قیام خونین و جاودان سیدالشهدا علیه السلام به سرعت تاثیر الهی خود را بر جامعه اسلامی گذاشت و بخشی از امت مسلمان را در برابر ظالمان به ظاهر مسلمان شوراند. قیام زید بن علی که حمایت امامان معصوم را با خود به همراه داشت، به همین هدف صورت پذیرفت تا خلافت اسلامی به والیان واقعی یعنی اهل بیت منتقل گردد.
اشاره |جامعه شیعه زمان خلافت بنی امیه در حال سپری کردن روزهایی بود که بیشترین هجمهها و جسارتها به ساحت مقدس و نورانی اهل بیت علیهم السلام روا داشته میشد. هیچ مقام و منصب دنیایی نمیتواند، در برابر جایگاه رفیع آلآلله مقایسه گردد و ابراز محبت و دوستی با این خاندان، تکلیفی است که قرآن و احادیث متواتر بر عهده هر مسلمانی قرار داده است. شخصیت زید بن علی میتواند به عنوان الگویی مقتدر و حقجو در حمایت از اهل بیت، به جوانان شیعه و محبان اهل بیت معرفی گردد.
زید نخستین خونخواه علوی
بنیامیه به عنوان نخستین دشمن اهل بیت بذر کینه و نفاق را در جامعه اسلامی کاشت که تا امروز اثرات آن پابرجاست. زید فرزند امام سجاد پس از شهادت امام حسين نخستين علوي بود كه دست به نبرد مسلحانه زد و براي نابود ساختن بني اميه كمر همت بست.[1] زيد بن علي پس از امام باقر در ميان برادران خود از نظر دانش و فضيلت، تقوي و عبادت، سخاوت و شجاعت از همه برتر بود[2] و قیام وی از نظر شيعه در يک جمله خلاصه ميشود و آن مطالبه حقوق از دست رفته آل محمد صلّي الله عليه و آله؛ آنهم نه براي خود؛ بلكه براي امام برگزيده آل محمد و آن امام برگزيده کسی نبود جز برادرش امام محمد باقر عليه السلام.[3]
قیام زید بن علی در پی جسارت به آلالله
در پی ستمهایی که امویان بر ضد مسلمانان مرتکب شدند. قیام زید به مثابه یک جرقه و طوفانی در مقابل امویان بود. در واقع قیام زید بن علی فریادی اعتراضآمیز علیه اقدامات غیر اسلامی و ستمهایی بود که امویان مرتکب میشدند.
توهین هشام بن عبدالملک به امام باقر و موضع استوار زید بن علی پیرامون جریان خلافت،[4] جرقهای بود که موجب انفجار اوضاع گردید. همچنین زید در پیرامون انگیزه قیامش چنین میگوید:«بر علیه بنی امیه قیام کردم؛ چون با جدّم حسین علیه السلام جنگیدند و در واقعه حرّه به مدینه حمله کردند و به وسیله منجنیق به پرتاب سنگ و آتش به سوی خانه خداوند پرداختند.»[5]
زید از اهانت به رسول الله در مجلس هشام به عنوان سبب دیگری برای قیام خود یاد میکند: «در مجلس هشام، شاهد سبّ رسول الله بودم، در حالیکه هیچ کس اعتراض نکرد و اهانت کننده را از عملش باز نداشت. به خدا قسم! اگر حتی یک همراه میداشتم، علیه هشام قیام میکردم.»[6]
حمایت معصومان از قیام زید در شرایط تقیه
روايات پيامبر اکرم و امامان اهل بيت عليهم السلام در ستايش و تمجيد جناب زيد،[7] گویای آن است که او ادعاي امامت نداشت و نهضتش تنها براي انجام وظيفه امر به معروف و نهي از منکر و خونخواهي جدّش امام حسين بوده، از این رو اصل قيام و جهاد زيد هم مورد تأييد ائمه عليهم السلام قرار گرفت.[8]
با اینکه امام باقر و امام صادق از قیام زید حمایت کرده و مردم را به سوی او تشویق کردند[9] ولی چون خود به قيام اقدام نکردند، گروهي پنداشتند که زيد مخالف امامان معصوم است و مردم را به امامت خودش فرا ميخواند، در حاليکه از شواهد حدیثی چنین برداشت میشود که قيام زيد به دستور امام باقر انجام گرفت، اما او اين مطلب را تا حد امکان حتي از شيعيان پنهان ميداشت تا مبادا خطري براي امام فراهم آيد. شاهد مطلب گفتگويي است که بين زيد و مؤمن الطّاق از اصحاب امام باقر و صادق واقع شده است.[10]
شهادت در راه اهل بیت
با اینکه پیروان اهل بیت و حتی غیر شیعیان با زید بیعت کردند تا جایی که فقط آمار کوفیان پیرو زید، به پانزده هزار نفر رسید[11] و بزرگانی همچون ابوحنیفه در حمایت از وی سی هزار درهم فرستاده و مردم را به یاری وی تشویق کردند،[12] اما نهضت او شکست خورد و در سال 122 هجری دستگیر شده و به طرز فجیعی او را در کوفه به شهادت رسانده و بدنش را به آتش کشیدند.
زید بن علی الگوی دوستداران اهل بیت
قيام مقدس زيد بن علي بر اساس يك قصد عقلايي یعنی مطالبه حق امامت بود تا حجت بر مردم تمام شود و راههاي عذر براي آنان مسدود گردد. هدف والای زيد بیرون آوردن خلافت و حكومت از چنگال حاکمان ستمپیشه و قرار دادن آن در جایگاه حقيقياش بود. از این رو قیام زید میتواند الگویی شایسته در جهتدهی شیعیان در طول تاریخ باشد.
پی نوشت
[1]. الشامی، تاريخ زيديه در قرن دوم و سوم هجري قمري، ص: 67.
[2]. طبرسی، إعلام الورى بأعلام الهدى، ج1، ص: 493.
[3]. الشامی، تاريخ زيديه در قرن دوم و سوم هجري قمري، ص: 70.
[4]. مفید، الإرشاد، ج2، ص: 173.
[5]. ابن أعثم، الفتوح، ج8، ص: 289.
[6]. اربلی، كشف الغمة، ج2، ص: 140.
[7]. قمی، سفينة البحار، ج3، ص: 567.
[8]. کلینی، الكافي، ج8، ص: 264 ؛ صدوق، عيون أخبار الرضا، ج1، ص: 249.
[9]. ابن الأثير، الكامل في التاريخ، ج5، ص: 243.
[10]. مجلسی، بحار الانوار، ج46، ص: 181- 180؛ مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج4، ص: 799.
[11]. اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص: 132.
[12]. أسد حيدر، الإمام الصادق و المذاهب الأربعة، ج4، ص: 151.