند! در حالی که بررسی روند واقعه و سیر زمانی آن مشخص میسازد که پیش از حضرت امام، سرتاسر جهان اسلام شاهد اعتراضات خونین بود و تنها در هند که زادگاه نویسنده آیات شیطانی بوده است، دهها نفر در تظاهرات گسترده مسلمانان هندی به خاک و خون کشیده شدند.
محمدعلی انصاری کرمانی، سرپرست آستان امام خمینی رحمه اللهعلیه با بیان خاطرهای از واکنش بنیانگذار جمهوری اسلامی به رمان آیات شیطانی، میگوید: حضور ایشان رسیدم و گفتم: «آقا قضیه این کتاب "آیات شیطانی" و قتلعام مسلمانهای هند و پاکستان را که شنیدهاید. تصمیم شما چیست؟» امام خمینی در پاسخ گفتند: «من همینالان میخواستم به شما بگویم که بروید و به دولت بگویید که فردا را عزای عمومی اعلام کند. بنده هم برای ابلاغ فرمان حضرت امام به هیئت دولت رفتم، که ساعتی بعد متوجه اعلامیه امام و پخش آن از رادیوی سراسری جمهوری اسلامی شدم.»
بنابراین، فتوای امام خمینی همگام شدن با امت اسلام و اعلان نقطهنظر تمامی مسلمانان جهان بود؛ نظری که در سازمان همکاری کشورهای اسلامی تصویب، و از آن حمایت شد.
بهراستی میتوان این خروش جهان اسلام و درخشیدن فتوای شجاعانه حضرت امام را محصول ارتداد یک شخص دانست؟ آیا این قابلباور است که از میان دهها فریبخورده و مغرض که در دوره معاصر به ستیز همهجانبه با معارف اسلامی پرداخته بودند، تنها سلمان رشدی بهصورت اتفاقی مورد غضب و خشم مسلمانان قرار بگیرد؟
اینجاست که باید گفت مسئله عادی نبوده و بسیار فراتر از مباحث فقهی و مسائل طرح شده در ارتباط با «ارتداد» است؛ و ارتداد بهتنهایی نمیتواند برانگیزاننده اینهمه واکنش شدید باشد.
تأمل در نحوه برخورد غرب با این ماجرا و ایستادگی تمامقد آنها در کنار این عنصر هتاک، جای تردیدی باقی نمیگذارد که او یک «کلان پروژه» طراحی شده در مراکز تصمیمگیر غرب بوده است، تا از این رهگذر بسیاری از اهداف ناتوی فرهنگی غرب محقق شده و از روند افزایشی گرایش به دین جلوگیری شود.
به همین علت او علاوه بر علنی کردن کفریات خود بهصورت سازماندهیشده، آن را در جهان تبلیغ کرده و با حمایت همهجانبه اردوگاه روشنفکران غربی، ساختارشکنی گستردهای را در میان جوامع اسلامی کلید زد.
پروژه توهین سلمان رشدی نطفه در حال رشدی بود که بنا بود به فرزند درسآموز تمدن انسانی غرب، برای به چالش کشاندن تمدن دینی، و عامل بازدارنده از اقبال به دین در هزاره سوم تبدیل شود.
غرب به خیال خود میخواست قلب دژ محکم اسلام -یعنی معارف پویا و جنبشساز آن- را با این هجوم و هتاکی هدف بگیرد و سپس با ضربات بعدی آن را از نقشآفرینی در دنیای معاصر بازدارد، تا بدین وسیله این رقیب سرسخت را با یک جنگ نرم اعتقادی و ایدئولوژیک ساقط کند؛ حرکتی شوم و خزنده که بر آینده نهضت اسلامی در ایران نیز مؤثر بود.
از همین روی امام خمینی -رحمه الله- که تبلور خرد آیندهنگری و غیرت مقدس بود، در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۶۷، این جنگ طراحی شده در اتاقهای فکر غرب را مغلوبه کرده و داغ چیرگی بر فکر متعالی مکتب اسلام را بر دل طراحانش گذاشت و نمونه دیگری از ترفندهای استعماری غرب را به موزه تاریخ سپرد.