شهابالدین، سردبیر خبرگذاری بیدارنیوز در جریان کارهایش به سوژهای برخورد میکند که پای او را به پروندهای پر رمز و راز باز کرده و به دنبال آن دردسرهای بزرگی را نیز برای او ایجاد میکند.
برای خبرنگار
از نام سریال شروع میکنیم. بینشان عنوانی است که راما قویدل برای اثر خود انتخاب کرده و میتوان آن را ادای دینی به قشر زحمتکش و بینشان جامعهی رسانه و فرهنگ، یعنی خبرنگاران دانست؛ چرا که تلاشگران عرصهی عدالت بوده و همیشه در خط مقدم مبارزه با رانت و فساد هستند؛ ولی در گمنامی به سر میبرند. اگرچه در این سریال به صورت تمام و کمال زوایای زندگی کاری و شخصی خبرنگاران را نمیتوان دید؛ ولی حداقل میتوان تشخیص داد که این قشر زحمتکش در تمام لحظات زندگی، درگیر کار خود بوده و در زندگی شخصی شان نیز اثرگذار هستند. درآمد افراد سالم از این گروه حداقلی است و مانند بسیاری از مردم درگیر گرانی و سختیهای زندگی هستند.
شخصیت شهابالدین
شخصیت شهابالدین ادهم را میتوان از ظاهر اتاق کار او و عکسهای روی دیوار آن تشخیص داد. شهابالدین خبرنگار انقلابی است که دیروز در صحنه دفاع مقدس سرباز وطن خود بوده و امروز در عرصه فرهنگی و اقتصادی با شجاعت تمام مشغول به جنگیدن است. او علاوه بر درگیریهای کاری که گاهی پای او را به بازداشتگاه نیز میکشد، باید حواسش به خانواده خود مخصوصا دخترش نیز باشد که زندگی او تحت تاثیر شغلش قرار گرفته است.
سبک زندگی او را میتوان از دورن خانه شهاب شناخت؛ او زندگی ساده و پر از مهربانی دارد و فرزندانش را تا حدودی در درون چارچوب فرهنگی ایرانی-اسلامی تربیت کرده است، زیرا رابطه دخترش با همسر آینده او، قبل از عقد و محرمیت بسیار محدود بوده و او برای صحبت کردن با مسعود از پدر خود اجازه میگیرد. این مسئله نکته بسیار قابل توجهی است که در اغلب فیلم و سریالهای ایرانی دیگر به سختی میبینیم و معمولا منطبق بر سبک زندگی غربی ساخته میشوند. در نتیجه می توان گفت که شخصیتپردازی شهابالدین تا حدودی خوب و قابل قبول بوده و پرویز فلاحیپور از عهده آن نقش برآمده است.
فیلم نامه
موضوع سریال که مبتنی بر مسائل کاری و زندگی خبرنگار است با روندی جذاب شروع شده، به گونه ای که مسئله اصلی از فساد بازیکن تیم ملی شروع و به سوی رانت خواری یک نماینده مجلس ادامه پیدا میکند. پس از درگیری ذهنی مخاطب با این موضوع جذاب و اشتیاق او به پیگیری داستان، روند کلی فیلم نامه بسیار کند شده و مخصوصا در داستان کنسل شدن مراسم بله برون ریحانه و مسعود، مخاطب از کندی داستان آشفته می شود.
مسئله دیگری که فیلم نامه را ضعیف نشان می دهد موضوع آشنایی شهاب و متین با خانم داور می باشد که یک سناریوی ساده و غیرقابل باور دارد. در سریال مشاهده کردیم که وقتی خانم داور از ویلا بازمی گشت، بنزین تمام می کند و اتفاقا متین در ماشین خود یک بطری بنزین به همراه دارد که کمی خنده دار است. این مسئله زمانی جالب تر می شود که غالب اطلاعات به دست آمده درمورد فساد نماینده مجلس، توسط همان خانم به سردبیر خبرگذاری بیدارنیوز منتقل می شود!
از این مسئله که عبور کنیم داستان محکوم شدن آقای سردبیر نیز جای تعجب دارد. خبرنگاری که به گفته خود عمری در دادسرای رسانه رفت و آمد داشته است، به سادگی توسط یک نگهبان محکوم شده و راهی بازداشتگاه می شود! اشکال دیگر فیلم نامه در چگونگی کسب اطلاعات شرکت فراسمان توسط متین است. احتمالا نویسنده حوصله نداشته است تا یک تفکر و خلاقتی درمورد شیوه به دست آوردن اطلاعات حیاتی و کارگشای شرکت بنویسد و شخصیت متین را به گونه ای اغراق آمیز و غیرحرفه ای تبدیل به یک نفوذی و مأمور مخفی کرده و او را به عنوان کلید گذاشته است، به صورتی که می تواند به هرجایی نفوذ کند و اعتماد طرف مقابل را جلب کند. در کل برای سریالی که موضوعی به این جذابی دارد بسیار کم گذاشته شده و می توانست به اثری جذاب و مخاطب پسند تبدیل شود.
طراحی صحنه
از خبرگذاری بیدارنیوز که مرجع مهمی برای اطلاع رسانی است و مردم اخبار آن را دنبال می کنند، بسیار بعید است که حتی یک لوگو و طراحی گرافیکی درست و حسابی برای خودش ندارد، از آن بدتر شرکت بزرگ و پرطرفدار فراسمان می باشد که عوامل آن زحمت ساخت یک لوگوی دم دستی را به خود نداده و فقط اسم آن را به تابلو نوشته اند.
وقتی به داخل دفتر خبرگذاری و اتاق سردبیر وارد می شویم حتی یک لیوان هم پیدا نمی شود که نام بیدارنیوز بر روی آن دیده شود. در ادامه برای اینکه انقلابی و رزمنده بودن شهاب الدین را به چشم مخاطب بکند تمام دیوار را پر کرده از عکس های مرتبط. آری لازم است که شکل کلی اتاق منطبق بر آرمان ها و باورهای یک شخصیت باشد ولی بهتر است که آن شخصیت فقط در میزانسن خلاصه نشده و در شخصیت پردازی وی به آن باورها پرداخت شود.
در پایان امیدواریم که در ادامه این سریال بتواند مورد توجه بیشتر مخاطبین قرار بگیرد.